Dictiornary-Farsi | ریخته گری مرکب | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
composite casting	ریخته گری مرکب


Other Matches

combined influence mine	مین با مکانیسم عامل مرکب مین مجهز به مدار باحساسیت مرکب
mis run casting	ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست
ladle crane	جراثقال پاتیل ریخته گری جراثقال چمچه ریخته گری
alpha pegasi	مرکب الفرس متن الفرس مرکب
combined operations	عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
moulder	ریخته گر
disorganized	در هم ریخته
brass founder	ریخته گر
cast copper	مس ریخته گی
casting	ریخته گی
founder	ریخته گر
hot topping	ریخته گی
caster	ریخته گر
metal founder	ریخته گر
foundering	ریخته گر
foundry man	ریخته گر
foundered	ریخته گر
founders	ریخته گر
besprent	ریخته
cast metal	فلز ریخته گی
cast glass	شیشه ریخته گی
precast	پیش ریخته
cast steel	فولاد ریخته گی
castellated nut	مهره ریخته گی
foundry	ریخته گری
chuted concrete	بتن ریخته گی
founds	ریخته گری
iron foundry	ریخته گی اهن
investment foundry	ریخته گی بسته
found	ریخته گری
investment castings	ریخته گی بسته
founding	ریخته گری
group casting	ریخته گری
cast crystal	بلور ریخته
skinning	پوسته ریخته گی
moulding	ریخته گری
skinned	پوسته ریخته گی
wild and woolly	درهم ریخته
sheet asphalt	اسفالت ریخته
casting	ریخته گری
skin	پوسته ریخته گی
casting	قطعه ریخته گی
skins	پوسته ریخته گی
molten	ریخته ریختگی
cast concrete	بتن ریخته گی
potted	در کوزه ریخته
foundries	ریخته گری
bottom casting	قطعات ریخته گی بسته
littered	زایمان ریخته وپاشیده
litter	زایمان ریخته وپاشیده
ejecta	مواد بیرون ریخته
art casting	ریخته گری صنعتی
tumultuous	شلوغ بهم ریخته
plaster cast	ریخته گری گچی
plaster casts	ریخته گری گچی
debris	اشغال روی هم ریخته
littering	زایمان ریخته وپاشیده
litters	زایمان ریخته وپاشیده
bottom pure ladle	پاتیل ریخته گری
pig	اهن تازه ریخته
pigs	قالب ریخته گری
pigs	اهن تازه ریخته
cast molding	قالبگیری ریخته گری
foundry ladle	پاتیل ریخته گری
forge	ریخته گری فلز
forges	ریخته گری فلز
chuted concrete	بتن ریخته شده
trumpeting	قیف ریخته گری
trumpeted	قیف ریخته گری
trumpet	قیف ریخته گری
compression molding	ریخته گری فشاری
core sand	ماسه ریخته گری
cast steel	فولاد ریخته گری
die mold	فرم ریخته گی تزریقی
direct casting	ریخته گری مستقیم
down hill casting	ریخته گری مستقیم
pig	قالب ریخته گری
metal foundry	ریخته گری فلزات
investment castings	قطعات ریخته گی بسته
press casting	ریخته گری فشاری
mould	قالب ریخته گری
sand casting	ریخته گری ماسهای
shell casting	ریخته گری پوستهای
olio	مخلوط چیزدرهم ریخته
steel foundry	ریخته گری فولاد
moulds	قالب ریخته گری
investment castings process	فرایند ریخته گی بسته
iron casting	ریخته گری اهن
jakes	اشغال درهم ریخته
mis run casting	ریخته گری غلط
mold	قالب ریخته گری
non ferrous casting	قطعه ریخته گی غیراهنی
machinery castings	ریخته گری ماشینی
loam castings	ریخته گری شنی
pouring cup	قاشق ریخته گری
precision casting	ریخته گری دقیق
metal casting	ریخته گری فلز
ingot casting	ریخته گری شمش
moulded	قالب ریخته گری
fusion casting	ریخته گری ذوبی
foundry pit	جهنم ریخته گری
foundry practice	تکنیک ریخته گری
foundry sand	ماسه ی ریخته گری
transfer molding	ریخته گری انتقالی
injection molding	ریخته گری تزریقی
foundry pit	چاله ریخته گری
foundry cupola	کوپول ریخته گری
grey iron foundry	ریخته گری خاکستری
group casting	ریخته گری گروهی
molds	قالب ریخته گری
group teaming	ریخته گری گروهی
molded	قالب ریخته گری
eruptive rock	سنگ بیرون ریخته
die casting alloy	الیاژ ریخته گری حدیدهای
He has collected what the other person. <proverb>	هر چه این ریخته او جمع کرده.
