English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 119 (7 milliseconds)
English Persian
hagseed زاده عجوزه
Other Matches
cousinry عموزاده هاودایی زاده هاوعمه زاده هاوخاله زاده ها
nepotism انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری
blue blood نجیب زاده اشراف زاده
trotted عجوزه
trots عجوزه
trot عجوزه
oldwife عجوزه
anile عجوزه
crones عجوزه
crone عجوزه
hags عجوزه
hag عجوزه
trotting عجوزه
mares کابوس عجوزه
hellcat ساحره عجوزه
medusa عجوزه مارموی
haggish عجوزه وار
mare کابوس عجوزه
cousinly دایی زاده وار خاله زاده وار
nepew پسر خواهر برادر زاده یا خواهر زاده
hag fish عجوزه زشت زن جادوگر
fitz زاده
fries زاده
nee زاده
descendent زاده
frying زاده
descended زاده
descendant زاده
fry زاده
progeniture زاده
evite زاده حوا
earth born زاده خاک
coz خاله زاده
coz دایی زاده
coz عمه زاده
cousin german عمو زاده
cousin german عمه زاده
first begotten نخست زاده
first ling نخست زاده
sea born زاده دریا
levite زاده لاوی
high born نجیب زاده
thane نجیب زاده
hamite زاده حام
noblewoman نجیب زاده
noblewomen نجیب زاده
grandee اصیل زاده
freeborn ازاد زاده
cousins عمو زاده
firstling نخست زاده
firstborn نخست زاده
chevalier نجیب زاده
born in the purple غنی زاده
nobleman نجیب زاده
patrician نجیب زاده
patrician اعیان زاده
knight نجیب زاده
patricians نجیب زاده
patricians اعیان زاده
illegitimate زنا زاده
blue blooded نجیب زاده
legitimating حلال زاده
legitimates حلال زاده
legitimated حلال زاده
noblemen نجیب زاده
first born نخست زاده
first-born نخست زاده
knighted نجیب زاده
knighting نجیب زاده
knights نجیب زاده
magnate نجیب زاده
magnates نجیب زاده
legitimate حلال زاده
blue-blooded نجیب زاده
childe نجیب زاده
born in the purple دارا زاده
cousins عمه زاده
cousins خاله زاده
aristocrats اشراف زاده
aristocrats نجیب زاده
aristocrat اشراف زاده
aristocrat نجیب زاده
cousins دایی زاده
cousin خاله زاده
cousin عمه زاده
cousin دایی زاده
cousin عمو زاده
born in lawful wedding حلال زاده
bashaw نجیب زاده
gentleman of fortune نجیب زاده حادثه جو
donning لرد یا نجیب زاده
don لرد یا نجیب زاده
well born اصیل نجیب زاده
underbred نااصل زاده بی تربیت
junker اصیل زاده المانی
donned لرد یا نجیب زاده
feringhee پرتغالی زاده هند
dons لرد یا نجیب زاده
cousinly عمه زاده وار
mulatto زاده اروپایی وزنگی
speak of the devil and he appears <idiom> حلال زاده بودن
true born حلال زاده اصیل اصل
hagborn شیطان زاده فرزند ساحره
junker جوان نجیب زاده المانی
africander اروپایی نژادی که درافریقای جنوبی زاده شد
milord مرد اشرافی ونجیب زاده انگلیسی
wellborn نجیب زاده دارای خصوصیات نجابت
household troops هیئت محافظ پادشاه یا نجیب زاده
mestizo کسیکه زاده اسپتنیولی و هندی و امریکایی باشد
knickerbocker زاده هلندی هایی که به york new کوچ کردند
mestiza کسیکه زاده اسپانیولی و هندی وامریکایی باشد
grand tours سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
grand tour سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
pythogenic پیدا شده از چرک یا گندیدگی زاده چرک
what is bred in the bone will come out in the flesh <proverb> عاقبت گرگ زاده گرگ شود
unborn هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
yonker نجیب زاده جوان جوان سلحشور
younker نجیب زاده جوان جوان سلحشور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com