Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English
Persian
overlap
روی هم امدن لبه دو ورقه ویا تکرار کناره یک تصویر دردو چارچوب
overlapped
روی هم امدن لبه دو ورقه ویا تکرار کناره یک تصویر دردو چارچوب
overlaps
روی هم امدن لبه دو ورقه ویا تکرار کناره یک تصویر دردو چارچوب
Other Matches
butt joint
اتصال دو ورقه بصورت لب به لب و بدون روی هم امدن لبه ها
joggled
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggles
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggling
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggle
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
foliate
ورقه شده ورقه ورقه شدن
isometropia
تشابه انکسار نور دردو چشم
marmolite
یک جور سنگ سماق ورقه ورقه که رنگ ان کمی سبزاست
quote
تکرار کلمات توسط مشخص دیگری , تکرار عدد مرجع
quotes
تکرار کلمات توسط مشخص دیگری , تکرار عدد مرجع
quoted
تکرار کلمات توسط مشخص دیگری , تکرار عدد مرجع
repeater coil
سیم پیچ تکرار کننده صدا کوبیل تکرار
flakiness
خاصیت چیزی که ورقه ورقه است
laminate
ورقه ورقه ورقه ورقه کردن
recidivism
تکرار جرم یا تکرار عمل ضداجتماعی
to shell off
ورقه ورقه شدن ورامدن
layers
مطبق کردن ورقه ورقه
layer
مطبق کردن ورقه ورقه
interlaminate
ورقه ورقه بین هم گذاردن
flaky
ورقه ورقه ورقه شونده
sheets
ورقه ورقه کردن ورقه
sheet
ورقه ورقه کردن ورقه
repeat
تکرار کردن تکرار شدن
repeats
تکرار کردن تکرار شدن
sidelay
تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
crops
کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
cropped
کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
image
[سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر]
crop
کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
tweening
محاسبه تصاویر میانی که از تصویر ابتدایی شروع تا تصویر دیگر برسد
images
سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر
cleavages
ورقه ورقه شدگی
cleavage
ورقه ورقه شدگی
sheets
متورق ورقه ورقه
sheet
متورق ورقه ورقه
exfoliate
ورقه ورقه شدن
delaminate
ورقه ورقه شدن
laminate
ورقه ورقه شدن
exfoliaion
ورقه ورقه شدن
lamination
ورقه ورقه شدن
spall
ورقه ورقه کردن
pictures
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
picture
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
pictured
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
picturing
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
videoed
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
videoing
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
acrobats
که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند
video
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
acrobat
که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند
videos
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
images
تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود
image
[تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود.]
flicker
تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
flickers
تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
flickered
تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
spherization
جلوه ویژه برنامه گرافیک کامپیوتری که تصویر را به کره تبدیل میکند یا تصویر را حول یک شکل کروی می چرخاند
lossless compression
روشهای فشرده سازی تصویر که تعداد بیتهای هر پیکس در تصویر را کاهش میدهد بدون از دست دادن اطلاع یا کیفیت
wracks
چارچوب
quadrat
چارچوب
frame
چارچوب
door case
چارچوب در
door frame
چارچوب در
door set
در با چارچوب
casing
چارچوب
wracked
چارچوب
racks
چارچوب
racked
چارچوب
door-frame
چارچوب در
hake
چارچوب
door-case
چارچوب در
rack
چارچوب
time frames
چارچوب زمانی
threshholds
استانه چارچوب
threshold
استانه چارچوب
thresholds
استانه چارچوب
plan frame
چارچوب برنامه
chassis frame
چارچوب شاسی
time frame
چارچوب زمانی
frameworks
چارچوب چهارچوبه
framework
چارچوب چهارچوبه
saw gate
چارچوب اره
gratings
چارچوب اهنی
