Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
spherical angle
زاویه مرکزی
Search result with all words
radian
زاویه مرکزی قوس دایره
Other Matches
cpu time
مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
central
متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
headquarters
شعبه مرکزی اداره مرکزی
graduated circle of an alidade
دایره مدرج زاویه یاب صفحه درجه دار زاویه سنج
longitudinal dihedral
اختلاف زاویهای بین زاویه برخورد بال و زاویه برخوردسکانهای افقی که دومی معمولا کمتر است
grivation
زاویه شبکه مغناطیسی زاویه انحراف دستگاه
paching central
سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
entering angle
زاویه ورودی زاویه دخول
angle of convergence
زاویه تقرب زاویه پارالاکس
angle of repose
زاویه تعادل زاویه ارامش
loss angle
زاویه تلف زاویه تلفات
angle of rotation
زاویه دوران زاویه چرخش
declination
زاویه انحراف زاویه میل
bombing angle
زاویه پرتاب بمب زاویه پروازهواپیما در هنگام رها کردن بمب
distance angle
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
constant angle arch dam
بند قوسی با زاویه یکسان سد کمانی با زاویه یکسان
central postal directory
دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
angle offset method
روش عکاسی تحت یک زاویه معین روش تهیه تصویراشیاء تحت یک زاویه
superelevation
تصحیح تکمیلی تراز توپ زاویه تصحیح زاویه پرش لوله توپ زاویه تصحیح تکمیلی تراز
parallactic angle
زاویه تقارب نصف النهارات زاویه تقارب
lie
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
apogee
زاویه انحراف ثقل موشک زاویه انحراف مرکز ثقل موشک در روی مسیر
apex angle
زاویه راسی هدف زاویه راسی
grid magnatic angle
زاویه شبکه مغناطیسی زاویه انحراف شبکه مغناطیسی
angle of traverse
زاویه حرکت لوله در سمت زاویه سمت لوله
angle of arrival
زاویه فرود مسیر گلوله زاویه فرود گلوله
focal
مرکزی
centrical
مرکزی
focal line
خط مرکزی
cl
خط مرکزی
centerline
خط مرکزی
core
مرکزی
central pumping station
مرکزی
axial
مرکزی
cores
مرکزی
central
مرکزی
centre pocket
مرکزی
holding company
شرکت مرکزی
central heating
گرمایش مرکزی
central heating
حرارت مرکزی
centralists
مرکزی نگر
central office
دفتر مرکزی
central government
حکومت مرکزی
nuclei
لب هسته مرکزی
subcentral
زیر مرکزی
state government
دولت مرکزی
central head
فشار مرکزی
centralist
مرکزی نگر
head office
اداره مرکزی
central limit theorem
قضیه حد مرکزی
head office
دفتر مرکزی
central load
بار مرکزی
central position
قرارگاه مرکزی
fovea centralis
فرورفتگی مرکزی
central terminal
پایانه مرکزی
centre game
بازی مرکزی
centrically
بطور مرکزی
centrifugal
گریز از مرکزی
eccentricity
برون مرکزی
directrix
خط تیر مرکزی
centripetal
جانب مرکزی
centrosymmetric
متقارن مرکزی
central gyrus
شکنج مرکزی
fore and aft center line
خط مرکزی سراسری
central station
نیروگاه مرکزی
central position
وضعیت مرکزی
mainframe
پردازنده مرکزی
mainframes
پردازنده مرکزی
central processing unit
واحدپردازنده مرکزی
central processor
پردازنده مرکزی
central processor
پردازشگر مرکزی
central site
سایت مرکزی
centrum
جسم مرکزی
central sulcus
شیار مرکزی
axial pressure
فشار مرکزی
central
تلفن چی مرکزی
central city
شهر مرکزی
three centred curve
منحنی سه مرکزی
boost coil
کوئل مرکزی
central canal
مجرای مرکزی
central
کامپیوتر مرکزی
concourse
تالار مرکزی
center
گروه مرکزی
centralized plan
پلان مرکزی
eccentricities
برون مرکزی
central bank
بانک مرکزی
central focusing wheel
چرخهزوم مرکزی
central control desk
میزفرمان مرکزی
center base
میدان مرکزی
nucleus
لب هسته مرکزی
center distance
فاصله مرکزی
central fissure
شیار مرکزی
central convolution
شکنج مرکزی
three center bonding
پیوند سه مرکزی
centralism
مرکزی نگری
central tendency measures
اندازههای گرایش مرکزی
center of gravity axis
محور ثقل مرکزی
one shot pump
پمپ روغن مرکزی
multicenter binding
پیوند چند مرکزی
centre pawns
پیادههای مرکزی شطرنج
gold
دایره مرکزی هدف
centre counter defence
دفاع متقابل مرکزی
Central African Republic
