English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
English Persian
goose step رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
Other Matches
pussyfoot دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
slid اهسته رفتن
entrain اهسته دنبال کسی رفتن بقطار
pace با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
paced با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
paces با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
you have no option but to go چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
redundant که بدون از بین رفتن اطلاع قابل حذف است
goose step رژه روی بابدن راست و بدون خم کردن زانو
mouch راه رفتن دولادولاراه رفتن
trot یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
parading سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade سان رفتن رژه رفتن محل سان
slanted کج رفتن کج کردن
slants کج رفتن کج کردن
slant کج رفتن کج کردن
to start [for] شروع کردن رفتن [به]
mopping up پاک کردن رفتن
to take a walk گردش کردن یا رفتن
cabbage کش رفتن رشد پیدا کردن
cabbages کش رفتن رشد پیدا کردن
set on پیش رفتن حمله کردن
to push off شروع کردن بیرون رفتن
walked گردش کردن پیاده رفتن
walks گردش کردن پیاده رفتن
duck زیر اب رفتن غوض کردن
ducked زیر اب رفتن غوض کردن
duckings زیر اب رفتن غوض کردن
ducks زیر اب رفتن غوض کردن
walk گردش کردن پیاده رفتن
get a wiggle on <idiom> عجله کردن با شتاب رفتن
put off تاخیر کردن طفره رفتن
pierces رخنه کردن فرو رفتن
get off روانه کردن عقب رفتن از
get on پیش رفتن کار کردن
to go on جلوتر رفتن سلوک کردن
pierce رخنه کردن فرو رفتن
to go along همراه رفتن همراهی کردن
fluctuates نوسان کردن بالا وپایین رفتن
drifting بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifted بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
to go places گردش کردن [رفتن به جاهای دیدنی]
fluctuated نوسان کردن بالا وپایین رفتن
waste بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
bypass از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
drift بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
nose dive ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
bypassing از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypasses از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypassed از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
wastes بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
drifts بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
fluctuate نوسان کردن بالا وپایین رفتن
To quibble and equivocate. پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن )
boot out <idiom> اخراج کردن ،کسی را مجبوربه ترک یا رفتن کردن
tramp باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
to go to ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
canvass مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
tramps باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
marched نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
march نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marches نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marching نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
canvassing مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
to abscond [from] <idiom> ناگهان ترک کردن [در رفتن ] [اصطلاح مجازی]
seesaw بالا وپایین رفتن الله کلنگ کردن
to go away ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
canvassed مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
tramped باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
sinuating حرکت کردن به طور قیقاجی قیقاج رفتن
To quicken ones pace . قدمهای خود را سریع تر کردن ( تندتر راه رفتن )
to go on a picnic بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
lead the way <idiom> جلو رفتن ونشان دادن مسیر،راهنماییی کردن
to go catting [to look for sexual partners] <idiom> رفتن برای دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
turn out <idiom> بیرون کردنکسی ،کسی را مجبور به ترک یا رفتن کردن
still hunting روش شکار با تعقیب اهسته بدون کمک سگ
extends وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
to go one better برکسی پیش دستی کردن روی دست کسی رفتن
extend وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extending وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
to jink [colloquial] [British English] در دویدن [راه رفتن] [رانندگی کردن] ناگهان مسیر را تغییر دادن
to keep pace with something <idiom> با چیزی برابر راه رفتن [یاد گرفتن] [تغییر کردن] [اصطلاح]
pace lap دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه
to walk the chalk بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
increase صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increases صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increased صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
embark سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
weight belt کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
receded پس رفتن
twiddle ور رفتن
niggled ور رفتن
twiddled ور رفتن
niggles ور رفتن
to fall away پس رفتن
niggle ور رفتن
to fall away رفتن
short-changing کش رفتن
recede پس رفتن
short-change کش رفتن
short-changed کش رفتن
retracting تو رفتن
short-changes کش رفتن
snipping کش رفتن
snipped کش رفتن
filching کش رفتن
to peter out پس رفتن
filches کش رفتن
filched کش رفتن
filch کش رفتن
twiddling ور رفتن
to go to mess رفتن
to go to the bottom ته رفتن
snip کش رفتن
crawled رفتن
retracts تو رفتن
to go back ward پس رفتن
to go backward پس رفتن
to go bang در رفتن
twiddles ور رفتن
retires پس رفتن
jauk ور رفتن
glom on to کش رفتن
to take to ones heels در رفتن
to foot it رفتن
pilfers کش رفتن
retire پس رفتن
sinks ته رفتن
swipe کش رفتن
swiped کش رفتن
swiping کش رفتن
to fall short کم رفتن
To go رفتن
pilfering کش رفتن
to fly off در رفتن
abstract کش رفتن
abstracting کش رفتن
abstracts کش رفتن
nim کش رفتن
fribble ور رفتن
to boil over سر رفتن
pilfer کش رفتن
pilfered کش رفتن
to flow over سر رفتن
sink ته رفتن
mog رفتن
snitch کش رفتن
to whisk away or off رفتن
to sleep fast رفتن
retracted تو رفتن
to skirt along the coast رفتن
snitching کش رفتن
retrograde پس رفتن
betake رفتن
fall into a rage از جا در رفتن
crawl رفتن
to get over رفتن از
to make ones getaway در رفتن
go رفتن
snitched کش رفتن
goes رفتن
retract تو رفتن
snitches کش رفتن
to get away رفتن
crawls رفتن
to get one's monkey up از جا در رفتن
make off در رفتن
puttered ور رفتن
putter ور رفتن
to d.deep in to فر رفتن در
departure رفتن
departures رفتن
regress پس رفتن
to hang back پس رفتن
to run off در رفتن
regressed پس رفتن
to pair off رفتن
snook کش رفتن
go off در رفتن
bleneh پس رفتن
hang around ور رفتن
pullback پس رفتن
receding پس رفتن
recedes پس رفتن
puttering ور رفتن
putters ور رفتن
admit رفتن
hedged در رفتن
meddles ور رفتن
break loose در رفتن
shrinks اب رفتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com