Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (10 milliseconds)
English
Persian
fallout
ریزش اتمی
Search result with all words
residual
مربوط به ریزش اتمی
clean weapon
جنگ افزار اتمی کم ریزش جنگ اتمی که اثار باقیه کم داشته باشد
fallout pattern
نمونه ریزش اتمی
fallout prediction
محاسبه میزان ریزش اتمی پیش بینی ریزش
fallout wind vector plot
طرح یا چارت نمایش سمت باد ریزش اتمی
rainout
ریزش ابر اتمی به علت رطوبت هوا بارش غبار اتمی
Other Matches
minometer
دستگاه دوزسنج تشعشع اتمی وسیله اندازه گیری دوز اتمی
implosion weapon
جنگ افزار اتمی حساس قابل انفجار با تجزیه اتمی
isotopy
دارای تساوی در اعداد اتمی برابری عددی اتمی
proliferation
سیستم گسترش اتمی یاگسترش تولید اتمی
atomic weight
وزن اتمی یک عنصر که برمبنای 61 وزن اتمی اکسیژن قرار داده شده است
fallout contours
خطوط میزان منحنی تشعشع اتمی یا نشان دهنده شدت تشعشع اتمی
european atomic energy community
جامعه نیروی اتمی اروپا اتحادیه متشکل از بلژیک وفرانسه و المان و ایتالیا ولوگزامبورک و هلند که هدفش ایجاد تسهیلات مختلف در راه بهره برداری ازانرژی اتمی است
nucleon
اجزای داخل هسته اتمی هستک هسته اتمی
nuclear stalemate
گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
fission to yield ratio
توان بمب اتمی نسبت انرژی شکافت اتمی به انرژی حاصله از پرتاب بمب
atomic demolition munition
خرج تخریب مهمات اتمی مهمات مخصوص تخریب جنگ افزار اتمی
cloud chamber effect
اثرات حاصله از لایه خارجی قارچ اتمی اثرات پوسته قارچ اتمی
survey meter
دستگاه دوزسنج تشعشع اتمی دستگاه تشعشع سنج اتمی
early time
زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
defluxion
ریزش
poured
ریزش
affution
ریزش
pour
ریزش
inpouring
ریزش
sprinkles
ریزش نم نم
sprinkled
ریزش نم نم
sprinkle
ریزش نم نم
gushes
ریزش
gushed
ریزش
gush
ریزش
affusion
ریزش
affluxion
ریزش
afflux
ریزش
inset
: ریزش
insets
: ریزش
on the fly
ریزش
fox evil
ریزش مو
pouring
ریزش
disembogue
ریزش
disemboguement
ریزش
disengorgement
ریزش
drencher
اب ریزش
effusion
ریزش
catarrh
ریزش
effusions
ریزش
come down
ریزش
outflow
ریزش
abscission
ریزش
outflows
ریزش
coryza
ریزش
chuct
ریزش
depilation
ریزش مو
calvities
ریزش مو
pours
ریزش
infusions
ریزش
infusion
ریزش
sprays
ریزش
rheumatism
ریزش
chutes
ریزش
precipitation
ریزش
spill
ریزش
log chute
ریزش
psilosis
ریزش مو
fallout
ریزش
influxes
ریزش
influx
ریزش
landslides
ریزش
landslide
ریزش
spills
ریزش
chute
ریزش
spraying
ریزش
sprayed
ریزش
spray
ریزش
diffusion
ریزش
overflows
ریزش
spilling
ریزش
overflowed
ریزش
flux
ریزش
spilled
ریزش
overflow
ریزش
overflown
ریزش
perfusion
ریزش
swoop
[on]
ریزش
[سر]
dewfall
ریزش شبنم
deplumation
ریزش مژگان
hair loss
ریزش مو
[پزشکی]
annual preciptation
ریزش سالانه
castability
قابلیت ریزش
pourability
قابلیت ریزش
loss of hair
ریزش مو
[پزشکی]
drip loop
حلقه ریزش اب
lopecia
ریزش مو
[پزشکی]
baldness
ریزش مو
[پزشکی]
alopecia
ریزش مو
[پزشکی]
overflowing
فراوان ریزش
