Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
native
رویداد طبیعی یا آنچه تصادفی رخ نداده است
natives
رویداد طبیعی یا آنچه تصادفی رخ نداده است
Other Matches
disorderly close down
آسیبی در سیستم که اخطار لازم برای قط ع طبیعی نداده است
accidental
آنچه تصادفی اتفاق افتاده است
best fit
1-آنچه که تط ابق بیشتری با یک نیاز دارد 2-تابعی که کوچکترین تصادفی موجود در حافظه اصلی را انتخاب میکند برای یک صفحه مجازی در خواست شده
Tell not all you know , nor do all you can.
<proverb>
به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى .
random process
جریان تصادفی فرایند تصادفی
unwatered
اب نداده بی اب
uncounselled
مشورت نکرده
[نداده]
physiographic
وابسته به اوضاع طبیعی یاجغرافیای طبیعی
random parallel tests
ازمونهای موازی تصادفی ازمونهای همتای تصادفی
naturalism
فلسفه طبیعی مذهب طبیعی
false
اخطار خطا وقتی که هیچ خطایی رخ نداده باشد
Whatsoever
هرچه
[هر آنچه]
[آنچه ]
feelings indigenous to man
احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
state-
مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
stated
مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
states
مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
pipelines
زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
pipeline
زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
state
مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
stating
مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
accumulated profit
پولی که شرکت یا شخصی در سال های قبل به دست آورده و استفاده نکرده یا به خریداران سهام نداده است
fasted
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fast
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasts
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
incident
رویداد
occurrences
رویداد
occurrence
رویداد
happenings
رویداد
incidents
رویداد
happening
رویداد
circumstances
رویداد
events
رویداد
event
رویداد
trend
رویداد
trends
رویداد
occurence
رویداد
mishap
رویداد ناگوار
mishaps
رویداد ناگوار
occurrences
تصادف رویداد
decade
ده موضوع یا رویداد
event horizen
افق رویداد
exogenous event
رویداد برونی
commentary
گزارش رویداد
commentaries
گزارش رویداد
endogenous event
رویداد درونی
misadventure
رویداد ناگوار
a life full of incidents
زندگی پر رویداد
subsequent to that event
پس ازان رویداد
misadventures
رویداد ناگوار
occurrence
تصادف رویداد
decades
ده موضوع یا رویداد
occurence
رویداد واقعه
circumstance
تفصیل رویداد
contretemps
رویداد ناگوار
air pollution episode
رویداد الودگی هوا
As events unfolded I realized that ...
درطی رویداد ها پی بردم که ...
uneventful
بدون رویداد مهم
balances
احتمال رویداد خطا
balance
احتمال رویداد خطا
passages
رویداد کارکردن مزاج
mischances
رویداد بد حادثه ناگوار
mischance
رویداد بد حادثه ناگوار
rummy start
رویداد شگفت انگیز
passage
رویداد کارکردن مزاج
Thanks for calling back.
با تشکر برای تماس.
[به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
non-events
رویداد ملامت انگیز یا ساختگی
non-event
رویداد ملامت انگیز یا ساختگی
in qviries r. to the accident
پرسش هایی درباره آن رویداد
black swan event
رویداد نادر و پیش بینی ناپذیر
read
سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
reads
سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
event focus
که در حال دریافت پیام از یک عمل یا رویداد است
collision detection
تشخیص و گزارش داده برخورد دو عمل یا رویداد
The incident set off a debate.
این رویداد بحثی را به راه انداخت
[برانگیخت]
.
real time
داده وروری به یک سیستم در صورت نیاز یا رویداد
parachronism
اشتباهی که عبارت است ازدیرترقراردادن تاریخ یک رویداد
generates
رویداد خطا به علت بیدقتی در داده استفاده شده
generate
رویداد خطا به علت بیدقتی در داده استفاده شده
generated
رویداد خطا به علت بیدقتی در داده استفاده شده
maintenance
مراقب مرتب از سیستم برای جلوگیری از رویداد خرابی
generating
رویداد خطا به علت بیدقتی در داده استفاده شده
This new frontier incident probably means war.
