English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 147 (9 milliseconds)
English Persian
to stab in the back ریزه خوانی
Other Matches
solfeggio نت خوانی سولفش خوانی
solfege نت خوانی سولفش خوانی
hash ریزه ریزه کردن
recitations از بر خوانی
sol fa نت خوانی
recitation از بر خوانی
recitative از بر خوانی
solmization نت خوانی
associations هم خوانی
association هم خوانی
recital از بر خوانی
lip-reading لب خوانی
call in تو خوانی
recitals از بر خوانی
lip reading لب خوانی
lamentation مرثیه خوانی
lamentations مرثیه خوانی
catalexia مکرر خوانی
telepathy اندیشه خوانی
flyting رجز خوانی
palinlexia وارونه خوانی
mirror reading وارونه خوانی
map reading نقشه خوانی
antiphony تهلیل خوانی
illegutimation حرمزادگی خوانی
psalmody مزمور خوانی
psalmody سرود خوانی
phrenology جمجمه خوانی
haranguing رجز خوانی
harangue رجز خوانی
thought reading اندیشه خوانی
solmization وزن خوانی
solmizate نت خوانی کردن
silent reading بیصدا خوانی
harangues رجز خوانی
scatter read پراکنده خوانی
harangued رجز خوانی
particles ریزه
particle ریزه
bit ریزه
orts ریزه
mote ریزه
mammock ریزه
tiddlier ریزه
bits ریزه
tiddliest ریزه
tiddly ریزه
mince ریزه
minces ریزه
teeniest ریزه
teeny ریزه
teenier ریزه
tiny ریزه
shiver ریزه
shivered ریزه
shivering ریزه
tiniest ریزه
tinier ریزه
detritus ریزه
incantation افسون خوانی جادوگری
proofreads نمونه خوانی کردن
map reading نقشه خوانی کردن
incantations افسون خوانی جادوگری
illegutimation نادرستی نامشروع خوانی
slip اشتباه در نقشه خوانی
news room اطاق روزنامه خوانی
proofreading نمونه خوانی کردن
nocturn سحر خوانی شبانه
proofread نمونه خوانی کردن
solo تک خوانی بطور انفرادی
declaim رجز خوانی کردن
declaimed رجز خوانی کردن
declaiming رجز خوانی کردن
psalmodic وابسته به زبور خوانی
prayerfulness عادت نماز خوانی
phrenological وابسته به جمجمه خوانی
declaims رجز خوانی کردن
orthoepic مبنی بر درست خوانی
solos تک خوانی بطور انفرادی
direct reading instrument دستگاه مستقیم خوانی
call statement حکم فرا خوانی
epigraphy علم کتیبه خوانی
quenelle کوفته ریزه
chips ژتن ریزه
chip ژتن ریزه
fallout ریزه پرتوزا
snowflake برف ریزه
Lilliputian ریزه اندام
sabulous دارای شن ریزه
elegance ریزه کاری
pores ریزه سوراخ
detail ریزه کاری
detailing ریزه کاری
spillikin ریزه استخوان
sherd حزف ریزه
puny ریزه اندام
pore ریزه سوراخ
petite ریزه اندام
snowflakes برف ریزه
animalcule جانوار ریزه
animalculum جانور ریزه
snow flake برف ریزه
grit blasting سنگ ریزه
calion سنگ ریزه
gleanings ریزه فراری
gleaner ریزه خور
calyon سنگ ریزه
delicacy of touch ریزه کاری
fal lal ریزه کاری
subdivision بخش ریزه
radioactive fallout ریزه پرتوزا
atomic fallout ریزه پرتوزا
subdivisions بخش ریزه
noil پشم ریزه
gleanings ریزه باقی
gray oral reading test ازمون بلند خوانی گری
kapell meister رئیس دسته سرود خوانی
have one's nose in a book <idiom> کرم کتاب خوانی داشتن
recitetion از حفظ خوانی پس دادن درس
midgets ریز اندام ریزه
midget ریز اندام ریزه
detail drawing نقشه ریزه کاری
bead کوچک و لاغر ریزه
hoarfrost سرما ریزه پژه
gravelly دارای سنگ ریزه
intricacies تودرتویی ریزه کاری
beads کوچک و لاغر ریزه
rime سرما ریزه پله
statuettes تندیس ریزه اندام
statuette تندیس ریزه اندام
intricacy تودرتویی ریزه کاری
lipreading فهم کلمات از راه حرکات لب لب خوانی
phagotroph ریزه پرواره بیگانه خوار
raggle یکی از شیارهای سنگتراشی ریزه
foofaraw ریزه کاری پر زرق وبرق ناراحتی
recitation از حفظ خوانی بازگو نمودن درس حفظی شرح
recitations از حفظ خوانی بازگو نمودن درس حفظی شرح
frosts سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
frost سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
spall سنگ ریزه با چکش تراش دادن وبشکل دراوردن
nowel کلمه ایست که درسرود خوانی و هلهلههای عید میلادمسیح تکرار میکنند
biochip تلاش صنعت کامپیوتر برای تبدیل ارگانیزم زنده به ریزه تراشه ها
esker برجستگی باریک و طویلی که ازرسوب سنگ ریزه یا شن درضمن جریان اب یخچال ایجادمیگردد
mammock ریزه کردن قطعه کردن
hymnody سرود خوانی سرود
war cry رجز رجز خوانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com