Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
centrifugal casting	ریخته گری گریز از مرکز سانتریفوژ
Other Matches
centrifugally cast pipe	لوله ریخته گی گریز از مرکز
centrifugal casting process	طریقه ریخته گری گریز از مرکز
centrifugal	با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
hot mold centrifugal casting process	فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
centrifugal casting machine	دستگاه ریخته گری گریز ازمرکز
centrifugal casting process	فرایند ریخته گری گریز ازمرکز
centrifugal	گریز از مرکز
centrifuge	مرکز گریز
contrifuge	گریز از مرکز
centrifugal	مرکز گریز
centrifuges	مرکز گریز
contrifugal force	نیروی گریز از مرکز
centrifugal pump	تلمبه مرکز گریز
centrifugal lubrication	روغنکاری گریز از مرکز
centrifugal pump	پمپ گریز از مرکز
eccentric cam	بادامک گریز از مرکز
eccentric disc	صفحه گریز از مرکز
eccentricities	گریز یا خروج از مرکز
eccentricity	گریز از مرکز غرابت
eccentricities	گریز از مرکز غرابت
eccentricity	گریز یا خروج از مرکز
centrifugal acceleration	شتاب گریز از مرکز
centrifugation	قوه گریز از مرکز
centrifugal force	نیروی مرکز گریز
ultracentrifuge	فرا مرکز گریز
centrifugal force	نیروی گریز از مرکز
blower	نوعی کمپرسور گریز از مرکز
centrifugally cast concrete	بتن ریخته گی به روش گریزاز مرکز
centrifuges	سانتریفوژ
centrifuge	سانتریفوژ
centrifugal pump	پمپ سانتریفوژ
centrifugal compressor	کمپرسور سانتریفوژ
product of inertia	ممان سانتریفوژ
centrifugal moisture equivalent	مقدار ابی که توسط دستگاه سانتریفوژ از یک نمونه خاک مرطوب گرفته میشود
medical assemblage	مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
weather central	مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
mis run casting	ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست
provision center	مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
center mark	علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter	در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
ladle crane	جراثقال پاتیل ریخته گری جراثقال چمچه ریخته گری
whole blood center	مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
battery control central	مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
army operations center	مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
moulder	ریخته گر
hot topping	ریخته گی
disorganized	در هم ریخته
foundry man	ریخته گر
metal founder	ریخته گر
casting	ریخته گی
foundered	ریخته گر
founder	ریخته گر
founders	ریخته گر
besprent	ریخته
foundering	ریخته گر
brass founder	ریخته گر
caster	ریخته گر
cast copper	مس ریخته گی
allusions	گریز
allusion	گریز
leg bail	گریز
scamper	گریز
scampered	گریز
scampering	گریز
scampers	گریز
ineluctable	نا گریز
scuttling	گریز
flight	گریز
digression	گریز
escapement	گریز
metabasis	گریز
truancy	گریز
scuttles	گریز
desertion	گریز
leakages	گریز
leakage	گریز
evasion	گریز
scuttled	گریز
elusion	گریز
scuttle	گریز
evasions	گریز
loop hole	گریز
loop	گریز
jink	گریز
fly-by-night	شب گریز
chevy	گریز
escapes	گریز
subterfuges	گریز
subterfuge	گریز
escaping	گریز
misogynists	زن گریز
misogynist	زن گریز
lubricious	گریز پا
escaped	گریز
abscondence	گریز
get away	گریز
elopement	گریز
elopements	گریز
aposteophe	گریز
escape	گریز
side step	گریز
foundries	ریخته گری
cast concrete	بتن ریخته گی
founds	ریخته گری
cast metal	فلز ریخته گی
cast glass	شیشه ریخته گی
found	ریخته گری
iron foundry	ریخته گی اهن
investment foundry	ریخته گی بسته
group casting	ریخته گری
chuted concrete	بتن ریخته گی
cast crystal	بلور ریخته
investment castings	ریخته گی بسته
molten	ریخته ریختگی
moulding	ریخته گری
precast	پیش ریخته
sheet asphalt	اسفالت ریخته
potted	در کوزه ریخته
skin	پوسته ریخته گی
castellated nut	مهره ریخته گی
skinned	پوسته ریخته گی
skinning	پوسته ریخته گی
skins	پوسته ریخته گی
founding	ریخته گری
wild and woolly	درهم ریخته
casting	قطعه ریخته گی
casting	ریخته گری
cast steel	فولاد ریخته گی
foundry	ریخته گری
apostrophize	گریز زدن
esc	کاراکتر گریز
dodage	گریز با توپ
fugue reaction	واکنش گریز
escape velocity	سرعت گریز
unsociable	مردم گریز
glycophyte	نمک گریز
escape	گریز فرار
escaped	گریز فرار
escapes	گریز فرار
escaping	گریز فرار
corticofugal	قشر گریز
escapist	گریز گرای
evade	گریز از دشمن
centrifugal	گریز از مرکزی
evaded	گریز از دشمن
escape convention	قرارداد گریز
escape clause	شرط گریز
evasion	گریز زنی
guy	فرار گریز
eludible	قابل گریز
guys	فرار گریز
evasible	گریز زدنی
loophole	راه گریز
loopholes	راه گریز
escape code	رمز گریز
escape character	کاراکتر گریز
evasions	گریز زنی
evading	گریز از دشمن
evades	گریز از دشمن
escape charaoter	دخشه گریز
ineludible	گریز ناپذیر
parthian shaft or shot	تیرهنگام گریز
to run off	گریز زدن
running fight	جنگ و گریز
hit-and-run	جنگ و گریز
hit and run	جنگ و گریز
misanthropes	انسان گریز
misanthropes	مردم گریز
misanthrope	انسان گریز
misanthrope	مردم گریز
unsocial	مردم گریز
to put by	گریز زدن
to give leg	گریز زدن
drives	گریز پا به توپ
drive	گریز پا به توپ
misogynous	متنفر از زن زن گریز
prison breaker	زندان گریز
parthian shaft or shot	جنگ و گریز
inescapable	گریز نا پذیر
loup	گریز خیززدن
getaways	گریز فرار
getaway	گریز فرار
velocity of escape	سرعت گریز
loss	گریز سقوط
escapist	گریز گرایانه
negative movement reflex	بازتاب گریز
flight	عزیمت گریز
dodge	گریز زدن
dodged	گریز زدن
dodges	گریز زدن
Luddites	پیشرفت گریز
escapists	گریز گرای
Luddite	پیشرفت گریز
escapists	گریز گرایانه
dodging	گریز زدن
molded	قالب ریخته گری
press casting	ریخته گری فشاری
foundry pit	جهنم ریخته گری
littering	زایمان ریخته وپاشیده
molds	قالب ریخته گری

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com