Dictiornary-Farsi | زائد ریشه یاحاشیه زائد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
folderol	زائد ریشه یاحاشیه زائد


Other Matches

extra-	زائد
extras	زائد
superfluous	زائد
recrementitious	زائد
overplus	زائد
intercalary	زائد
hypermetric	زائد
redundant	زائد
excrescential	زائد
ascititious	زائد
tautology	زائد
tautologies	زائد
surpluses	زائد
surplus	زائد
dummy	زائد
extra	زائد
supervacaneous	زائد
dummies	زائد
surplus gas	گاز زائد
red tape	تشریفات زائد
excrescency	رشد زائد
waste product	محصولات زائد
bronchocele	غده زائد
redundancy	زائد فراوانی
redundancies	زائد فراوانی
hyperbolas	قسع زائد
hyperbola	قسع زائد
wastes	زائد اتلاف
formative	حرف زائد
furthers	اضافی زائد
furthered	اضافی زائد
further	اضافی زائد
growths	چیز زائد
furthering	اضافی زائد
superimposition	تحمیل زائد
waste	زائد اتلاف
redundant equation	معادله زائد
growth	چیز زائد
offal	مواد زائد لاشه
data redundancy	زائد بودن داده ها
supererogatory	زائد بیش از حد لزوم
additionally	بطور اضافی یا زائد
hypercatalectic	دارای هجای زائد
hypermetric	دارای سبب زائد
redundance	حشووزوائد سخن زائد
tankage	مواد زائد کشتارگاه
pleonastic	دارای سخن زائد
periphrastic	دارای الفاظ زائد
pares	قسمتهای زائد چیزی را چیدن
weeded	برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
pleonasm	حشو قبیح سخن زائد
redundant language	سخن زائد یازیادی حشووزوائد
weeding	برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
periphrasis	استعمال واژه ها وعبارات زائد
weed	برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
pared	قسمتهای زائد چیزی را چیدن
pare	قسمتهای زائد چیزی را چیدن
polypose	شبیه گوشت زائد ساقه دار
polypous	شبیه گوشت زائد ساقه دار
air brush	برس و مکنده هوایی جهت گرفت پرز اضافی و ذرات زائد فرش
gobo	نوعی پرده پارچهای سیاه رنگ که در تلویزیون و سینمادوربین را از نور زائد محفوظ نگه میدارد
rhizogenetic	تولید کننده ریشه ریشه اور
rhizogenic	تولید کننده ریشه ریشه اور
radicate	ریشه گرفتن ریشه دار شدن
to strike root	ریشه گرفتن ریشه دواندن
to take root	ریشه گرفتن ریشه دوانیدن
plaiting	[نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
radix	ریشه
paronymous	هم ریشه
radicle	ریشه چه
rhizogenic	ریشه زا
cognate	هم ریشه
rhizogenous	ریشه زا
scab	ریشه
scabs	ریشه
fimbriation	ریشه
homoousian	از یک ریشه
thrum	ریشه
fimbria	ریشه
fibreless	بی ریشه
expansion scab	ریشه
rhizogenetic	ریشه زا
depth of face	ریشه
frange	ریشه
cama	ریشه
fringes	ریشه
fringe	ریشه
tie [knot]	ریشه
harl	ریشه
harle	ریشه
rootlet	ریشه چه
stump	ریشه
radicals	ریشه
root	ریشه
stumps	ریشه
tassels	ریشه
stumping	ریشه
tassel	ریشه
extraction	ریشه
stumped	ریشه
radical	ریشه
roots	ریشه
stub	ریشه
stubs	ریشه
stubbed	ریشه
stubbing	ریشه
rootless	بی ریشه
supplanter	ریشه کن کننده
the root of a word	ریشه واژه
horse radish	ریشه خردل
thrum	ریشه دار
frilled	ریشه دار
i. and evdevolution	ریشه گیری
fringed	ریشه دار
to pull up by the roots	ریشه کن کردن
extirpation	ریشه کنی
supplantation	از ریشه کنی
imaginary root	ریشه ی موهومی
tap root	ریشه عمودی
extirpator	ریشه کن کننده
imaginary root	ریشه ی انگاری
fimbriate	ریشه دار
tendril	ریشه پیچک
tendrils	ریشه پیچک
firtree root	ریشه صنوبری
filose	ریشه دار
the root of a tree	ریشه درخت
runners	ریشه هوایی
fringent	ریشه مانند
rhizomorphous	ریشه مانند
fringing	ریشه یابی
tap root	ریشه اصلی
galangale	ریشه جوز
themes	ریشه زمینه
gelsemium	ریشه یاسمن
geometric mean	ریشه nام
runner	ریشه هوایی
grubbing up	ریشه کنی
hangnail	ریشه ناخن
fimbriated	ریشه دار
hang nail	ریشه ناخن
theme	ریشه زمینه
irradicable	ریشه کن نشدنی
irradicate	ریشه کن کردن
radicle	ریشه کوچک
root directory	دایرکتوری ریشه
root of the weld	ریشه جوش
root out	ریشه کن کردن
root section	مقطع ریشه
root up	ریشه کن کردن
rootage	ریشه بندی
beetroot	ریشه چغندر
radicle	اصل ریشه
rhizopodous	ریشه پای
rhizoid	ریشه نما
germ	ریشه منشاء
germs	ریشه منشاء
rhizanthous	گل اور از ریشه
rhizome	شبیه ریشه
rhizophagous	ریشه خوار
inveterate	ریشه کرده
rhizopod	ریشه پایان
beetroots	ریشه چغندر
rootage	مجموع ریشه ها
morphophonemics	ریشه شناسی
rush root	ریشه اریسا
rush root	ریشه ایرسا
squar root	ریشه دوم
outroot	از ریشه کندن
strike root	ریشه زدن
irrationable	ریشه گنگ
irradicate	از ریشه دراوردن
musk root	ریشه مشک
rooty	ریشه دار
square root	ریشه دوم
square roots	ریشه دوم
paronym	واژه هم ریشه
rooter	ریشه کننده
orris root	ریشه بنفشه
rootlet	ریشه فرعی
rhizoid	ریشه مانند
to pull up by the roots	از ریشه دراوردن
thrum	ریشه فرش
etymology	ریشه شناسی
etymologies	ریشه شناسی
stems	ریشه اصل
stemming	ریشه اصل
radical	ریشه [ریاضی]
fibrous	ریشه دار
eradication	ریشه کنی
eradication	ریشه کن کردن
eradication	ریشه کن شدن
ineradicable	ریشه کن نشدنی
root	ریشه گرفتن
uprooting	ریشه کن کردن
roots	ریشه کن کردن
stemmed	ریشه اصل
root	ریشه [ریاضی]
stem	ریشه اصل
tuft	ریشه پارچه