Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
i lay on the grass
روی علف دراز کشیدم
Other Matches
I pulled him by the ears.
گوشش را کشیدم ( بعنوان تنبیه )
I took a great deal of trouble over it.
روی اینکار خیلی زحمت کشیدم
I weighed myself today .
امروز خودم را کشیدم ( وزن کردم )
I rinsed the clothes and huge them on the line .
لبا سها را آب کشیدم وانداختم روی طناب
soricine
موش پوزه دراز شبیه موش پوزه دراز
longheaded
دراز سر
longer
دراز
longest
دراز
longs
دراز
oblong
دراز
oblongs
دراز
dolichomorphic
دراز تن
verbose
دراز
prolix
دراز
lengthwise
دراز
long headed
سر دراز
lengthy
دراز
long-
دراز
macro
دراز
toom
دراز
linear
دراز
to piece out
دراز
longed
دراز
oblongated
دراز
to eke out
دراز
to be prolonged
دراز
longish
دراز
long
دراز
lengthens
دراز کردن
long-time
دراز مدت
lengthens
دراز شدن
morella cherry
گیلاس دم دراز
extend
دراز کردن
proboscis
پوزه دراز
proboscises
پوزه دراز
at full length
دراز کشیده
blue moon
زمان دراز
codlin
یکجورسیب دراز
lengthening
دراز شدن
elongate
دراز شدن
elongates
دراز کردن
elongates
دراز شدن
elongating
دراز کردن
elongating
دراز شدن
lengthen
دراز کردن
lengthen
دراز شدن
lengthened
دراز کردن
lengthened
دراز شدن
elongation
دراز شدگی
long necked
گردن دراز
lengthening
دراز کردن
codling
یکجورسیب دراز
couchant
دراز کشیده
long range
دراز مدت
long run
دراز مدت
long shunt
شنت دراز
long term
دراز مدت
long wind
دراز نفسی
longeval
دراز عمر
longhead
کله دراز
pintail
اردک دم دراز
long-drawn-out
دور و دراز
oblonated
دراز :درازنا
tender fleshed cherry
گیلاس دم دراز
prolixity
دراز نویسی
prolongate
دراز کردن
long eared
گوش دراز
streek
دراز کردن
verbalization
دراز گویی
ileum
روده دراز
protract
دراز کردن
inductile
دراز نشو
lantern jawed
چانه دراز
drag on
<idiom>
دراز کردن
lanternjaws
چانه دراز
long bill
نوک دراز
long billed
نوک دراز
long bone
استخوانهای دراز
to stretch out
دراز کردن
wader
مرغ دراز پا
long-life
عمر دراز
far fetched
دور و دراز
far-fetched
دور و دراز
narrow
دراز وباریک
narrowed
دراز وباریک
narrower
دراز وباریک
narrowest
دراز وباریک
long life
عمر دراز
long-winded
دراز نفس
string
چسبناک دراز
long-term
دراز مدت
longer-term
دراز مدت
long term
<adj.>
دراز مدت
long run
[American E]
<adj.>
دراز مدت
stretch
دراز کردن
long winded
دراز نفس
in the long run
در دراز مدت
gangling
طولانی و دراز
snipes
نوک دراز
sniping
نوک دراز
sniped
نوک دراز
snipe
نوک دراز
weedy
دراز و باریک
oblongs
دراز پهنا
lanky
دراز وباریک
stretched
دراز کردن
stretches
دراز کردن
oblong
دراز پهنا
elongate
دراز کردن
longevity
دراز عمری
tirades
سخنرانی دراز وشدیداللحن
windbags
نطاق روده دراز
to live a long life
عمر دراز کردن
paidle
یکجوربیل دسته دراز
reach
دراز کردن دست
longicorn
دارای شاخک دراز
longhorn
گاو شاخ دراز
longhorn
گوسفند شاخ دراز
tirade
سخنرانی دراز وشدیداللحن
longevous
دارای عمر دراز
spindle
دراز و باریک شدن
spindles
دراز و باریک شدن
long term memory
حافطه دراز مدت
longer-term
دوره دراز مدت
mygale
موش پوزه دراز
proboscis monley
بوزینه دراز بینی
prolate
دوک وار دراز
gibbons
میمون دراز دست
gibbon
میمون دراز دست
rangy
ولگرد پا دراز و لاغر
to make old bones
عمر دراز کردن
ringtail
تلیله نوک دراز
scoldpaceous
مانند نوک دراز
scolopax
جنس نوک دراز
secular trend
روند دراز مدت
porrect
دراز کردن جلوگذاردن
orang outang
یکجوربوزینه دراز دست
long-term
دوره دراز مدت
orangoutang
بوزینه دست دراز
orangutan
بوزینه دست دراز
tusk
دندان دراز وتیز
repose
دراز کشیدن غنودن
daddy-long-legs
بابا لنگ دراز
orang-outans
یکجوربوزینه دراز دست
tractile
لوله شو دراز شدنی
orang-outangs
یکجوربوزینه دراز دست
orang-outang
یکجوربوزینه دراز دست
weeding
دراز و لاغر پوشاک
chaise longue
نوعی نیمکت دراز
deferred liability
دیون دراز مدت
tusks
دندان دراز وتیز
extended pole piece
قطبک دراز شده
full bottomed
دارای دنباله دراز
godwit
نوک دراز ابی
grallatorial
وابسته به دراز پایان
long lived
دارای عمر دراز
toboggans
سورتمه دراز و باریک
verbosity
دراز نویسی پرگویی
weed
دراز و لاغر پوشاک
long-lived
دراز عمر معمر
toboggan
سورتمه دراز و باریک
long-lived
دارای عمر دراز
long lived
دراز عمر معمر
weeded
دراز و لاغر پوشاک
hatchet face
صورت دراز وباریک
verbose
دراز نویس درازگو
johnboat
قایق دراز و باریک
kick around
<idiom>
دراطراف دراز کشیدن
mongoose
میمون پوزه دراز
lanternjaws
ارواره دراز و لاغر
chaises longues
نوعی نیمکت دراز
windbag
نطاق روده دراز
long horned grasshopper
ملخ شاخک دراز
chatterboxes
ادم روده دراز
chatterbox
ادم روده دراز
long haul
<idiom>
مسافت دراز یا سفرکردن
interminably
بطور بسیار دراز
ileac
وابسته به روده دراز
long necked flask
بالن گردن دراز
ileal
وابسته به روده دراز
ileitis
اماس روده دراز
abusive
ناسزاوار زبان دراز
mongooses
میمون پوزه دراز
Stretch your legs according to your coverlet .
<proverb>
پایت را به اندازه گلمت دراز کن .
to reach down
سوی پائین دراز کردن
lie
دراز کشیدن استراحت کردن
rectangle
چهار گوش دراز مستطیل
rectangles
چهار گوش دراز مستطیل
elongate
دراز کردن امتداد دادن
paroquet
یکجور طوطی کوچک دم دراز
elongates
دراز کردن امتداد دادن
elongating
دراز کردن امتداد دادن
wands
هدف باریک و دراز چوبی
backstraight
قسمت دراز و مستقیم پیست
longhead
شخص دراز سر مال اندیش
diaphyseal
مربوط ببدنهء استخوانهای دراز
wand
هدف باریک و دراز چوبی
lantern jawed
دارای ارواره دراز و لاغر
diaphysial
مربوط ببدنهء استخوانهای دراز
fly rod
چوب مجوف دراز ماهیگیری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com