English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
wave period زمان تناوب امواج دریا
Other Matches
frequencies زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
low frequency امواج رادیویی دارای تناوب اندک دون بسامد
the waves of the sea امواج دریا
cycle time زمان تناوب
spume کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
sea foam کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
ocean foam کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
awash سرگردان بر روی امواج دریا
beach foam کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
period of roll زمان تناوب چرخش
periods زمان تناوب دوره
periods زمان تناوب پریود
period زمان تناوب دوره
period زمان تناوب پریود
cycle time زمان تناوب عمل
sea return امواج بازگشتی از دریا به صفحه رادار
arresting system cycle time زمان تناوب سیستم مهارهواپیما
impluse period زمان تناوب ضربه جریان
radar mile زمان لازم برای رسیدن امواج به هدف
lap turn زمان تناوب مین روبیها فاصله زمانی بین مین روبیها
confusion reflector وسیله پخش امواج فریبنده سیستم انعکاس امواج گیج کننده
modulation سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
modulate مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulates مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulating مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
continental shelf مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
light period دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
radiation scattering انحراف تشعشع اتمی یاالکترومغناطیسی یا حرارتی پخش امواج بصورت کروی پخش همه جانبه امواج
emission control کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
neap tide کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
radiological monitoring ارسال امواج تشعشعی یا رله امواج تشعشعی هستهای
trapping اختلاف در امواج رادار ممانعت از پخش امواج رادار
isovelocity نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
mean sea level سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
line haul زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
caches مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
subalternation تناوب
shift تناوب
shifted تناوب
alternator تناوب گر
alternators تناوب گر
intermittence تناوب
periodicity تناوب
shifts تناوب
period تناوب
frequence تناوب
frequentation تناوب
periods تناوب
off and on تناوب
alternation تناوب
polyphase alternator تناوب گر چندفازی
period دوره تناوب
aperiodic circuit مدار بی تناوب
return perion دوره تناوب
period of roll دوره تناوب
two phase generator تناوب گر دو فازی
periods دوره تناوب
recurrence interval دوره تناوب
frequency فرکانس تناوب
metagenesis تناوب تولید
three phase generator تناوب گر سه فاز
pulse period تناوب پالس
single phase generator تناوب گر تک فاز
metagenesis تناوب نسل ها
double alternation تناوب مضاعف
orbital period تناوب مداری
frequencies فرکانس تناوب
polyphase generator تناوب گر چندفازی
synodic period دوره تناوب هلالی
second long period تناوب بزرگ دوم
sidereal period دوره تناوب نجومی
cycle تناوب پریود سیکل
continuance تناوب بدون انقطاع
cycled تناوب پریود سیکل
earthquake period دوره تناوب زلزله
cycles تناوب پریود سیکل
first long period تناوب بزرگ اول
lift frequency تناوب حمل و نقل
half life period تناوب یا دوره نیم عمر
third long period تناوب بزرگ مرتبه سوم
realtime زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
frequency medulation تعدیل تناوب یا بسامد موج حامل
circuits روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
holding anchorage لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
sing-song تناوب یکجور و خسته کنندهی نواخت یا تن صدا
sing-songs تناوب یکجور و خسته کنندهی نواخت یا تن صدا
camera cycling rate نواخت باز و بسته شدن دیافراگم دوربین دوره تناوب عکاسی
access time کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presented زمان حاضر زمان حال
