English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
early time زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
Other Matches
atomic time زمان انفجار اتمی
late time زمان بین سقوط بمب تا شروع انفجار اتمی
implosion weapon جنگ افزار اتمی حساس قابل انفجار با تجزیه اتمی
atom samshing انفجار اتمی
atom samsher دستگاه انفجار اتمی
afterwinds باد مخالف جهت انفجار اتمی
zero point نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
warned protected قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
shock waves موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
shock wave موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
warned exposed قابلیت اسیب پذیری نیروهای خودی نسبت به انفجار اتمی
fire time زمان انفجار
time of disintegration زمان انفجار
late time زمان سکته انفجار
predictor دستگاه محاسب زمان انفجار
fire time زمان اجرای اتش یا انفجار
transattack period زمان اجرای تک اتمی
supercritical حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
shock front جبهه یا خط جبهه موج انفجار گلوله اتمی
preatomic مربوط به زمان قبل ازاستفاده بمب یا نیروی اتمی
decay curves منحنی نمایش کاهش تشعشعات اتمی در زمان معین
contact burst preclusion ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
minometer دستگاه دوزسنج تشعشع اتمی وسیله اندازه گیری دوز اتمی
rainout ریزش ابر اتمی به علت رطوبت هوا بارش غبار اتمی
isotopy دارای تساوی در اعداد اتمی برابری عددی اتمی
proliferation سیستم گسترش اتمی یاگسترش تولید اتمی
blast line مسیرموج انفجار خط موج انفجار
burning train مسیر انفجار سیکل انفجار
explosive train مدار انفجار مسیر انفجار
atomic weight وزن اتمی یک عنصر که برمبنای 61 وزن اتمی اکسیژن قرار داده شده است
fallout contours خطوط میزان منحنی تشعشع اتمی یا نشان دهنده شدت تشعشع اتمی
clean weapon جنگ افزار اتمی کم ریزش جنگ اتمی که اثار باقیه کم داشته باشد
european atomic energy community جامعه نیروی اتمی اروپا اتحادیه متشکل از بلژیک وفرانسه و المان و ایتالیا ولوگزامبورک و هلند که هدفش ایجاد تسهیلات مختلف در راه بهره برداری ازانرژی اتمی است
chemical horn مکانیسم انفجار مین صوتی مکانیسم انفجار شیمیایی
nuclear stalemate گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
nucleon اجزای داخل هسته اتمی هستک هسته اتمی
input time زمان اولیه
fission to yield ratio توان بمب اتمی نسبت انرژی شکافت اتمی به انرژی حاصله از پرتاب بمب
atomic demolition munition خرج تخریب مهمات اتمی مهمات مخصوص تخریب جنگ افزار اتمی
cloud chamber effect اثرات حاصله از لایه خارجی قارچ اتمی اثرات پوسته قارچ اتمی
line haul زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
survey meter دستگاه دوزسنج تشعشع اتمی دستگاه تشعشع سنج اتمی
crater analysis تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
circuits روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
half life period مدت زمان لازم برای فعالیت یک ماده رادیواکتیو است که به نصف مقدار اولیه خود کاهش یابد
access time کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
arrivals زمان حضور زمان رسیدن
arrival زمان حضور زمان رسیدن
presents زمان حاضر زمان حال
present زمان حاضر زمان حال
presenting زمان حاضر زمان حال
seek time زمان جستجو زمان طلب
presented زمان حاضر زمان حال
response time زمان جواب زمان پاسخگویی
read time زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
non uniformal surfacee سطح نایکنواخت [ذرتی بودن سطح فرش در اثر پرداخت ناموزون اولیه و یا پاخوردگی با گذشت زمان.]
