Dictiornary-Farsi | روقفلی فرمان | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
handle escutcheon	روقفلی فرمان


Other Matches

escutcheon	روقفلی
handle escutcheon	روقفلی دسته
ctrl break	در DOS فرمان صفحه کلیدی که اخرین فرمان داده شده رالغو میکند
magna charta	فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna carta	فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
sound off	فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
controlled stick steering	دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
stand fast	فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
steering	فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت
forward march	فرمان قدم رو فرمان پیش
guide on me	فرمان پشت سر من پیش مرا تعقیب کنید فرمان پشت سر من
close interval	فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
computer controlled machine	دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
close ranks	فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
guide left	فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
cancel check firing	فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
mkdir	فرمان D
steering	فرمان
rescript	فرمان
commissioning	فرمان
rudder bar	فرمان
assize	فرمان
at my command	به فرمان من
charter	فرمان
charters	فرمان
chartering	فرمان
chartered	فرمان
insubordinate	نا فرمان
bugle call	فرمان
pipes	فرمان
chdir	فرمان CD
ship will adjust	فرمان
by order of	فرمان
commandments	فرمان
handle bar	فرمان
drive	فرمان
drives	فرمان
if	فرمان IF
precepts	فرمان
precept	فرمان
for	فرمان FOR
MDs	فرمان D
commandment	فرمان
hest	فرمان
ordinace	فرمان
institute	فرمان
handlebar	فرمان
firman	فرمان
mark time	فرمان در جا
control	فرمان
controlling	فرمان
controls	فرمان
indocile	نا فرمان
MD	فرمان D
commission	فرمان
word	فرمان
worded	فرمان
sanction	فرمان
sanctioned	فرمان
ordinances	فرمان
ordinance	فرمان
instituting	فرمان
Rd	فرمان RD
edicts	فرمان
edict	فرمان
command	فرمان
sanctioning	فرمان
decree	فرمان
commissions	فرمان
decreed	فرمان
decreeing	فرمان
instituted	فرمان
decrees	فرمان
commands	فرمان
sanctions	فرمان
commanded	فرمان
institutes	فرمان
control pannel	تابلوی فرمان
control electrode	الکترود فرمان
control panel	تابلوی فرمان
control ratio	نسبت فرمان
control surface	سطح فرمان
control grid	شبکه فرمان
control lever	اهرم فرمان
cls	فرمان CLS
officer	فرمان دادن
officers	فرمان دادن
control cubicle	ایستگاه فرمان
verified	فرمان VERIFY
control circuit	مدار فرمان
control characteristic	مشخصه فرمان
cease fire	فرمان اتش بس
mode	فرمان ODE
modes	فرمان ODE
automatic controller	دستگاه فرمان
attrib	فرمان اتریب
at or within call	اماده فرمان
at ease	فرمان ازاد
at call	اماده فرمان
commanding	فرمان دهنده
advance march	فرمان پیش
channel command	فرمان کانال
chcp	فرمان CHCP
battalia	فرمان جنگ
verifies	فرمان VERIFY
command unit	واحد فرمان
command signal	علامت فرمان
command language	زبان فرمان
backup	فرمان BACKUP
command key	کلید فرمان
verify	فرمان VERIFY
verifying	فرمان VERIFY
vol	فرمان VOL
chkdsk	فرمان CHKDSK
subsumption	فرمان بردار
subordination	فرمان بردار
in the saddle <idiom>	تحت فرمان
steering lever	اهرم فرمان
xcopy	فرمان XCOPY
word of command	فرمان انتصاب
word of command	فرمان نظامی
ver	فرمان VER
transient command	فرمان ناپایدار
ten commandments	ده فرمان موسی
tent striking	فرمان ضد استقرار
tatoo	فرمان خاموشی
subordination	فرمان برداری
streeing column	میل فرمان
streeing column	ستون فرمان
steering worm sector	تاج فرمان
steering swivel	مفصل فرمان
steering shaft	محور فرمان
suborder	فرمان بردار
submission	فرمان بردار
postponement	فرمان بردار
hypotaxis	فرمان بردار
zapper [coll.]	فرمان از دور
teleguidance	فرمان از دور
remote control unit	فرمان از دور
remote control	فرمان از دور
clicker [coll.]	فرمان از دور
channel changer [rare for: remote control]	فرمان از دور
steering mechanism	مکانیزم فرمان
steering gear	جعبه فرمان
steering gear	دنده فرمان
irade	حکم فرمان
internal command	فرمان درونی
instrument board	تخته فرمان
handle bar arm	دسته فرمان
god's ordinace	فرمان خدا
give way	فرمان پاروها با هم
fire order	فرمان اتش
filter command	فرمان FILTER
external command	فرمان خارجی
external command	فرمان برونی
electronic control	فرمان الکترونیکی
drum controller	غلطک فرمان
diskcomp	فرمان DISKCOPY
del	فرمان DEL
decretal	فرمان پاپ
rise and shine	فرمان برپا
control system	سیستم فرمان
left flank march	فرمان سمت چپ رو
left oblique march	فرمان میل به چپ رو
steering column tube	لوله فرمان
steering axle	میل فرمان
steering axle	میله فرمان
servo	فرمان یار
rudder bar	فرمان هواپیما
repeat range	فرمان برد از نو
ren	فرمان REN
regeneration control	فرمان واکنشی
radio control	فرمان رادیویی
preparatory command	فرمان حاضرباش
preparatory command	فرمان خبر
power steering	فرمان خودکار
parade rest	فرمان ازاد
order arms	فرمان پافنگ
operator command	فرمان متصدی
on the double	فرمان بدو رو
motor vehicle tax	فرمان اتومبیل
control switch	کلید فرمان
attention	فرمان خبردار
echoes	فرمان ECHO
echoing	فرمان ECHO
prescriptions	صدور فرمان
prescription	صدور فرمان
paddling	دسته فرمان
paddles	دسته فرمان
paddled	دسته فرمان
paddle	دسته فرمان
finds	فرمان FIND
find	فرمان FIND
files	فرمان FILES
nerve centre	مرکز فرمان
nerve centres	مرکز فرمان
echoed	فرمان ECHO
ordaining	فرمان دادن
attentions	فرمان خبردار
commanded	فرمان دادن