disemboguement
ریزش گاه
downcome
انحطاط ریزش
pouring platform
سطح ریزش
gleet
ریزش مخاط
pouring nozzle
شیپوره ریزش
inflow
ریزش درونی
pouring gate
دریچه ریزش
insti
ریزش تدریجی
instillation
ریزش تدریجی
pouring cup
قاشق ریزش
pour point
نقطه ریزش
intinction
ریزش القاء
lachrymation
ریزش اشک
mucorrhea
ریزش مخاط
flush pipe
لوله ریزش
flow side
ریزش در شیب
pouring spout
ناودان ریزش
drop inlet
دریچه ریزش
drop manhole
دهانه ریزش
splotch
ریزش یا پاشیدن
epiphora
اشک ریزش
rate of pouring
سرعت ریزش
fail out
ریزش کردن
fall of rock
ریزش سنگ
rock rubble
ریزش سنگ
ptyalism
ریزش خیو
fallout pattern
شکل ریزش
over flow
طغیان ریزش
outpour
بیرون ریزش
splash
صدای ریزش
outpouring
بیرون ریزش
slumps
افت ریزش
landslide
ریزش خاک
outflow
ریزش جریان
outflows
ریزش جریان
landfalls
ریزش زمین
landslides
ریزش خاک
snowfall
برف ریزش
snowfalls
برف ریزش
downfall
انحطاط ریزش
income
ریزش فهور
splashes
صدای ریزش
chute
ریزش با سقوط
landfall
ریزش زمین
slides
سراشیبی ریزش
chutes
ریزش با سقوط
slump
افت ریزش
slumped
افت ریزش
slumping
افت ریزش
fall
شیبشکن ریزش
slide
سراشیبی ریزش
splashing
صدای ریزش
outpourings
بیرون ریزش
haemothorax
ریزش خون درسینه
pours
تراوش بوسیله ریزش
head
ارتفاع ریزش سر رولور سر
gravitational collapse
فرو ریزش گرانشی
poured
تراوش بوسیله ریزش
snow inlet
دریچه ریزش برف
shedding of battery plate
ریزش صفحه باتری
rheum
ریزش اب چشم یادهان
rainfall
ریزش باران بارنغگی
pouring
تراوش بوسیله ریزش
electron disintegration
فرو ریزش الکترونی
land slip
ریزش سنگ از کوه
flux
اسهال خون ریزش
instilment
ریزش و تلقین تدریجی
landslips
ریزش خاک کوه
dewfall
هنگام ریزش شبنم
drip proof enclosure
حفافت در مقابل ریزش اب
infalling
ریزش بسوی درون
stave
شکستن ریزش کردن
pour
تراوش بوسیله ریزش
rheumy
دارای ریزش یازکام
landslip
ریزش خاک کوه
indravgnt
ریزش چیزی سوی درون
pouring
ریزش بلا انقطاع ومسلسل
hemorrhaged
خون ریزش نزف الدم
hemorrhages
خون ریزش نزف الدم
haemorrhaging
خون ریزش نزف الدم
hemorrhaging
خون ریزش نزف الدم
rain wash
فرسایش ناشی از ریزش باران
haemorrhages
خون ریزش نزف الدم
poured
ریزش بلا انقطاع ومسلسل
pours
ریزش بلا انقطاع ومسلسل
haemorrhaged
خون ریزش نزف الدم
haemorrhage
خون ریزش نزف الدم
indraght
ریزش چیزی بسوی درون
indraft
ریزش چیزی بسوی درون
pour
ریزش بلا انقطاع ومسلسل
landslide
ریزش خاک کوه کنار جاده
to block
[to block up]
[to clog]
[to clog up]
something
جلوی جریان
[ریزش]
چیزی را گرفتن
landslides
ریزش خاک کوه کنار جاده
atomic
اتمی
monoatomic
یک اتمی
triatomic
سه اتمی
hexatomic
شش اتمی
nuclear
اتمی
diatomic
دو اتمی
nuclear strike
تک اتمی
moderator lamp
چراغی که ریزش نفت انرامیتوان میزان کرد
tetratomic
چهار اتمی
A-bombs
بمب اتمی
monoatomic molecule
مولکول تک اتمی
A-bomb
بمب اتمی
piled
پیل اتمی
nuclide
اشکال اتمی
nuclear warfare
جنگ اتمی
nuclear parity
همطرازی اتمی
nuclear cell
پیل اتمی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com