Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 115 (8 milliseconds)
English
Persian
rating
رژیم اسمی
ratings
رژیم اسمی
Other Matches
operating conditions
رژیم
operating condition
رژیم
rTgimes
رژیم
regime
رژیم
regimes
رژیم
food program
رژیم تغذیه
diets
رژیم گرفتن
dieting
رژیم غذایی
dieting
رژیم گرفتن
dieted
رژیم غذایی
saturation state
رژیم اشباع
diet
رژیم گرفتن
diet
رژیم غذایی
diets
رژیم غذایی
dieted
رژیم گرفتن
I'm on a diet.
من رژیم غذایی دارم.
space charge limited current state
رژیم بار پیرامونی
capitalism
رژیم سرمایه داری
sovietization
انطباق با رژیم شوروی
royalism
طرفداری از رژیم سلطنتی
dietetic
وابسته به رژیم غذایی
dietary
مربوط به رژیم غذایی
residual current state
رژیم جریان مانده
monarchy
سلطنت مطلقه رژیم سلطنتی
monarchies
سلطنت مطلقه رژیم سلطنتی
sovietize
مطابق رژیم شوروی کردن
totalitarianism
رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی
dietetics
فن پرهیز یا رژیم غذایی مبحث اغذیه
totalism
رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی
stagnation thesis
تز انحطاط و ورشکستگی رژیم سرمایه داری
opportunism
به سرعت بر حسب اوضاع سیاسی یا تغییر رژیم وزمامدار
nounal
اسمی
onomastic
اسمی
substantival
اسمی
trinomial
سه اسمی
denominative
اسمی
rated
اسمی
nominal
اسمی
nominal value
بهای اسمی
nominal value
قیمت اسمی
ostensible
شریک اسمی
nominal value
ارزش اسمی
nominal size
اندازه اسمی
nominal scale
مقیاس اسمی
nominal rating
کار اسمی
nominal price
بهای اسمی
nominal pitch
گام اسمی
nominal value
مقدار اسمی
nominal voltage
ولتاژ اسمی
nominal wage
مزد اسمی
smee battery
پیل اسمی
rated voltage
ولتاژ اسمی
rated quantity
مقدار اسمی
rated duty
کار اسمی
rated current
جریان اسمی
rated candlepower
شمع اسمی
par value
ارزش اسمی
at par
به قیمت اسمی
at par
بقیمت اسمی
nominal partner
شریک اسمی
nominal load
بار اسمی
nominal capital
سرمایه اسمی
call price
ارزش اسمی
face value
بهای اسمی
face value
ارزش اسمی
nominal cost
هزینه اسمی
nominal income
درامد اسمی
nominal price
قیمت اسمی
nominal diameter
قطر اسمی
nominal data
داده اسمی
nominal load
بار خارجی اسمی
continuous rating
کار پیوسته اسمی
voltage rating of a condenser
ولتاژ اسمی خازن
nominal interest rate
نرخ بهره اسمی
below par
کمتر از بهای اسمی
above par
بالاتر از بهای اسمی
full load
بار خارجی اسمی
at par
قیمت اسمی سند
intermittent rating
کار اسمی متناوب
below par
کمتر از ارزش اسمی
n.h.p.
توان اسمی دستگاه
nominal value
قیمت اسمی سهمی
gerunds
اسمی که از اضافه کردن
gerund
اسمی که از اضافه کردن
it answers to its name
اسمی است بامسمی
asthmatics
دچار تنگی نفس اسمی
abjectival use of a noun
استعمال اسمی به طور صفت
asthmatic
دچار تنگی نفس اسمی
at par
بقیمت اصلی برابرقیمت اسمی
nominative indepdent
اسمی که درحالت نداواقع شود
indicated horsepower
توان اسب اسمی دستگاه
nominal horsepower
توان اسب اسمی دستگاه
nominal gross national product
محصول ناخالص ملی اسمی
pentaptote
اسمی که دارای پنج حالت باشد
write down
تنزل دادن بهای اسمی سهام
bond discount
تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه
debt discount
تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
depreciation of currency
کاهش قیمت اسمی سکه طلای استاندارد
His name is never mentioned anywhere .
اسمی ازاو درجایی برده نمی شود
at par
قیمت ثابت انتقال ارز به بهای اسمی
premium
مبلغی که اضافه برقیمت اسمی سهام پرداخت میشود
premiums
مبلغی که اضافه برقیمت اسمی سهام پرداخت میشود
write down
یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
tolerance
بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
tolerances
بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
nominative appositive
اسمی که بعلت بدل شدن حالت فاعلیت پیدا کند
imparisyllabic
دردستوریونانی اسمی که حالت اضافه هجاهای بیشتری داردتادرحالت فاعلیت
cation
یونی با بار مثبت که در جهت اسمی جریان حرکت میکند
callable bond
نوعی قرضه که صادر کننده حق بازخرید ان را قبل ازموعد اسمی ندارد
face value
مبلغ اسمی مبلغی که روی سکه اسکناس و یا سهام نوشته شده است
reynold's number
این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
oblique case
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
nominal scale
شاخص مقیاس اسمی مقیاس غیر واقعی مقیاس تقریبی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com