Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
cylinder liner
رگکش سخت و مقاوم در برابرسایش در جدار داخلی سیلندراز جنس الیاژهای سبک یامواد نرم دیگر
Other Matches
incolen
الیاژهای مقاوم اهن و کرم با نیکل زیاد
bulkhead
جدار داخلی
inner bottom
جدار داخلی
bulkheads
جدار داخلی
manubrium
سلولهای استوانهای میان جدار داخلی
scale
ستون درجه رسوب جدار داخلی دیگ بخارناو
hardened site
حفاظ مقاوم پایگاه مقاوم در مقابل تک ش م ر و اتمی
dumping
فروش کالادر کشورهای دیگر با قیمتی پایین تر از قیمت داخلی
sifting
روشی از مرتی کردن داخلی که بوسیله ان رکوردهاحرکت داده می شوند تا ورودرکوردهای دیگر را مجازسازند
port
سوکت یا اتصال فیزیکی که امکان ارسال داده بین اتصالات داخلی کامپیوتر و وسیله خارجی دیگر فراهم میکند
salchow
پرش از لبه داخلی یک پا باچرخش کامل درهوا وبرگشت روی لبه خارجی پای دیگر
resistance alloys
الیاژهای مقاومتی
superalloy
الیاژهای پیشرفته
light alloy
الیاژهای سبک
super alloy
الیاژهای پیشرفته
metallography
مطالعه الیاژهای فلزی
euler
پرش از لبه عقبی اسکیت و یک چرخش در هوا و فرود روی لبه داخلی اسکیت دیگر
black wash
نوع دیگری ازگرافیت و کک و ذغال سخت یامواد الی است که با مایعی بطور معلق و برای پوشش ماهیچههای تر و قالبهای ماسهای به کار برده میشود
stellite
الیاژهای سخت جهت ساختن موتورهای پیستونی
anodize
روش ساخت و عملیات مربوط به الومینیوم و الیاژهای ان توسط اکسیداسیون اندیک
incretion
ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
cyaniding
عملیات حرارتی که برای سخت کردن پوسته الیاژهای اهن دار بکار می رود
squawk
مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawked
مخابره داخلی ارتباط داخلی
internal structure
ساختمان داخلی سازه داخلی
internal defense
پدافند داخلی پایداری داخلی
squawks
مخابره داخلی ارتباط داخلی
screens
جدار
race
جدار
raced
جدار
races
جدار
sidewall
جدار
septum
جدار
dissepiment
جدار
screening, screenings
جدار
screened
جدار
wall
جدار
hulls
جدار
hull
جدار
curtains
جدار
wythe
جدار
screen
جدار
walls
جدار
rough boundary
جدار زبر
bearing race
جدار یاتاقان
partition
جدار افراز
partitions
جدار افراز
tall road
راه با جدار
curtains
جدار پرده
casing tube
لوله جدار
toe crack
شکاف جدار سم اسب
chucking reamer
برقو با جدار تراش
thin walled cylinder
استوانه جدار نازک
slotted casing
لوله جدار مشبک
casings
لوله جدار چاه پوشش
phlebitic
دچار اماس جدار ورید
casing
لوله جدار چاه پوشش
floating reamer
برقو یا جدار تراش متحرک
diatomaceous
دارای جدار سیلیسی شبیه گمزادان
acrus choralis
[جدار بین گروه کر و شبستان کلیسا]
lumen
حفره سلولی درون جدار گیاه
uncased well
چاهی که دیواره جدار ان پوشش نشده باشد
wanelength
طول جدار جداکننده یا پرده جدا کننده
resistor
مقاوم
plasma plating
مقاوم
resisters
مقاوم
resister
مقاوم
resistors
مقاوم
renitent
مقاوم
tolerant
مقاوم
refractory
مقاوم
resistant
مقاوم
permalloy
خانوادهای ار الیاژهای اهن و نیکل که از نظر مغناطیسی نرم میباشند و تحت نیروهای مغناطیسی کم نفوذپذیری وگذردهی زیادی از خود نشان میدهند
resistive force
نیروی مقاوم
rigid cores
هستههای مقاوم
moment of resistence
لنگر مقاوم
water resistant
مقاوم در برابر اب
hardened site
پایگاه مقاوم
counterpoise
نیروی مقاوم
stand up
<idiom>
مقاوم بودن
adamant
مقاوم یکدنده
adamantly
مقاوم یکدنده
weatherproof
مقاوم در برابرهوا
stabile
مقاوم در برابرگرما
forcing cone
مخروط مقاوم
resisting moment
لنگر مقاوم
passive earth pressure
رانش مقاوم خاک
swelling resistant
مقاوم در برابر تورم
drag chain conveyor
نقاله با زنجیر مقاوم
heat fast paint
رنگ مقاوم گرما
shell proof
مقاوم در مقابل گلوله
passive earth pressure
فشار مقاوم خاک
lightfast
مقاوم در برابر نور
drag force
نیروی مقاوم حرکت
heat resisting steels
فولادهای مقاوم حرارتی
resistance to cracking
مقاوم در برابر شکستگی
resistance to failure
مقاوم در برابر ترک
windproof
مقاوم در مقابل باد
resistance to tempering
مقاوم در برابر بازپخت
resistant to heat
مقاوم در برابر گرما
wear resistant
مقاوم در بربر سائیدگی
torsion resistant
مقاوم در برابر پیچش
internal resisting moment
لنگر مقاوم درونی
creep resistant
مقاوم در برابر خزش
