English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 122 (7 milliseconds)
English Persian
dynamic dump رو گرفت پویا
Other Matches
dynamic storage allocation تخصیص انباره پویا تخصیص حافظه پویا
dynamic ram حافظه با دسترسی پویا حافظه پویا
eclipses گرفت
eclipsed گرفت
eclipse گرفت
eclipsing گرفت
tethanus گرفت عضلانی
the wind rises بادوزیدن گرفت
solar eclipse گرفت خورشید
lunar eclipse گرفت ماه
eclipe of the moon ماه گرفت
dynamically پویا
mousing پویا
dynamic پویا
seeker پویا
evolutionary پویا
he prospered in his business کارش بالا گرفت
original که از آن می توان کپی گرفت
he went his way راه خودراپیش گرفت
irretraceable که نتوان ردانرا گرفت
originals که از آن می توان کپی گرفت
dump رو گرفت روبرداری کردن
the doctor bled me دکتراز من خون گرفت
The police stopped me. پلیس جلویم را گرفت
He was run over by a car. اتوموبیل اورازیر گرفت
since the outbreak of the war از روزی که جنگ در گرفت
dynamic storage انباره پویا
dynamic system سازگان پویا
dynamic test ازمون پویا
dynomic contraction انقباض پویا
dynamic pressure فشار پویا
dynamic model مدل پویا
dynamic model الگوی پویا
dynamic memory حافظه پویا
dynamic system سیستم پویا
dynamic relocation جابجایی پویا
dynamic stop ایست پویا
dynamic structure ساخت پویا
dynamic storage حافظه پویا
dynamic subroutine زیرروال پویا
dynamic system نظام پویا
dynamic relocation جابجاسازی پویا
dynamic load بار پویا
dynamic link پیوند پویا
static که پویا نیست
dymanic balance تعادل پویا
dynamic stability تعادل پویا
dynamic allocation تخصیص پویا
dynamic analysis تحلیل پویا
dynamic check مقابله پویا
dynamic dump روبرداری پویا
dynamic economy اقتصاد پویا
dynamic error خطای پویا
dynamic equilibrium تعادل پویا
He went home on leave . مرخصی گرفت رفت منزل
It was engraved on my mind . درزهنم نقش گرفت ( بست )
It caught her eye . She took to it at once . She took a fancy to it . نظرش را گرفت ( جلب کرد )
She had a heart attack . قلبش گرفت ( حمله قلبی )
A surge of anger rushed over me . سرا پایم را فرا گرفت
He got the money from me by a trick. با حقه وکلک پول را از من گرفت
Accidents wI'll happen . جلوی اتفاق رانتوان گرفت
he talked himself hoarse انقدرحرف زدکه صدایش گرفت
dynamic address translate مترجم نشانی پویا
micro dynamic model الگوی خرد پویا
dynamic address translate مترجم ادرس پویا
dynamic dump نسخه برداری پویا
macro dynamic model الگوی کلان پویا
dynamic programming برنامه ریزی پویا
dynamic programming برنامه نویسی پویا
dynamic programming برنامه سازی پویا
dynamic subroutine زیر روال پویا
dynamic scheduling زمان بندی پویا
A wave of anger swept over the entire world . موجی از خشم دنیا را فرا گرفت
He was granted a grade promotion. یک پایه ترفیع ( ارتقاء درجه ) گرفت
Where can I contact Mr …. ? کجا می شود با آقای ….تماس گرفت ؟
There is no fault to find with my work. بهانه ای نمی توان بکار من گرفت
His wish was fulfI'lled. آرزویش عملی شد (جامه عمل گرفت )
This idea took root in my mind. این نظریه درفکرم ریشه گرفت
She mistook me for somebody else . مرا با یکی دیگر عوضی گرفت
She was transported with joy . شادی تمام وجودش را فرا گرفت
integrand جملهای که باید تابع اولیه ان را گرفت
dynamic ram حافظه دستیابی تصادفی پویا
dynamic shift register ثبات تغییر مکان پویا
dram حافظه دستیابی مستقیم پویا
dynamic random access memory حافظه دستیابی مستقیم پویا
drams حافظه دستیابی مستقیم پویا
dynamic simulation language زبان شبیه سازی پویا
melchizedek > ملکی صدق < کاهنی که ازابراهیم عشر گرفت
I have no fault to find with his work . از کارش هیچ عیبی نمی توان گرفت
if [when] it comes to the crunch <idiom> وقتی که اجبارا باید تصمیم گرفت [اصطلاح]
commensurably چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
he prospered in his business در کار خود کامیاب شد کارش رونق گرفت
She resolved to give him a wide berth in future. [She decided to steer clear of him in future.] او [زن] تصمیم گرفت در آینده ازاو [مرد] دوری کند.
