English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (40 milliseconds)
English Persian
organisations روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
organization روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
organizations روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
Other Matches
rates ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rate ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
make room for someone or something <idiom> برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
permutations تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
permutation تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
quality ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
qualities ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
sorts روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorted روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sort روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
organizational مربوط به روشی که چیزی مرتب شده است
filing 1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند
formats روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
format روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
bubble sort روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
to watch something مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
sort روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorts روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorted روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
exchanged روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanges روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchange روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanging روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
merge sorting algorithm الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند
to stop somebody or something کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
extension طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
sorts برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sorted برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sort برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
to portray somebody [something] نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن]
gather و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gathered و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
justifications مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
justification مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
semi processed data داده خام که پردازش شده است مثل مرتب کردن , ضبط کردن , تشخیص خطا..
marshal مرتب کردن
graduate مرتب کردن
regularized مرتب کردن
to put to rights مرتب کردن
fix up مرتب کردن
marshals مرتب کردن
clean مرتب کردن
cleaned مرتب کردن
collocate مرتب کردن
marshaling مرتب کردن
set in order مرتب کردن
marshalled مرتب کردن
regularizing مرتب کردن
regularizes مرتب کردن
straighten up <idiom> مرتب کردن
cleanest مرتب کردن
tidies مرتب کردن
arranged مرتب کردن
arrange مرتب کردن
tidiest مرتب کردن
tidy مرتب کردن
tidying مرتب کردن
collocated مرتب کردن
collocating مرتب کردن
regularised مرتب کردن
regularises مرتب کردن
tidier مرتب کردن
tidied مرتب کردن
cleans مرتب کردن
marshaled مرتب کردن
to cleanvp مرتب کردن
collocates مرتب کردن
regularize مرتب کردن
arranging مرتب کردن
order مرتب کردن
arranges مرتب کردن
regularising مرتب کردن
clear up مرتب کردن
collating مرتب کردن
lineup مرتب کردن
put straight مرتب کردن
to map out مرتب کردن
graduating مرتب کردن
concerts مرتب کردن
collates مرتب کردن
concert مرتب کردن
collated مرتب کردن
collate مرتب کردن
draw up مرتب کردن
graduates مرتب کردن
lay hands upon something جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
to see something as something [ to construe something to be something] چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
to regard something as something چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
service برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
serviced برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
insertion sorting algorithm الگوریتم مرتب کردن
setting up نهادن مرتب کردن
internal sort مرتب کردن درونی
data processing مرتب کردن داده ها
selection sort مرتب کردن گزینشی
tree sort مرتب کردن درختی
to fix up مرتب کردن جادادن
ripple sort مرتب کردن موجی
quicksort مرتب کردن سریع
shipshape مرتب کردن منظم
pick up <idiom> تمیز ،مرتب کردن
squares مرتب کردن کلاه
redd مرتب کردن رهاساختن
set نهادن مرتب کردن
reorder دوباره مرتب کردن
block sort مرتب کردن بلاکی
squaring مرتب کردن کلاه
bubble sort مرتب کردن حبابی
distributive sort مرتب کردن توزیعی
oscillating sort مرتب کردن نوسانی
collating sort مرتب کردن داده
squared مرتب کردن کلاه
sets نهادن مرتب کردن
square مرتب کردن کلاه
to depict somebody or something [as something] کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
to appreciate something قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
modifying تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
sequences به ترتیب مرتب کردن دنباله
radix sorting algorithm الگوریتم مرتب کردن مبنایی
sequence به ترتیب مرتب کردن دنباله
multipass sort مرتب کردن چند گذری
polyphase sort مرتب کردن چند فازی
juxtaposition مرتب کردن موضوعات در کنار هم
multireel sorting مرتب کردن چند حلقهای
multifile sorting مرتب کردن چند فایلی
sorting network شبکه مرتب کردن داده ها
collection و مرتب کردن در پایگاه داده
collections و مرتب کردن در پایگاه داده
exchange sorting algorithm مرتب کردن به روش حبابی
clear the decks <idiom> همه جارا مرتب کردن
To do up the room. اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
correction صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
covets میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covet میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to scramble for something هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
sorted الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
selectively مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
adjust مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
adjusts مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
organizing مرتب کردن ارایش دادن موضع
alphameric مرتب کردن حروف و اعدادبترتیب تقدم
organises مرتب کردن ارایش دادن موضع
organising مرتب کردن ارایش دادن موضع
scheduling مرتب کردن ترتیب پردازش کارها
quicksort روش مرتب کردن سریع فایل
selective مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
organize مرتب کردن ارایش دادن موضع
organizes مرتب کردن ارایش دادن موضع
adjusting مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
think nothing of something <idiom> فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
alphasort مرتب کردن داده به ترتیب حروف الفبا
job مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
drum sorting مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی
filing system روش مرتب کردن متن ها برای مراجعه
jobs مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
rectified درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
sleep on it <idiom> به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
rectifies درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectify درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
see about (something) <idiom> دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
to give up [to waste] something ول کردن چیزی [کنترل یا هدایت چیزی]
pass یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
passed یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
passes یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
chronologize بترتیب زمان قراردادن موافق تاریخ مرتب کردن
clock باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
justifies دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
digital sorting روش مرتب کردن شبیه ماشینهای جدول بندی
format تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
formats تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
clocks باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
justifying دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
justify دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
serialized مرتب کردن سریال کردن
straighten درست کردن مرتب کردن
serializing مرتب کردن سریال کردن
serializes مرتب کردن سریال کردن
serialises مرتب کردن سریال کردن
serialize مرتب کردن سریال کردن
dispose مرتب کردن مستعد کردن
straightened درست کردن مرتب کردن
range مرتب کردن میزان کردن
ranged مرتب کردن میزان کردن
straightens درست کردن مرتب کردن
straightening درست کردن مرتب کردن
serialised مرتب کردن سریال کردن
serialising مرتب کردن سریال کردن
ranges مرتب کردن میزان کردن
sorted مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر
sorts مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر
internal sort مرتب کردن برنامه فقط با استفاده از حافظه اصلی سیستم
mercury delay line روش مرتب کردن داده ها به صورت پاس ها در طول جیوه
sort مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر
utility برنامه مفید که همراه با توابعی از قبیل جستجوی فایل , کپی کردن , دایرکتوری فایل , مرتب کردن و رفع اشکال و توابع ریاضی مختلف میباشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com