این رویداد مرزی جدید معنیش احتمالآ جنگ است
chanceful
تصادفی
hazardous
تصادفی
adventitious
<adj.>
تصادفی
chance
تصادفی
chanced
تصادفی
chances
تصادفی
by the way
تصادفی
chancing
تصادفی
accidental attack
تک تصادفی
coincidental
<adj.>
تصادفی
incidental
<adj.>
تصادفی
stochastic
<adj.>
تصادفی
chancy
تصادفی
chanciest
تصادفی
chancier
تصادفی
circumstantial
تصادفی
as it happens
<adv.>
تصادفی
accidental
<adj.>
تصادفی
random
<adj.>
تصادفی
randomly
تصادفی
casual
[not planned]
<adj.>
تصادفی
contingent
[accidental]
<adj.>
تصادفی
at random
<adv.>
تصادفی
by accident
<adv.>
تصادفی
by a coincidence
<adv.>
تصادفی
by chance
<adv.>
تصادفی
by happenstance
<adv.>
تصادفی
by hazard
<adv.>
تصادفی
coincidentally
<adv.>
تصادفی
fortuitously
<adv.>
تصادفی
accidentally
<adv.>
تصادفی
stochastical
<adj.>
تصادفی
incidentally
<adv.>
تصادفی
fortuitous
<adj.>
تصادفی
accidently
<adv.>
تصادفی
haphazard
<adj.>
تصادفی
read
مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
reads
مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
random numbers
اعداد تصادفی
accident
تصادفی ضمنی
random process
پویش تصادفی
random model
مدل تصادفی
random probing
پردازش تصادفی
random model
الگوی تصادفی
indeterminate error
خطای تصادفی
random number
عدد تصادفی
temerarious
تند تصادفی
random number seed
کاوش تصادفی
accidents
تصادفی ضمنی
random file
پرونده تصادفی
unplanned
تصادفی - بدونبرنامهریزیقبلی
random access
دستیابی تصادفی
random activity
فعالیت تصادفی
random error
خطای تصادفی
random assignment
گمارش تصادفی
probabilistic model
الگوی تصادفی
meet up with
<idiom>
تصادفی ملاقاتکردن
random
بی هدف تصادفی
extraneous
تصادفی فرعی
contingents
تصادفی مشروط
contingent
تصادفی مشروط
randomly
بی هدف تصادفی
random file
فایل تصادفی
quasi random
شبه تصادفی
stochastic term
جمله تصادفی
chromatic
تصادفی اتفاقی
randomize
تصادفی کردن
randomization
ارایش تصادفی
conjuncture
ملاقات تصادفی
chance error
خطای تصادفی
chance level
سطح تصادفی
chance variations
تغییرات تصادفی
extrinsic
تصادفی عارضی
stochastic model
الگوی تصادفی
accidental error
خطای تصادفی
stochastic regression
رگرسیون تصادفی
random distribution
توزیع تصادفی
randomization
تصادفی کردن
random sample
نمونه تصادفی
random variable
متغیر تصادفی
by blow
ضربت تصادفی
randomized blocks
بلوکهای تصادفی
random selection
گزینش تصادفی
stochastic term
متغیر تصادفی
drop in
درج تصادفی
drop out
حذف تصادفی
randomizing
تصادفی کردن
stochastic variable
متغیر تصادفی
random processing
پردازش تصادفی
random logic design
طرح منطقی تصادفی
random
فکر تصادفی غیرعمدی
semirandom access
دستیابی نیمه تصادفی
random number generator
مولد اعداد تصادفی
randomly
فکر تصادفی غیرعمدی
pseudorandom number
عدد شبه تصادفی
nonrandom variable
متغیر غیر تصادفی
obiter dictum
بیان ضمنی و تصادفی
supervene
تصادفی روی دادن
random sample
نمونه گیری تصادفی
random sampling
نمونه گیری تصادفی
earth fault
اتصال به زمین تصادفی
stranding
به گل نشستن تصادفی کشتی
random processing
با دست یابی تصادفی
nonrandom sample
نمونه غیر تصادفی
pseudo random number
عدد شبه تصادفی
random number generator
مولد عدد تصادفی
RAM
[random access memory]
حافظه تصادفی
[علوم کامپیوتر]
random scan graphics
نگاره سازی با پوشش تصادفی
systematic random sampling
نمونه گیری تصادفی منظم
stratified random sampling
نمونه گیری لایهای تصادفی
dynamic ram
حافظه دستیابی تصادفی پویا
casrd random access memory
حافظه دستیابی تصادفی کارت
Random-access memory
حافظه تصادفی
[علوم کامپیوتر]
ram
حافظه با دستیابی تصادفی emory
addressable storage
حافظه تصادفی
[علوم کامپیوتر]
randomize
بصورت اتفاقی یا تصادفی در اوردن
simple randon sampling
نمونه گیری تصادفی ساده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com