tantalus تانتالوس که مورد شکنجه شدید زاوش قرار گرفت
As the debate unfolds citizens will make up their own minds. در طول بحث شهروند ها خودشان تصمیم خواهند گرفت.
Accidents wI'll happen. چلوی تصادف ( قضا وقدر ) رانمی توان گرفت
refreshed تعداد دفعاتی که قطعه RAM پویا خوانده ونوشته میشود
refreshes تعداد دفعاتی که قطعه RAM پویا خوانده ونوشته میشود
refresh تعداد دفعاتی که قطعه RAM پویا خوانده ونوشته میشود
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now. من فردا با او [مرد] تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
air brush برس و مکنده هوایی جهت گرفت پرز اضافی و ذرات زائد فرش
refresh مدت زمانی که کنترول محتوای قطعه RAM پویا را بهنگام میکند
refreshes مدت زمانی که کنترول محتوای قطعه RAM پویا را بهنگام میکند
refreshed مدت زمانی که کنترول محتوای قطعه RAM پویا را بهنگام میکند
copyrights که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
copyright که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
the early bird catches the worm <proverb> کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
engels law ارتباط بین درامدو هزینههای مصرفی که اولین بار بوسیله امارشناس المانی قرن نوزدهم ارنست انگل مورد بررسی قرار گرفت
hidden momentum of population growth نیروی محرکه پنهان رشدجمعیت فرایندی پویا ولی غیرفعال ازافزایش جمعیت که حتی پس ازکاهش نرخهای زاد و ولد ادامه مییابد
the lancet was infected نیشترالوده به میکرب شد نیشتر میکرب گرفت
pseudo random قط عات حافظه RAM پویا , که قادر به تنظیم مجدد هستند و بنابراین فاهری مشابه قطعه , RAM ایستا دارند
refreshed قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان
refresh قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان
refreshes قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان
refreshes بهنگام سازی مرتب محتوای RAM پویا با خواندن و نوشتن مجدد داده ذخیره شده برای اطمینان از بازیابی داده
refresh بهنگام سازی مرتب محتوای RAM پویا با خواندن و نوشتن مجدد داده ذخیره شده برای اطمینان از بازیابی داده
refreshed بهنگام سازی مرتب محتوای RAM پویا با خواندن و نوشتن مجدد داده ذخیره شده برای اطمینان از بازیابی داده
purgation روش باستانی دادرسی در CL که به موجب ان متهم بایستی دوازده تن ازهمسایگان را به بیگناهی خود به شهادت می گرفت ویااز طریق رفتن در اب جوش یا اب یخ یا اتش بیگناهی خودرا ثابت می کرد
twelve tables الواحی که در سال 054 قبل از میلاد دررم منتشر شد و حاوی موادی از قوانین رمی در مورد اهم مسائل مبتلی به روزمره زندگی مردم رم بود و بعدهااساس قوانین رم قرار گرفت
preemptive multitasking حالت چندکاره که سیستم عامل یک برنامه را برای مدت زمانی اجرا میکند و پس کنترل را به برنامه بعدی میدهد به طوری که برنامه بعدی وقت پردازنده را نخواهد گرفت
second best theory نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com