presenting زمان حاضر زمان حال
presents زمان حاضر زمان حال
seek time زمان جستجو زمان طلب
present زمان حاضر زمان حال
arrivals زمان حضور زمان رسیدن
arrival زمان حضور زمان رسیدن
response time زمان جواب زمان پاسخگویی
electromagnetic wave موجی که دراثر تاثیرشدت میدان الکتریسته و مغناطیسی یا تناوب همزمان برروی هم ایجاد میشود
read time زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
ground swell امواج
tour of duty زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
emission انتشار امواج
electromagnetic waves امواج الکترومغناطیسی
tosser دستخوش امواج
emissions انتشار امواج
spoondrift ترشح امواج
oscilloscope اشکارسازی امواج
thermal waves امواج گرمایی
incoherent waves امواج همدوس
pulse امواج ضربانی
pulsed امواج ضربانی
reverberation برگشت امواج
radio waves امواج رادیویی
reverberations برگشت امواج
brain waves امواج مغزی
tidal waves امواج جزرومدی
electromagnetic waves امواج الکترومگنتیک
crashing waves امواج خروشان
hertzian waves امواج هرتز
ground waves امواج زمینی
sky wave امواج اسمانی
wander wave امواج سیار
gravity waves امواج ثقلی
pulsing ضربان امواج
interference تداخل امواج
gravitational waves امواج گرانشی
gravitational waves امواج جاذبه
transient wave امواج سیار
wave band دسته امواج رادیو
wave front جبهه امواج رادیویی
radio sextant گیرنده امواج کیهانی
bleeding باند تداخل امواج
reverberation برگشت دادن امواج
reverberations برگشت دادن امواج
hertzian wave امواج هرتز hertz
echoes برگشت امواج رادار
echo برگشت امواج رادار
tidal wave امواج جذر و مدی
pulsing پرتاب امواج انرژی
high freqyency aerial آنتن امواج بلند
echoed برگشت امواج رادار
echoing برگشت امواج رادار
the waves beats or the shore امواج به ساحل می کوبد
the wares beat the shore خوردن امواج به ساحل
propagation پخش امواج یا اعلامیه
conical scanning انتشار مخروطی امواج
diathermy interference تداخل امواج دیاترمی
interference area ناحیه ی تداخل امواج
conical scanning ردیابی امواج به طورمخروطی
interference zone ناحیه ی تداخل امواج
airwave امواج رادیو و تلویزیون
attenuation افت قدرت امواج
radar imagery عکاسی به وسیله امواج رادار
radio navigation ناوبری بااستفاده از امواج بی سیم
homing mine مین حساس به انعکاس امواج
sweep jamming امواج سیار پارازیت رادیویی
emitter منتشر کننده پس دهنده امواج
back scattering توزیع معکوس امواج رادیویی
assault waves امواج هجومی نفرات و وسایل
surface reverbration امواج برگشتی سطحی رادار
oscilloscope دستگاه نشان دهنده امواج
back scattering پخش معکوس امواج رادیویی
oscillograph دستگاه ثبت نوسان امواج
coastal refraction انعکاس ساحلی امواج رادیویی
oscillations تفکیک امواج اشکار سازی
inductive interference voltage ولتاژ تداخل امواج القائی
cynometer دستگاه اندازه گیری امواج
beam width عرض ستون امواج رادار
altitude delay افت ارتفاع امواج رادار
convergence zone منطقه تقارب امواج سونارزیردریایی
numbered wave امواج پشت سر هم عملیات اب خاکی
oscillator تفکیک کننده امواج اشکارساز
oscillation تفکیک امواج اشکار سازی
time مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
timed مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
mean sea level ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
angstrom واحد اندازه گیری طول امواج
junk surf امواج نامناسب برای موج سواری
sound box جعبه تبدیل امواج صوتی به صدا
oscilloscope دستگاه نشان دهنده نوسان امواج
balloon reflector بالن منعکس کننده امواج الکترونیکی منعکس کننده امواج الکترونیکی بالن
doppler effect اثر برگشت امواج روی فرستنده
repeater jammer دستگاه پخش پارازیت وفرستنده امواج
carrier wave موج حامل امواج رادار یا بی سیم
emissions تشعشع امواج پس دادن ساطع کردن
emission تشعشع امواج پس دادن ساطع کردن
carrier frequency فرکانس حامل امواج بی سیم یا رادار
beacon امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
influence mine مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
omnidirectional گیرنده یا فرستنده امواج درجهت مناسب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com