Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
English
Persian
goose step
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
Other Matches
pussyfoot
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
slid
اهسته رفتن
entrain
اهسته دنبال کسی رفتن بقطار
pace
با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
paced
با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
paces
با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
you have no option but to go
چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
redundant
که بدون از بین رفتن اطلاع قابل حذف است
goose step
رژه روی بابدن راست و بدون خم کردن زانو
mouch
راه رفتن دولادولاراه رفتن
trot
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
parading
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades
سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade
سان رفتن رژه رفتن محل سان
slanted
کج رفتن کج کردن
slants
کج رفتن کج کردن
slant
کج رفتن کج کردن
to start
[for]
شروع کردن رفتن
[به]
mopping up
پاک کردن رفتن
to take a walk
گردش کردن یا رفتن
cabbage
کش رفتن رشد پیدا کردن
cabbages
کش رفتن رشد پیدا کردن
set on
پیش رفتن حمله کردن
to push off
شروع کردن بیرون رفتن
walked
گردش کردن پیاده رفتن
walks
گردش کردن پیاده رفتن
duck
زیر اب رفتن غوض کردن
ducked
زیر اب رفتن غوض کردن
duckings
زیر اب رفتن غوض کردن
ducks
زیر اب رفتن غوض کردن
walk
گردش کردن پیاده رفتن
get a wiggle on
<idiom>
عجله کردن با شتاب رفتن
put off
تاخیر کردن طفره رفتن
pierces
رخنه کردن فرو رفتن
get off
روانه کردن عقب رفتن از
get on
پیش رفتن کار کردن
to go on
جلوتر رفتن سلوک کردن
pierce
رخنه کردن فرو رفتن
to go along
همراه رفتن همراهی کردن
fluctuates
نوسان کردن بالا وپایین رفتن
drifting
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifted
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
to go places
گردش کردن
[رفتن به جاهای دیدنی]
fluctuated
نوسان کردن بالا وپایین رفتن
waste
بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
bypass
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
drift
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
nose dive
ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
bypassing
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypasses
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypassed
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
wastes
بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
drifts
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
fluctuate
نوسان کردن بالا وپایین رفتن
To quibble and equivocate.
پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن )
boot out
<idiom>
اخراج کردن ،کسی را مجبوربه ترک یا رفتن کردن
tramp
باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
to go to
ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
canvass
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
tramps
باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
marched
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
march
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marches
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marching
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
canvassing
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
to abscond
[from]
<idiom>
ناگهان ترک کردن
[در رفتن ]
[اصطلاح مجازی]
seesaw
بالا وپایین رفتن الله کلنگ کردن
to go away
ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
canvassed
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
tramped
باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
sinuating
حرکت کردن به طور قیقاجی قیقاج رفتن
To quicken ones pace .
قدمهای خود را سریع تر کردن ( تندتر راه رفتن )
to go on a picnic
بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
lead the way
<idiom>
جلو رفتن ونشان دادن مسیر،راهنماییی کردن
to go catting
[to look for sexual partners]
<idiom>
رفتن برای دختر بلند کردن
[اصطلاح روزمره]
turn out
<idiom>
بیرون کردنکسی ،کسی را مجبور به ترک یا رفتن کردن
still hunting
روش شکار با تعقیب اهسته بدون کمک سگ
extends
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
to go one better
برکسی پیش دستی کردن روی دست کسی رفتن
extend
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extending
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
to jink
[colloquial]
[British English]
در دویدن
[راه رفتن]
[رانندگی کردن]
ناگهان مسیر را تغییر دادن
to keep pace with something
<idiom>
با چیزی برابر راه رفتن
[یاد گرفتن]
[تغییر کردن]
[اصطلاح]
pace lap
دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه
to walk the chalk
بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
increase
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increases
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increased
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
embark
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
weight belt
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
receded
پس رفتن
twiddle
ور رفتن
niggled
ور رفتن
twiddled
ور رفتن
niggles
ور رفتن
to fall away
پس رفتن
niggle
ور رفتن
to fall away
رفتن
short-changing
کش رفتن
recede
پس رفتن
short-change
کش رفتن
short-changed
کش رفتن
retracting
تو رفتن
short-changes
کش رفتن
snipping
کش رفتن
snipped
کش رفتن
filching
کش رفتن
to peter out
پس رفتن
filches
کش رفتن
filched
کش رفتن
filch
کش رفتن
twiddling
ور رفتن
to go to mess
رفتن
to go to the bottom
ته رفتن
snip
کش رفتن
crawled
رفتن
retracts
تو رفتن
to go back ward
پس رفتن
to go backward
پس رفتن
to go bang
در رفتن
twiddles
ور رفتن
retires
پس رفتن
jauk
ور رفتن
glom on to
کش رفتن
to take to ones heels
در رفتن
to foot it
رفتن
pilfers
کش رفتن
retire
پس رفتن
sinks
ته رفتن
swipe
کش رفتن
swiped
کش رفتن
swiping
کش رفتن
to fall short
کم رفتن
To go
رفتن
pilfering
کش رفتن
to fly off
در رفتن
abstract
کش رفتن
abstracting
کش رفتن
abstracts
کش رفتن
nim
کش رفتن
fribble
ور رفتن
to boil over
سر رفتن
pilfer
کش رفتن
pilfered
کش رفتن
to flow over
سر رفتن
sink
ته رفتن
mog
رفتن
snitch
کش رفتن
to whisk away or off
رفتن
to sleep fast
رفتن
retracted
تو رفتن
to skirt along the coast
رفتن
snitching
کش رفتن
retrograde
پس رفتن
betake
رفتن
fall into a rage
از جا در رفتن
crawl
رفتن
to get over
رفتن از
to make ones getaway
در رفتن
go
رفتن
snitched
کش رفتن
goes
رفتن
retract
تو رفتن
snitches
کش رفتن
to get away
رفتن
crawls
رفتن
to get one's monkey up
از جا در رفتن
make off
در رفتن
puttered
ور رفتن
putter
ور رفتن
to d.deep in to
فر رفتن در
departure
رفتن
departures
رفتن
regress
پس رفتن
to hang back
پس رفتن
to run off
در رفتن
regressed
پس رفتن
to pair off
رفتن
snook
کش رفتن
go off
در رفتن
bleneh
پس رفتن
hang around
ور رفتن
pullback
پس رفتن
receding
پس رفتن
recedes
پس رفتن
puttering
ور رفتن
putters
ور رفتن
admit
رفتن
hedged
در رفتن
meddles
ور رفتن
break loose
در رفتن
shrinks
اب رفتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com