جمهوری آفریقای مرکزی
inner city
بخش مرکزی شهر
measures of central tendency
اندازههای گرایش مرکزی
inner cities
بخش مرکزی شهر
golds
دایره مرکزی هدف
GHQ
مخفف ستاد مرکزی
heartland
منطقه مرکزی وحیاتی
heliocentric system
دستگاه خورشید مرکزی
German Central Bank
بانک مرکزی آلمان
conurbations
شهر مهم مرکزی
conurbation
شهر مهم مرکزی
geocentric system
دستگاه زمین مرکزی
post office
اداره مرکزی پست
post offices
اداره مرکزی پست
axis of the bore
محور مرکزی لوله
vertical center line illusion
خطای خط قائم مرکزی
center
وسط ونقطه مرکزی
heartlands
منطقه مرکزی وحیاتی
geocentric
دوران زمین مرکزی
cores
هسته مرکزی مفتول
centred
وسط ونقطه مرکزی
central control panel
تابلوی مرکزی کنترل
central planning
برنامه ریزی مرکزی
centre
وسط ونقطه مرکزی
cns
دستگاه عصبی مرکزی
centered
وسط ونقطه مرکزی
statolatry
حمایت ازقدرت مرکزی
rimland
حومه ناحیه مرکزی
naves
تالار مرکزی صحن
nave
تالار مرکزی صحن
core
هسته مرکزی مفتول
scandinavian defence
دفاع متقابل مرکزی
central mass storage
انباره انبوه مرکزی
central heating system
دستگاه حرارت مرکزی
downtown
قسمت مرکزی شهر
central processing unit
واحد پردازش مرکزی
the middlands
استانهای مرکزی انگلستان
centers
وسط ونقطه مرکزی
precentral gyrus
شکنج پیش مرکزی
cento
سازمان پیمان مرکزی
unit central processing
واحد پردازش مرکزی
umbilical
واقع در نزدیکی ناف مرکزی
geocentric
دارای مرکزی در زمین زمینی
central food preparation facility
کارخانجات مرکزی تهیه موادغذایی
x ring
دایره مرکزی هدف تیراندازی
keel
ستون عرضی مرکزی ناو
general posr office
اداره مرکزی پست در لندن
central railway station
ایستگاه مرکزی راه اهن
geothermal
وابسته به حرارت مرکزی زمین
geothermic
وابسته به حرارت مرکزی زمین
directrix
خط مرکزی منطقه اتش توپ
sweet spot
قسمت مرکزی راکت یا چوب
central planning team
تیم طرح ریزی مرکزی
organization of central american states
سازمان دول امریکای مرکزی
Ivory Coast
کرانهی مرکزی و غربی افریقا
osset
اریایی نژادان قفقاز مرکزی
center spot
نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی
keels
ستون عرضی مرکزی ناو
king's yellow
مارهای صیادجوندگان امریکای مرکزی
high asia
قسمت بلند و مرکزی امریکا
pecans
درخت گردوی امریکای مرکزی
pecan
درخت گردوی امریکای مرکزی
statism
تمرکز قدرت اقتصادی در دولت مرکزی
totalism
رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی
totalitarianism
رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی
central air data
مرکز تهیه اطلاعات هوایی مرکزی
wing section
بخش مرکزی یا پانل خارجی بال
centralized
آنچه در یک موقعیت مرکزی قرار دارد
danish gambit
گامبی دانمارکی در بازی مرکزی شطرنج
abneural
واقع در مقابل دستگاه مرکزی عصب
centers
شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
centre
شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
C.I.A
مخفف عبارت سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا
centred
شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
centered
شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
slovak
نژاد اسلواک ساکن قسمت مرکزی چکوسلواکی
center
شخصی که موافب عملیات کامپیوتر مرکزی است
cpu
Unit Processing Central واحد پردازش مرکزی
crom
قسمت مجتمع اکثر تراشههای واحدپردازش مرکزی
balkline spot
نقطه مرکزی خط عرضی روی میز بیلیارد
zero point
نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
indirect objects
که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
object
که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
objected
که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
direct objects
که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
objects
که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
objecting
که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
angle of attack
زاویه تک
angle t
زاویه تی
corners
زاویه
cornering
زاویه
corner
زاویه
isogonic line
خط هم زاویه
angle
زاویه
canton
زاویه
localities
زاویه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com