English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
wound less زخمی نشده
Search result with all words
unscathed خسارت ندیده زخمی نشده
Other Matches
wounded in action زخمی عملیات زخمی جنگی
unpremediated پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
unobligated اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
unresolved تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
uncommitted غیر متعهد نشده تعهد نشده
unpicked نچیده گزین نشده انتخاب نشده
unbroke رام نشده سوقان گیری نشده
unbaoked سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
undisciplined تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
unborn هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
wounded زخمی
casualty زخمی
ulcerous زخمی
casualties زخمی
unasked خواسته نشده پرسیده نشده
unsifted الک نشده رسیدگی نشده
untried امتحان نشده محاکمه نشده
unset جایگزین نشده جاانداخته نشده
unredeemed جبران نشده سبک نشده
uncharged محسوب نشده رسمامتهم نشده
undirected رهبری نشده راهنمایی نشده
irredenta انجام نشده جبران نشده
unsought جستجو نشده کشف نشده
inconsummate تکمیل نشده انجام نشده
traumatic زخمی جراحتی
ulcerative زخمی قرحی
impetiginous زرد زخمی
gores باشاخ زخمی کردن
gored باشاخ زخمی کردن
goring باشاخ زخمی کردن
wounding جراحت زخمی کردن
gore باشاخ زخمی کردن
wounds جراحت زخمی کردن
wounded in action زخمی شده در جنگ
foot sore دارای پاهای زخمی
wound chevron علامت زخمی شدن
stabber زخمی که تیر میکشد
footsore دارای پاهای زخمی
wound جراحت زخمی کردن
injures زخمی کردن ضرر رساندن
injure زخمی کردن ضرر رساندن
injuring زخمی کردن ضرر رساندن
chevron ارم زخمی شدن در جنگ
injured person آدم آسیب دیده [زخمی]
green old wound زخمی که گوشت نوبالانیاورده باشد
wound chevron نشان زخمی شدن در جنگ
chevrons ارم زخمی شدن در جنگ
scotch چاک دادن زخمی کردن
scotched چاک دادن زخمی کردن
scotches چاک دادن زخمی کردن
scotching چاک دادن زخمی کردن
unintended saving پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
to die from an injury [a wound] به علت آسیب دیدگی [زخمی] مردن
to maul somebody [something] کسی [چیزی] را بدجور زخمی کردن
shoots زخمی کردن یا کشتن شکار هدف تیراندازی
shoot زخمی کردن یا کشتن شکار هدف تیراندازی
smart money غرامت پولی که دولت بسربازان وملوانان زخمی ومصدوم میدهد
incomplete انجام نشده پر نشده
misericord یکجورقمه نوک تیزکه ضربه مرگ را باان میزدندکه زخمی زودتراسوده شودئهسث
unintended investment سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
rool crush اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
bedsore زخمی که بعلت خوابیدن متمادی در بستر و نرسیدن خون کافی به پشت بیماران ایجادمیشود
uncharged پر نشده
unbowed خم نشده
unguarded حساب نشده
unpublished چاپ نشده
unpublished نشر نشده
unsung سروده نشده
unsung ستایش نشده
unworn استعمال نشده
unsung خوانده نشده
autochthonous جابجا نشده
sightless دیده نشده
unseen مشاهده نشده
unverified <adj.> بررسی نشده
inviolate نقض نشده
unasked سوال نشده
unconnected وصل نشده
unearned کسب نشده
unverified <adj.> تایید نشده
unseen مکشوف نشده
unverified <adj.> تست نشده
unguarded حراست نشده
unquestioned بررسی نشده
unabridged تلخیص نشده
unabridged کوتاه نشده
unchanged عوض نشده
uncontrolled مهار نشده
uncontrolled کنترل نشده
unquestioned بحث نشده
unalloyed الیاژ نشده
unbidden دعوت نشده
unpaid پرداخت نشده
unreconstructed بازسازی نشده
unverified <adj.> آزمایش نشده
unquestioned استنتاق نشده
uncommitted تقبل نشده
unverified <adj.> کنترل نشده
unabated کاسته نشده
unclaimed مطالبه نشده
uncut از هم جدا نشده
uncut قطع نشده
uncut بریده نشده
haggard رام نشده
unfulfilled اجرا نشده
unfulfilled انجام نشده
undisturbed مختل نشده
the date was not specified نشده بود
non switched line خط گزینه نشده
undisiplined تربیت نشده
unexploded منفجر نشده
unleached سفید نشده
unlicked لیسیده نشده
uncleared ترخیص نشده
intemerate بی ناموس نشده
innascible زایده نشده
unsought کاوش نشده
inextinct نیست نشده
inedited چاپ نشده
undirected هدایت نشده
undefined تعریف نشده
unaccommodated فراهم نشده
roughdry اطو نشده
unaccomplished انجام نشده
unbacked رام نشده
unbowed سر کوب نشده
uncircumcised ختنه نشده
uncoditioned قطعی نشده
uncoditioned شرط نشده
undeeded در سندقید نشده
inedited منتشر نشده
unverified <adj.> ممیزی نشده
unsaturate اشباع نشده
unsaturated اشباع نشده
unsaved پس انداز نشده
unset ثابت نشده
unverified <adj.> بازرسی نشده
unshod نعل نشده
unsight دیده نشده
unsocialized اجتماعی نشده
unstudied مطالعه نشده
unthickened تغلیظ نشده
unwashed شسته نشده
tenantless اشغال نشده
custom uncleared ترخیص نشده
increate افریده نشده
unspotted ننگین نشده
in sheets صحافی نشده
in quires صحافی نشده
imperforate منگنه نشده
unnormalized هنجار نشده
unverified <adj.> ارزیابی نشده
unpolished پرداخت نشده
unpremediated تصور نشده
unverified <adj.> امتحان نشده
unworn کهنه نشده
opens واریز نشده
untested <adj.> بررسی نشده
unaudited <adj.> تست نشده
unchecked <adj.> تست نشده
unexamined <adj.> تست نشده
uninspected <adj.> تست نشده
untested <adj.> تست نشده
unaudited <adj.> بازرسی نشده
unchecked <adj.> بازرسی نشده
unoccupied اشغال نشده
vacant اشغال نشده
unevaluated <adj.> بازرسی نشده
uninspected <adj.> بررسی نشده
unexamined <adj.> بررسی نشده
unevaluated <adj.> بررسی نشده
opened واریز نشده
open واریز نشده
unaudited <adj.> تایید نشده
unchecked <adj.> تایید نشده
unevaluated <adj.> تایید نشده
unexamined <adj.> تایید نشده
uninspected <adj.> تایید نشده
untested <adj.> تایید نشده
unaudited <adj.> بررسی نشده
unchecked <adj.> بررسی نشده
unexamined <adj.> بازرسی نشده
uninspected <adj.> بازرسی نشده
unchecked <adj.> ارزیابی نشده
unevaluated <adj.> ارزیابی نشده
unexamined <adj.> ارزیابی نشده
uninspected <adj.> ارزیابی نشده
untested <adj.> ارزیابی نشده
unaudited <adj.> ممیزی نشده
unchecked <adj.> ممیزی نشده
unevaluated <adj.> ممیزی نشده
unexamined <adj.> ممیزی نشده
uninspected <adj.> ممیزی نشده
untested <adj.> ممیزی نشده
unaudited <adj.> ارزیابی نشده
untested <adj.> امتحان نشده
untested <adj.> بازرسی نشده
uncounted شمرده نشده
unaudited <adj.> امتحان نشده
unchecked <adj.> امتحان نشده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com