Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
zeus
زاوش رئیس خدایان یونانی
Other Matches
proserpina
دختر زاوش
proserpine
دختر زاوش
grecism
طرز یونانی فرهنگ یونانی
hellenism
یونانی مابی اداب یونانی
tantalus
تانتالوس که مورد شکنجه شدید زاوش قرار گرفت
lord high stew of england
رئیس تشریفات تاجگذاری رئیس دادگاه دادرسی
paymaster general
رئیس سررشته داری رئیس کارپردازی
hellenize
یونانی کردن یونانی ماب کردن
heroic age
عصرنیم خدایان
theomachy
جنگ خدایان
odin
خدای خدایان
penates
خدایان خانواده
o merciful powers
ای خدایان بخشنده
thearchy
حکومت خدایان
letter of recall
نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
theogony
نسب نامه خدایان
thearchy
سلسله مراتب خدایان
polytheism
پرستش خدایان متعدد
ichor
خون خدایان اب جراحت
noumenal
وابسته به معنویات و خدایان
mercury
یکی از خدایان یونان قدیم
idol
وابسته به خدایان دروغی وبت ها
libations
تقدیم شراب به حضور خدایان
libation
تقدیم شراب به حضور خدایان
public relations officers
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
emcee
بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
public relations officer
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
emcees
بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
zoomorphic
دارای خدایان مجسم بشکل جانور
mnemonics
دارگونه حافظ ومادر خدایان شعروادب
pantheon
معبد تمام خدایان و ادیان مختلف
jagannath
یکی از خدایان هندوهاکه اوراkrishnaمینامندومظهرهشتمین vishnuاست
pantheons
معبد تمام خدایان و ادیان مختلف
theogony
مطالعه وشناسایی اجداد واعقاب خدایان
nectar
شراب لذیذ خدایان یونان شهد
hebe
الهه جونی که ساقی خدایان بود
heroify
درگروه گردان ونیم خدایان دراوردن
theogonic
وابسته به مطالعه وشناسایی اجداد واعقاب خدایان
zoomorphism
تجسم خدا یا خدایان بشکل حیوانات پست
republics
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republic
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
chthonian
درون زمین وابسته به خدایان وارواح عالم اسفل
chthonic
درون زمین وابسته به خدایان وارواح عالم اسفل
ambrosia
خوراک خدایان که زندگی جاوید بانها میداده مائدهء بهشتی
pythagorean
یونانی
Greek
یونانی
grecian
یونانی
Greeks
یونانی
graecism
فرهنگ یونانی
hellene
یونانی خالص
phihellenic
یونانی دوست
key pattern
زبانه یونانی
larchagaric
اگاریکون یونانی
graecism
اصطلاح یونانی
key pattern
زنجیره یونانی
labyrinthine fret
نقش یونانی
poison hemlock
شوکران یونانی
hellenization
یونانی شدن
greek text
متن یونانی
grecize
یونانی وارکردن
aphrodite
ونوس یونانی
grecism
اصطلاح یونانی
pyrrhonism
فلسفه یونانی
greek gift
هدیه یونانی
hellenism
اصطلاح یونانی
Greek architecture
معماری یونانی
lambdoidal
حرف لام در یونانی
mu
نام حرف یونانی
he is of greek origin
اصلش یونانی است
he is of greek origin
اصلا یونانی است
crepidoma
سکو
[در ساختمان یونانی]
grecize
یونانی ماب کردن
solon
سولن مقنن یونانی
greed orthodox
کلیسای ارتدکس یونانی
phi
حرف ف درالفبا یونانی
acephalo
پیشوندیست یونانی بمعنی
he has small greek
کمی یونانی میداند
planform
قهرمان یونانی جنگ تروا
epsilon
پنجمین حرف الفبای یونانی
alphas
حرف اول الفبای یونانی
ajax
قهرمان یونانی جنگ تروا
alpha
حرف اول الفبای یونانی
hellenistic
وابسته به کلیمیهای یونانی حرف زن
erato
غزل و شعر عشقی یونانی
grecize
یونانی ماب یایونانی وارشدن
greco
پیشوند بمعنی یونان و یونانی
epicurus
نام فیلسوف یونانی که معتقد
nu
سیزدهمین حرف الفبای یونانی
deltas
حرف چهارم زبان یونانی
omega
اخرین حرف الفبای یونانی
gamma
حرف سوم الفبای یونانی
sapphic
وابسته بشاعره یونانی "سافو"
gammas
حرف سوم الفبای یونانی