grating
چارچوب اهنی
machine frame
چارچوب دستگاه
crane frame
چارچوب جرثقیل
copper foil
ورقه بسیار نازک مسی ورقه مسی زرورق مسی
autos
الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
refreshed
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
auto
الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
refresh
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshes
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
door-jamb
[تیر عمودی چارچوب در]
frame
قاب چارچوب کمان
chimney-jamb
[تیر عمودی چارچوب دودکش]
escoinson
[گوشه تیر عمودی چارچوب]
frame
چارچوب گرفتن طرح کردن
locomotive frame drilling machine
دستگاه مته چارچوب لوکوموتیو
housing
چارچوب قسمت ساکن دستگاه
persistence
مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش
hypertext
روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر
pen drawing
تصویر خطی تصویر مدادی
attic door-case
[چارچوب در کشویی اتاق زیر شیروانی]
fusuma
[چارچوب متحرک در خانه های ژاپنی]
Gibbs surround
[معماری نواری اطراف چارچوب در، طاقچه و پنجره]
tracing
تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
tracings
تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
stillage
چارچوب یاچارپایهای که چیزیرا روی ان می گذارندتاابش کشیده شود
gyro repeater
تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
orthographic
تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
background
تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
backgrounds
تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
go cart
چارچوب غلتک داری که کودکان دست بدان گرفته راه رفتن میاموزند
images
نقش کردن تصویر کردن نشان دادن تصویر
image dissector tube
لامپ تجزیه کننده تصویر لامپ دیسکتور تصویر
raster scan
ردیابی افقی محل تصویر پیمایش محل تصویر
walking chair
چارچوب غلتک دار که کودکان دست خود را بدان گرفته راه رفتن می اموزند
cleavable
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
image formation
تولید تصویر تصویر
rim
کناره
rims
کناره
border
کناره
margent
کناره
bordered
کناره
fringe
کناره
lip
کناره
bordering
کناره
edges
کناره
margine
کناره
edge
کناره
side
کناره
margins
کناره
fringes
کناره
sides
کناره
margin
کناره
listel
کناره
map margin
کناره نقشه
bordered
کناره مرز
renunciation
کناره گیری
resignations
کناره گیری
detachment
کناره گیری
detachments
کناره گیری
resignation
کناره گیری
side
پهلو کناره
featheredge
کناره تیز
bordering
کناره مرز
abdication
کناره گیری
border
کناره مرز
levee
کناره رودخانه
sides
پهلو کناره
offishness
کناره جویی
scratches
کناره گیری
seceder
کناره گیر
separatism
کناره گیری
stand-offish
کناره گیر
to declare off
کناره کردن از
banks
کناره توده
bank
کناره توده
bank paving
فرش کناره
edge
کناره تیزی
bolt rope
طناب کناره
to stand a. off
کناره گرفتن
standoffish
کناره گیر
isolation
کناره گیری
scratching
کناره گیری
threctia
کناره گیری
stand offish
کناره گیر
stand offish
کناره جو غیرمعاشر
sea board
کناره دریا
retired ness
کناره گیری
To go into solitude . To become aloof .
کناره گرفتن
retiring
کناره گیر
aloof
کناره گیر
demission
کناره گیری
scratch
کناره گیری
renouncement
کناره گیری
attrition
کناره گیری
contour
خط کناره نما
stand-offish
کناره جو غیرمعاشر
edges
کناره تیزی
demit
کناره گرفتن از
scratched
کناره گیری
bank effect
اثر کناره رودخانه
to seclude oneself
کناره گیری کردن
avoidance
کناره گیری احتراز
secede
کناره گیری کردن
bankside
پشته یا کناره رود
chimney-cheek
[کناره باز شومینه]
resignation
کناره گیری تفویض
resignations
کناره گیری تفویض
to keep one's distance
کناره گیری کردن
retires
کناره گیری کردن
retire
کناره گیری کردن
secedes
کناره گیری کردن
he threatened or resingn
که کناره گیری خواهدکرد
nonintervention
سیاست کناره گیری
contours
خطوط کناره نما
aprons
کناره داخلی پیست
apron
کناره داخلی پیست
hold aloof
کناره گیری کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com