pouring bay	کارگاه کوچک ریخته گری
pig bed	شن ویژه ریخته گری اهن
steel casting	پروفیل فولادی ریخته گری
brass and bronze foundry	ریخته گری برنج و برنز
steel casting foundry	ریخته گری پروفیل فولاد
slip casting	روش ریخته گری لغزشی
group teaming plate	صفحه ریخته گری گروهی
top pour ladle	کفچه یا پاتیل ریخته گری
pressure die casting	ریخته گری حدیدهای فشاری
pressure casting	قطعه ریخته گری فشاری
I am inundated with work.	هزار جور کارسرم ریخته
potted	کوزه کرده ذدزفرف ریخته
press cast process	فرایند ریخته گری فشاری
mallable casting	ریخته گری چکش خوار
centrifugally cast pipe	لوله ریخته گی گریز از مرکز
direct chill casting	ریخته گری مستقیم تبریدی
hot mold centrifugal casting process	فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
pig casting machine	دستگاه ریخته گری شمش
ingot casting car	واگن ریخته گری شمش
continous casting method	روش ریخته گری دائمی
continous casting plant	تاسیسات ریخته گری دائمی
diecasting	ریخته گری با قالب فلزی
dry sand casting	ریخته گری ماسهای خشک
core molding machine	دستگاه ریخته گری هسته
die casting process	فرایند ریخته گری حدیدهای
littery	ریخته و پاشیده درهم برهم
dissarranged sentences test	ازمون جملههای درهم ریخته
dissected sentences test	ازمون جملههای درهم ریخته
rate of die casting	سرعت ریخته گری حدیدهای
foundry furnace	بوته یا کوره ریخته گری
foundry pig iron	اهن خام ریخته گری
die casting machine	دستگاه ریخته گری حدیدهای
lost wax process	ریخته گری با مدلهای مومی
gravity die casting	ریخته گری حدیدهای ثقلی
jetsam	کالاهای به دریا ریخته شده
green concrete	بتن تازه ریخته شده
She had let her hair down .	موهایش را ریخته بود روی شانه اش
centrifugal casting	ریخته گری گریز از مرکز سانتریفوژ
centrifugal casting machine	دستگاه ریخته گری گریز ازمرکز
It was a mess . Everything was scattered all over the place.	همه چیز ریخته وپاشیده بود
centrifugal casting process	فرایند ریخته گری گریز ازمرکز
mallable iron foundry	ریخته گری اهن چکش خوار
bullybeef	گوشت گاویکه درحلبی ریخته نگهدارند
centrifugally cast concrete	بتن ریخته گی به روش گریزاز مرکز
centrifugal casting process	طریقه ریخته گری گریز از مرکز
pressure die casting machine	دستگاه ریخته گری حدیدهای فشاری
pressure die casting process	فرایند ریخته گری حدیدهای فشاری
die0casting die	حدیده ریخته گری تحت فشار
overshot wheel	چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
sand casting	ریخته گری قطعات فلزی باقابهای ماسهای
shell molding type foundry	ریخته گری نوع قالب گیری پوستهای
flotsam and jetsam	کالاهایی که توسط ناخدای کشتی به دریا ریخته شده
die casting	ریختن فلزات تحت فشار ریخته گری حدیدهای
slough	در لجن گیر افتادن پوست ریخته شده مار
knuckle sprue	استخوانهای ریخته گری-فولادی که در داخل کانالهاباقی می ماند
kentledge	چدن یااهن ریخته مخصوص سنگین کردن ته کشتی یابالون
ink pad	مرکب زن
formant	مرکب
conposite	مرکب
multiplex	مرکب
parasyntetic	مرکب
tracing ink	مرکب
combined arms	مرکب
mixed	مرکب
compounds	مرکب
complexities	مرکب
complexity	مرکب
hybrid	مرکب
composed	مرکب
roadsters	مرکب
roadster	مرکب
compound	مرکب
combined	مرکب
ink	مرکب
inks	مرکب
complexes	مرکب
compounded	مرکب
composite	مرکب
complex	مرکب
geomancer	کسیکه بادیدن خاک ریخته شده در روی زمین فال میگیرد
core binder	ماده چسبی که برای تقویت به ماسه ریخته گری اضافه میشود
berm	خاکریزی پله مانندی که در دو طرف کانال به صورت مورب ریخته میشود
magnetic battery	مغناطیس مرکب
compounds	ماده مرکب
compounded	جسم مرکب