Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English
Persian
angular velocity sight
زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
Other Matches
angular velocity bombsight
دوربین سنجش زاویه رهایی بمب
dropping angle
زاویه رهایی بمب
break up point
نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
bombing height
ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
line haul
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
caches
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuits
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
angle of view
زاویه رویت دوربین عکاسی میدان دید دوربین
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
emancipation
رهایی
riddance
رهایی
emanacipation
رهایی
escapement
رهایی
deliveries
رهایی
delivery
رهایی
extrication
رهایی
salvation
رهایی
goby
رهایی
relief
رهایی
escaping
رهایی
escapes
رهایی
rescue
رهایی
quietus
رهایی
rescues
رهایی
rescuing
رهایی
escaped
رهایی
livery
رهایی
liveries
رهایی
abandonment
رهایی
deliverance
رهایی
escape
رهایی
rescued
رهایی
rescue
رهایی دادن
rescuing
رهایی دادن
rescued
رهایی دادن
rescues
رهایی دادن
dishallucination
رهایی ازشیفتگی
acquittance
رهایی بخشودگی
emancipator
رهایی دهنده
emergency relief
رهایی از بلایا
survival
رهایی از انهدام
survivals
رهایی از انهدام
bomb release line
خط رهایی بمب
break up value
قیمت رهایی
disenchantment
رهایی از طلسم
break off position
نقطه رهایی
keep one's head above water
رهایی یافتن
release point
نقطه رهایی
disillusions
رهایی از شیفتگی
to get rid of
رهایی یافتن از
break off
رهایی ازدرگیری
to extricate oneself
رهایی یافتن
disillusion
رهایی از شیفتگی
get out
رهایی یافتن
disillusioning
رهایی از شیفتگی
to get off
رهایی یافتن از
lead us not into temtation
ماراازوسوسه شیطان رهایی ده
to save one's neck
از دار رهایی یافتن
disengagement
رهایی از قید یا تعهد
to escape with life and limb
سختی رهایی جستن
on one's feet
<idiom>
رهایی ازبیماری یا مشکلات
bailment
رهایی به قید ضمانت
releases
منتشر ساختن رهایی
released
منتشر ساختن رهایی
bomb release point
نقطه رهایی بمب
release
منتشر ساختن رهایی
impasse
حالتی که از ان رهایی نباشد
to escape
[with something]
رهایی یافتن
[با چیزی]
access time
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
response time
زمان جواب زمان پاسخگویی
presented
زمان حاضر زمان حال
arrival
زمان حضور زمان رسیدن
arrivals
زمان حضور زمان رسیدن
present
زمان حاضر زمان حال
presenting
زمان حاضر زمان حال
presents
زمان حاضر زمان حال
seek time
زمان جستجو زمان طلب
read time
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
released
ازاد سازی رهایی واگذاری
release point
نقطه رهایی ستون راهپیمایی
sector
تقسیم دیسک به شیار رهایی
releases
ازاد سازی رهایی واگذاری
emergency relief
رهایی ازمصایب غیر مترقبه
get off
رهایی یافتن پیاده شدن از
redeemer
رهایی بخش نجات دهنده
release
ازاد سازی رهایی واگذاری
helicopter breakup point
نقطه رهایی هلیکوپترها ازستون
disencumbrance
رهایی ازقیدیاگرفتاری رهاسازی ازقید
redeems
از گرو در اوردن رهایی دادن
to p anyone through danger
کسی را از خطر رهایی دادن
redeem
از گرو در اوردن رهایی دادن
sectors
تقسیم دیسک به شیار رهایی
redeemed
از گرو در اوردن رهایی دادن
redeeming
از گرو در اوردن رهایی دادن
redeemers
رهایی بخش نجات دهنده
angular velocity
سرعت زاویهای رهایی بمب
saves
رهایی بخشیدن نگاه داشتن
save
رهایی بخشیدن نگاه داشتن
saved
رهایی بخشیدن نگاه داشتن
tour of duty
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
discharges
اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
apotheoses
رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
discharge
اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
apotheosis
رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
four freedoms
دین رهایی از احتیاج و بالاخره ازادی از ترس
inextricably
چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
moonlight fliting
گریز از خانهای هنگام شب برای رهایی از پرداخت اجاره
time
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
timed
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
equation of time
خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
break up value
قیمتی که برای رهایی از کالای متروکه یا ازمد افتاده تعیین میشود
execution
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequency
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
instrument
وسیله دوربین یا زاویه یاب
paint oneself into a corner
<idiom>
گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
succour
کمک برای رهایی از پریشانی موجب کمک
succor
کمک برای رهایی از پریشانی موجب کمک
floating reticle
تار موی مواج زاویه یاب یا دوربین
theodolites
دوربین مهندسی زاویه سنج طول یاب
theodolite
دوربین مهندسی زاویه سنج طول یاب
early time
زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
cryptoperiod
زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
short cycle annealing
سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
crab angle
زاویه بین مسیر حرکت هواپیما و محور دوربین عکاسی
tensing
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed
زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses
زمان فعل تصریف زمان فعل
tense
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest
زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser
زمان فعل تصریف زمان فعل
stacked
ذخیره موقت داده , ثباتها پاس رهایی که داده اضافه شده از همان انتهای لیست بازیابی میشود. مراجعه شود به Lifd
stacks
ذخیره موقت داده , ثباتها پاس رهایی که داده اضافه شده از همان انتهای لیست بازیابی میشود. مراجعه شود به Lifd
stack
ذخیره موقت داده , ثباتها پاس رهایی که داده اضافه شده از همان انتهای لیست بازیابی میشود. مراجعه شود به Lifd
escapes
رهایی جستن خلاصی جستن
escaping
رهایی جستن خلاصی جستن
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
escaped
رهایی جستن خلاصی جستن
escape
رهایی جستن خلاصی جستن
station time
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
thence
از ان زمان
tempo
زمان
synchrone
هم زمان
synchronous
هم زمان
stroke
زمان
timepiece
زمان
time-piece
زمان
ticker
[colloquial]
[watch]
زمان
contemporaneous
هم زمان
clock
زمان
time-consuming
زمان بر
time consuming
زمان بر
yet
تا ان زمان
away
از ان زمان
termed
زمان
term
زمان
zeitgeist
زمان
whene'er
هر زمان
period
زمان
date
زمان
time of blowing
زمان دم
terming
زمان
clocks
زمان ها
coinstantaneous
هم زمان
thitherto
تا ان زمان
stroked
زمان
tempos
زمان
simultaneously
در یک زمان
periods
زمان
dates
زمان
time
زمان
cotemporaneous
هم زمان
times
زمان
timed
زمان
cycle time
زمان
strokes
زمان
stroking
زمان
final bomb release line
اخرین خط رهایی بمب اخرین خط پرتاب بمب
physiological time
زمان فیزیولوژیکی
period of concentration
زمان تمرکز
decay time
زمان تباهی
peace time
زمان صلح
passtime
زمان گذارستون
decay time
زمان اضمحلال
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com