Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (2 milliseconds)
English	Persian
sarcasm	ریشخند سرزنش
Other Matches
sail into	به باد سرزنش گرفتن سرزنش کردن
ridicules	ریشخند
cajolement	ریشخند
gabber	ریشخند کن
irrision	ریشخند
momus	ریشخند
blandishment	ریشخند
ridiculing	ریشخند
ridicule	ریشخند
ridiculed	ریشخند
bamboozlement	ریشخند
derisible	شایسته ریشخند
jeer	ریشخند استهزاء
quizzable	قابل ریشخند
jeered	ریشخند استهزاء
sweet talk	ریشخند کردن
jeering	ریشخند استهزاء
sneeringly	ریشخند کنان
scoff	ریشخند استهزاء
mockingly	ریشخند کنان
bamboozle	ریشخند کردن
scoffingly	ریشخند کنان
bamboozled	ریشخند کردن
bamboozles	ریشخند کردن
blarney	ریشخند کردن
bamboozling	ریشخند کردن
illude	ریشخند کردن
jeers	ریشخند استهزاء
wheedling	ریشخند کردن
wheedled	ریشخند کردن
wheedle	ریشخند کردن
to talk with the tongues of angels <idiom>	ریشخند کردن
to speak with a sweet tongue <idiom>	ریشخند کردن
deridingly	ازروی ریشخند
scoffs	ریشخند استهزاء
scoffing	ریشخند استهزاء
scoffed	ریشخند استهزاء
cajolery	ریشخند گول
wheedles	ریشخند کردن
blandish	ریشخند کردن
insinuating	موذی ریشخند کننده
to laugh to scorn	خندیدن به ریشخند کردن
to w anything out of a person	چیزیرا به ریشخند ازکسی گرفتن
cuittle	ریشخند کردن غلغلک دادن
reproach	سرزنش
railings	سرزنش
repoach	سرزنش
blaming	سرزنش
rail	سرزنش
railing	سرزنش
ratings	سرزنش
rating	سرزنش
reproached	سرزنش
reproaches	سرزنش
reproaching	سرزنش
chastiesement	سرزنش
exprobration	سرزنش
censuring	سرزنش
censures	سرزنش
censure	سرزنش
censured	سرزنش
reprehension	سرزنش
increpation	سرزنش
blamed	سرزنش
blame	سرزنش
sneap	سرزنش
nagging	سرزنش
dressing-down	سرزنش
demerits	سرزنش
demerit	سرزنش
scolding	سرزنش
twits	سرزنش
twit	سرزنش
stinger	سرزنش
expostulation	سرزنش
rocket [British E]	سرزنش
upbraiding	سرزنش
reproof	سرزنش
condemnation	سرزنش
condemnations	سرزنش
blames	سرزنش
reproofs	سرزنش
remonstrance	سرزنش
call down	سرزنش کردن
twit	سرزنش کردن
call over the coals	سرزنش کردن
bite someone's head off <idiom>	سرزنش کردن
ram (something) down one's throat <idiom>	سرزنش کردن
give it to <idiom>	سرزنش کردن
natters	سرزنش کردن
twittingly	سرزنش کنان
blameworthiness	شایستگی سرزنش
blameful	سزاوار سرزنش
reprehensible	سرزنش کردنی
irreproachable	سرزنش نکردنی
reprovable	شایان سرزنش
to get ticked off [British E] <idiom>	سرزنش شدن
twitter	سرزنش کننده
twittered	سرزنش کننده
twittering	سرزنش کننده
twitters	سرزنش کننده
to get a rocket [British E] <idiom>	سرزنش شدن
blamable	سزاوار سرزنش
blamable	قابل سرزنش
chid	سرزنش کردن
nattered	سرزنش کردن
reprehensible	سزاوار سرزنش
repoach	سرزنش کردن
irreprehensible	سرزنش نکردنی
rater	سرزنش کننده
railer	سرزنش کننده
obloquy	سرزنش افترا
sneap	سرزنش کردن
lash vt	سرزنش کردن
repoachful	سرزنش امیز
objurgatory	سرزنش امیز
scolder	سرزنش کننده
objurgation	سرزنش سخت
dispraise	سرزنش کردن
reprehend	سرزنش کردن
natter	سرزنش کردن
reproachless	سرزنش نکردنی
vituperatory	سرزنش امیز
vituperator	سرزنش کننده
vituperatively	سرزنش کنان
vituperation	بدگویی سرزنش
vituperate	سرزنش کردن
tongue lash	سرزنش کردن
to dress down	سرزنش کردن
threap	سرزنش کردن
taunter	سرزنش کننده
nattering	سرزنش کردن
reprovingly	سرزنش کنان
reprimands	سرزنش کردن
upbraided	سرزنش کردن
upbraids	سرزنش کردن
censure	سرزنش کردن
censured	سرزنش کردن
censures	سرزنش کردن
censuring	سرزنش کردن
trounce	سرزنش کردن
trounced	سرزنش کردن
trounces	سرزنش کردن
rebuked	سرزنش کردن
rebuke	سرزنش کردن
wig	سرزنش کردن
upbraid	سرزنش کردن
reproving	سرزنش کردن
reprimanded	سرزنش کردن
reprimand	سرزنش کردن
reprimanding	سرزنش کردن
twits	سرزنش کردن
rebuking	سرزنش کردن
rebukes	سرزنش کردن
admonition	سرزنش دوستانه
admonitions	سرزنش دوستانه
haze	سرزنش کردن
reprove	سرزنش کردن
reproved	سرزنش کردن
reproves	سرزنش کردن
wigs	سرزنش کردن
chide	سرزنش کردن
talking-to	سرزنش رسمی
berated	سرزنش کردن
berates	سرزنش کردن
berating	سرزنش کردن
raillery	سرزنش انتقاد
talking to	سرزنش رسمی
berate	سرزنش کردن
raps	سرزنش سخت
trouncing	سرزنش کردن
chided	سرزنش کردن
chides	سرزنش کردن
chiding	سرزنش کردن
rap	سرزنش سخت
rebuking	توبیخ کردن سرزنش
to hall over the couls	سرزنش یا توبیخ کردن
to drop on	سرزنش یاتنبیه کردن
reprimand	سرزنش وتوبیخ رسمی
renouncing	سرزنش یا متهم کردن
renounced	سرزنش یا متهم کردن
renounces	سرزنش یا متهم کردن
blameworthy	گناهکار سزاوار سرزنش
renounce	سرزنش یا متهم کردن
to tick somebody off [British E]	کسی را سرزنش کردن
to read one a lecture	کسیرا سرزنش کردن
wite	توهین سرزنش کردن
snub	جلوگیری سرزنش کردن
reprimanded	سرزنش وتوبیخ رسمی
snub	کلفت وکوتاه سرزنش
snubbed	جلوگیری سرزنش کردن
snubbing	کلفت وکوتاه سرزنش
snubbing	جلوگیری سرزنش کردن
reprimands	سرزنش وتوبیخ رسمی
snubs	کلفت وکوتاه سرزنش
snubs	جلوگیری سرزنش کردن
(on the) safe side <idiom>	سخت سرزنش کردن
snubbed	کلفت وکوتاه سرزنش
reprimanding	سرزنش وتوبیخ رسمی
to tell somebody off	کسی را سرزنش کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com