chip
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
exchanged stabilization fund
مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
otherwise
<adv.>
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
fracture proof
مقاوم در برابر شکستگی نشکن
resistor
اسباب مقاوم دربرابر برق
resistors
اسباب مقاوم دربرابر برق
earthquake proof foundation
غیر مقاوم درمقابل زلزله
acid resistant
ماده مقاوم در برابر اسید
stainless steel
فولاد مقاوم در برابر خوردگی
thermistor
الت مقاوم درمقابل برق
resisters
اسباب مقاوم دربرابر برق
resister
اسباب مقاوم دربرابر برق
insulant
ماده مقاومت کننده مقاوم
resistance to corrosion
مقاوم در برابر زنگ زدگی
defendant
مقاوم درمقابل زور و فشار
deadman
پایه استقرارسنگر دستک مقاوم
defendants
مقاوم درمقابل زور و فشار
resistance to plastic deformation
مقاوم در برابر تغییر شکل
sponson
جدار توخالی یا جاسازی شده در بدنه تانک برای تعبیه مهمات یا بی سیم
acid fast
مقاوم در برابر رنگ بری اسید
phosphate esters
مایعات هیدرولیکی مقاوم در برابراتش و حرارت
resistance to deflaction
مقاوم در برابر تغییر شکل خمشی
storage
1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
cold wet clothing
لباس گرم و مقاوم در مقابل رطوبت و برودت
bomb proof
پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد
monel
الیاژی از نیکل و کبالت که دربرابر خوردگی مقاوم است
cassette
پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
cassettes
پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
pressure cabin
هواپیمای دارای دستگاه تهویه مقاوم با فشار هوا
conversions
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time
دفعه دیگر
[وقت دیگر]
immune
مقاوم دربرابرمرض بر اثر تلقیح واکسن دارای مصونیت قانونی وپارلمانی
tunnelling
روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
stiffer
مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiffest
مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
plasma plating
ضد خوردگی و مقاوم دربرابر سایش روی سطح توسط جریان بسیار داغ
stiff
مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
he was otherwise ordered
جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shifted
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
photoresist
روش تبدیل تصاویر فتوگرافیک پس از تغییر فضاهای مقاوم نسبت به نور. در مسافت PCB به کار می رود
metafile
1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
carbon seal
وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
he had no more no to say
دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
accelerators
ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن رادر مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصدیکی از معمولترین این مواداست
accelerator
ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن را در مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصد یکی از معمولترین این مواد است
valve seat reamer
جدار تراش نشیمنگاه سوپاپ برقوی نشیمنگاه سوپاپ
internal
داخلی
insides
داخلی
in-
داخلی
intramural
داخلی
in
داخلی
domestic
داخلی
municipal
داخلی
ben
داخلی
inside
داخلی
endogenous
داخلی
innate
داخلی
anie
داخلی
inner
داخلی
internal door
در داخلی
territorial
داخلی
internal medicine
طب داخلی
interior
داخلی
indoor
داخلی
esoteric
داخلی
interiors
داخلی
internal window sill
کف پنجره داخلی
internal bus
مسیر داخلی
internality
داخلی بودن
internal trade
بازرگانی داخلی
internal transactions
معاملات داخلی
internal clock
ساعت داخلی
internal combustion
احتراق داخلی
internal commerce
تجارت داخلی
internal conductance
اندوکتیویته ی داخلی
inside
قسمت داخلی
inside
تو اعضای داخلی
internal trade
تجارت داخلی
insides
قسمت داخلی
internal conductance
اندوکتانس داخلی
internal voltage
ولتاژ داخلی
municipal court
دادگاه داخلی
interphone
مخابرات داخلی
bushes
پوسته داخلی
internal armature
ارمیچر داخلی
internal angle
زاویه ی داخلی
marketing audit
کنترل داخلی
intermediate structure
ساختمان داخلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com