tour of duty زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
brisance انفجار
detonation انفجار
blow-ups انفجار
pops انفجار
blow out انفجار
blastment انفجار
eruption انفجار
blow-up انفجار
blow up انفجار
popped انفجار
displosion انفجار
blasts انفجار
pop انفجار
plosion انفجار
bursts انفجار
burst انفجار
explosion انفجار
blast انفجار
detonations انفجار
blasting انفجار
explosions انفجار
busts انفجار ترکیدگی
explosion proof ازمایش- انفجار
explosive energy قدرت انفجار
explosiveness قابلیت انفجار
explosion proof پوشش ضد انفجار
detonation انفجار ناگهانی
explosion hazard خطر انفجار
explosimeter انفجار سنج
blasting machine دستگاه انفجار
bursting set محل انفجار
busting انفجار ترکیدگی
blow out سوختن انفجار
detonations انفجار ضربهای
swooper انفجار دار
explosive force قدرت انفجار
explosive force نیروی انفجار
detonation انفجار ضربهای
POWs صدای انفجار
burst wave موج انفجار
POW صدای انفجار
detonations انفجار ناگهانی
busted انفجار ترکیدگی
gust انفجار فوت
gusts انفجار فوت
blast wave موج انفجار
blast effect اثر انفجار
information explosion انفجار اطلاعات
inexplosive غیرقابل انفجار
crackled صدای انفجار پی در پی
crackle صدای انفجار پی در پی
implosion انفجار از داخل
impact action اثر انفجار
ignitor وسیله انفجار
explosive قابل انفجار
bust انفجار ترکیدگی
high order detonation انفجار شدید
craters قیف انفجار
crater قیف انفجار
aerial burst انفجار هوایی
blasts صدای انفجار
blast صدای انفجار
big bang انفجار بزرگ
lead in مداررابط انفجار
yield بازده انفجار
yielded بازده انفجار
yields بازده انفجار
sonic booms انفجار صوتی
sonic boom انفجار صوتی
population explosion انفجار جمعیت
blasts ضربه انفجار
blast ضربه انفجار
misfire گیر در انفجار
misfired گیر در انفجار
misfires گیر در انفجار
crackles صدای انفجار پی در پی
sympathetic detonation انفجار القایی
detonation charge خرج انفجار
outburst انفجار غضب
combustion chamber اطاق انفجار
combustiblity قابلیت انفجار
destruct system سیستم انفجار
detonatable قابل انفجار
detonable قابل انفجار
detonating slab مسیر انفجار
the force of the explosion شدت انفجار
outbursts انفجار غضب
detonation cord سیم انفجار
detonative اماده انفجار
dead center ignition نقطه انفجار
countermining انفجار ضد مین
crepitation انفجار مکرر
time مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
times مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
subsidiary عمق دهنده به انفجار
crepitate انفجار پی درپی کردن
service mine مین قابل انفجار
burst منفجر کردن انفجار
impact اثر ترکش انفجار
high order detonation انفجار انی وکامل
low order انفجار کند یا ناقص
afterwinds باد بعد از انفجار
blastment تاثیرونفوذ انفجار بادخوردگی
blast effect اثر موج انفجار
subsidiaries عمق دهنده به انفجار
breech chamber محفظه خرج انفجار
flex x خرج انفجار کتابی
powder keg چیز قابل انفجار
powder kegs چیز قابل انفجار
detonating ترکاننده وابسته به انفجار
contact fire انفجار در اثر تماس
explosives مواد قابل انفجار
flex x خرج انفجار ورقهای
bursts انفجار منفجر شدن
impacts اثر ترکش انفجار
poised mine مین اماده انفجار
bursts منفجر کردن انفجار
burst انفجار منفجر شدن
explosive range گستره انفجار پذیری
tnt equivalent معادل با قدرت انفجار تی ان تی
armed ammunition مهمات اماده انفجار
armed mine مین اماده انفجار
equation of time خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
execution 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
contingent effects اثرات احتمالی انفجار هستهای
strip تخلیه موادخطرناک یا قابل انفجار
countermining distance فاصله ضد انفجار زنجیری مین
exudation مواد پخش شونده در یک انفجار
piezometer دستگاه سنجش شدت انفجار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com