hippodrome
[میدان اسب دوانی یونانی]
tenuis
علامت مکث و وقفه در یونانی
theseus
قهرمان یونانی فاتح امازون ها
delta
حرف چهارم زبان یونانی
ihs
مخفف کلمه یونانی عیسی
beta
دومین حرف الفبای یونانی
choragic
[مطعلق به رهبران کر دسته یونانی]
lambda
یازدهمین حرف الفبای یونانی
betas
دومین حرف الفبای یونانی
mu
حرف دوازدهم الفبای یونانی
etacism
تلفظ e یونانی مانند a انگلیسی در emal
greek cross
صلیب یا چلیپای یونانی بدین شکل +
Deinocrates
[معماری وابسته به کلیمی های یونانی]
eros
نام دارگونه عشق درافسانههای یونانی
iota
حرف نهم الفبای یونانی نقطه
pi
حرف شانزدهم الفبای یونانی عدد هشتاد
post classical
در باب ادبیات یونانی ورومی گفته میشود
ulysses
اولیسزقهرمان حماسه اودیسه منسوب به هومرشاعرنابینای یونانی
klepht
یونانی ای که پس ازفتح یونان ....نگاه میداشت راهزن
recredential
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
AC
و نیز پسوندی است لاتینی یا یونانی معادل -ieمانند
upsilon
نام حرف بیستم الفبای یونانی که بدین شکل
ionian
وابسته به مستعمره یونانی در کرانه باختر اسیای صغیر
septuagint
ترجمه یونانی توریه بدست 07تن درزمان بطلیموس
tetra
پیشوندیست مشتق ازکلمه یونانی بمعنی چهارودارای چهارقسمت واربعه
achromato
کلمات پیشوندی است یونانی مشتق از کلمهء achromatos بمعنی
achromat
کلمات پیشوندی است یونانی مشتق از کلمهء achromatos بمعنی
prostyle
ایوان پرستش گاههای یونانی که چهار ستون بیشتر نداشت
u
جانشینی برای حرف یونانی "mu" به معنای میکرو یاریز میباشد
tetr
پیشوندیست مشتق از کلمه یونانی بمعنی چهارودارای چهارقسمت واربعه
Oedipus
ادیپوس
[افسانه یونانی]
[پدرش را کشت و با مادرش ازدواج کرد]
Chrismon
[حرف اول اسم مقدس از سه واژه ی یونانی به نام مسیح]
gradus
فرهنگ نظم ونثر لاتین و یونانی که سابقادر انگلستان تدریس میشده
Greek Revival
[سبک احیای معماری یونانی که دقیقا کپی از نقش و نگارهای باستانی بود.]
logographer
مورخ نثر نویس یونانی پیش از زمان herodotusیونانی که پیشه اش نطق بود
Symbol font
نوع نوشتار Trve Type در ویندوز که حاوی تمام نشانه ها و حروف یونانی است
odysseys
قطعه منظوم رزمی منسوب به هومر شاعر یونانی حاوی شرح مسافرتهای پر حادثه "ادیسه "
odyssey
قطعه منظوم رزمی منسوب به هومر شاعر یونانی حاوی شرح مسافرتهای پر حادثه "ادیسه "
kappa
حرف دهم الفبای یونانی که معادل حرف >کاف < فارسی وK انگلیسی است
pleiades
هفت دختراطلس که طبق روایات یونانی تبدیل به هفت ستاره شدند پروین
sheik
رئیس
administers
رئیس
administering
رئیس
administered
رئیس
higher up
رئیس
administer
رئیس
head master
رئیس
headsman
رئیس
mugwump
رئیس
superiors
رئیس
provost
رئیس
warden
رئیس
chairmen
رئیس
chairman
رئیس
syndic
رئیس
chiefs
رئیس
chief
رئیس
provosts
رئیس
superior
رئیس
Deans
رئیس
leader
رئیس
leaders
رئیس
presidents
رئیس
administrators
رئیس
administrator
رئیس
warden
رئیس
wardens
رئیس
head
رئیس
headman
رئیس
director
رئیس
commandant
رئیس
commandants
رئیس
rulers
رئیس سر
ruler
رئیس سر
sheiks
رئیس
sheikhs
رئیس
president
رئیس
superintendents
رئیس
Dean
رئیس
master
رئیس
headers
رئیس
superintendent
رئیس
masters
رئیس
director general
رئیس کل
mastered
رئیس
header
رئیس
director generals
رئیس کل
directors
رئیس
directors general
رئیس کل
sheikh
رئیس
headmen
رئیس
sheiks
رئیس قبیله
sheiks
رئیس خانواده
sheikh
رئیس قبیله
sheikhs
رئیس خانواده
phylarch
رئیس قبیله
podesta
رئیس شهربانی
office manager
رئیس دفتر
office manager
رئیس اداره
sheikh
رئیس خانواده
arches
موذی رئیس
mess president
رئیس باشگاه
sachem
رئیس ایل
sheikhs
رئیس قبیله
mint master
رئیس ضرابخانه
lord chancellor
رئیس کل داوران
chamberlain
رئیس خلوت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com