English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
period زمان تناوب پریود
periods زمان تناوب پریود
Other Matches
cycles تناوب پریود سیکل
cycled تناوب پریود سیکل
cycle تناوب پریود سیکل
frequency زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
cycle time زمان تناوب
period زمان تناوب دوره
periods زمان تناوب دوره
period of roll زمان تناوب چرخش
cycle time زمان تناوب عمل
impluse period زمان تناوب ضربه جریان
arresting system cycle time زمان تناوب سیستم مهارهواپیما
wave period زمان تناوب امواج دریا
lap turn زمان تناوب مین روبیها فاصله زمانی بین مین روبیها
light period دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
alternation نیم پریود
orbital period پریود اربیتالی
idle period پریود بی باری
phugoid oscillation نوسانهای با پریود طولانی هواپیما حول محور عرضی
thyratron پریود تخلیه که بعنوان سویچ رله یا ژنراتور بکار میرود
line haul زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
frequentation تناوب
frequence تناوب
alternation تناوب
period تناوب
periodicity تناوب
periods تناوب
alternators تناوب گر
alternator تناوب گر
subalternation تناوب
shifts تناوب
off and on تناوب
intermittence تناوب
shifted تناوب
shift تناوب
single phase generator تناوب گر تک فاز
polyphase generator تناوب گر چندفازی
metagenesis تناوب تولید
two phase generator تناوب گر دو فازی
pulse period تناوب پالس
double alternation تناوب مضاعف
recurrence interval دوره تناوب
three phase generator تناوب گر سه فاز
return perion دوره تناوب
metagenesis تناوب نسل ها
frequencies فرکانس تناوب
polyphase alternator تناوب گر چندفازی
period of roll دوره تناوب
orbital period تناوب مداری
periods دوره تناوب
period دوره تناوب
frequency فرکانس تناوب
aperiodic circuit مدار بی تناوب
uptime پریود زمانی که در طول ان یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل میکندیک دوره زمانی که تجهیزات بدون خرابی کار می کنند
synodic period دوره تناوب هلالی
first long period تناوب بزرگ اول
continuance تناوب بدون انقطاع
sidereal period دوره تناوب نجومی
earthquake period دوره تناوب زلزله
second long period تناوب بزرگ دوم
lift frequency تناوب حمل و نقل
third long period تناوب بزرگ مرتبه سوم
half life period تناوب یا دوره نیم عمر
realtime زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
frequency medulation تعدیل تناوب یا بسامد موج حامل
circuit روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
sing-songs تناوب یکجور و خسته کنندهی نواخت یا تن صدا
sing-song تناوب یکجور و خسته کنندهی نواخت یا تن صدا
low frequency امواج رادیویی دارای تناوب اندک دون بسامد
camera cycling rate نواخت باز و بسته شدن دیافراگم دوربین دوره تناوب عکاسی
access time کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
seek time زمان جستجو زمان طلب
arrival زمان حضور زمان رسیدن
response time زمان جواب زمان پاسخگویی
presents زمان حاضر زمان حال
arrivals زمان حضور زمان رسیدن
present زمان حاضر زمان حال
presented زمان حاضر زمان حال
presenting زمان حاضر زمان حال
electromagnetic wave موجی که دراثر تاثیرشدت میدان الکتریسته و مغناطیسی یا تناوب همزمان برروی هم ایجاد میشود
read time زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
dive schedule جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
time مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
splits زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
cycle per second سیکل بر ثانیه تناوب در ثانیه
cryptoperiod زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
early time زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
short cycle annealing سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
tensing زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser زمان فعل تصریف زمان فعل
tense زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
time of blowing زمان دم
cycle time زمان
dates زمان
terming زمان
term زمان
synchrone هم زمان
date زمان
synchronous هم زمان
contemporaneous هم زمان
thence از ان زمان
stroking زمان
strokes زمان
stroked زمان
stroke زمان
thitherto تا ان زمان
away از ان زمان
yet تا ان زمان
whene'er هر زمان
clock زمان
ticker [colloquial] [watch] زمان
time-consuming زمان بر
time-piece زمان
coinstantaneous هم زمان
time زمان
time consuming زمان بر
tempo زمان
simultaneously در یک زمان
termed زمان
periods زمان
period زمان
tempos زمان
zeitgeist زمان
timepiece زمان
times زمان
timed زمان
cotemporaneous هم زمان
clocks زمان ها
idle time زمان بی باری
acceleration time زمان شتاب
lapse of time مرور زمان
real time زمان حقیقی
fire time زمان انفجار
idle period زمان توقف
add time زمان افزایش
handleing time زمان بررسی
head seek time زمان جستجوی هد
hereunto تا این زمان
adaptation time زمان انطباق
activity time زمان هر فعالیت
holding time زمان نگهداری
inlet time زمان ورود
hour meter زمان شمار
access time زمان دستیابی
intravitam در زمان زندگی
kill time زمان کشندگی
time lags زمان تاخیر
scheduling زمان بندی
intravital در زمان زندگی
intervalometer زمان سنج
instruction time زمان دستورالعمل
incidentals time زمان ضمنی
past tense زمان گذشته
incidentals time زمان اتفاقی
inoperative time زمان کسرخدمت
yesterday زمان گذشته
inactive time زمان غیرفعال
time lags زمان مرده
time lag زمان تاخیر
time lag زمان مرده
kill time زمان خطر
local time زمان محلی
in process of time بمرور زمان
whenever هر زمان که هرگاه
input time زمان اولیه
installation time زمان نصب
cutting time زمان برش
dilation of time انبساط زمان
dilation of time اتساع زمان
distribution time زمان توزیع
coking time زمان کک سازی
coking period زمان کک سازی
down time زمان بیکاری
down time زمان توقف
down time زمان تلف
dwell idling time زمان هرزگردی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com