Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
cycle time
زمان سیکل
Search result with all words
execution
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
SDRAM
قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی سکردن شده است و زمان بین عملیات حافظه را حذف میکند
Other Matches
line haul
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache memory
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cycled
سیکل
cycles
سیکل
cycle
سیکل
cycled
سیکل مدار
cycles
سیکل مدار
storage cycle
سیکل انباره
idling cycle
سیکل بی باری
rankin cycle
سیکل رانکین
hertz
یک سیکل در ثانیه
kc
کیلو سیکل
hz
سیکل بر ثانیه
alternation
نیم سیکل
thermodynamics cycle
سیکل ترمودینامیک
staticizing cycle
سیکل ایستاسازی
carnot cycle
سیکل کارنو
kilocycle
کیلو سیکل
carbon cycle
سیکل کربن
cycle
سیکل مدار
training cycle
سیکل اموزشی
engine cycle
سیکل کاری موتور
four stroke cycle
سیکل چهار زمانه
kilomega cycle
یک بیلیون سیکل در ثانیه
flow cycle
سیکل جریان کار
instruction cycle
سیکل یاچرخش دستورالعمل
cycles
تناوب پریود سیکل
cycle
تناوب پریود سیکل
kilohertz
هزار سیکل در یک ثانیه
cycled
تناوب پریود سیکل
kilo
فرکانس هزار سیکل در ثانیه
ration cycle
سیکل محاسبه جیره 42ساعته
kilos
فرکانس هزار سیکل در ثانیه
kilocycle
کیلو سیکل یکهزاردور در هرثانیه
mhz
یک میلیون سیکل در ثانیه egaHertz
billicycle
cycle kilomega کیلومگا سیکل
realtime
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
cycles
سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
cycled
سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
gigahertz
فرکانس یک هزار میلیون سیکل در ثانیه
cycle
سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
circuit
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
mhz
اندازه فرکانس معادل یک میلیون سیکل در ثانیه
reversal
نیمی از سیکل نیروهایی که بصورت نوسانی وارد میشوند
reversals
نیمی از سیکل نیروهایی که بصورت نوسانی وارد میشوند
hertz
واحد فرکانس SI که به صورت تعداد سیکل ها در ثانیه نشان داده می شوند
nose gear
قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
frequency
تعداد سیکل ها یا دوره زمانی از حالت موج با قاعده که در هر ثانیه تکرار می شوند
frequencies
تعداد سیکل ها یا دوره زمانی از حالت موج با قاعده که در هر ثانیه تکرار می شوند
access time
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
response time
زمان جواب زمان پاسخگویی
arrival
زمان حضور زمان رسیدن
arrivals
زمان حضور زمان رسیدن
seek time
زمان جستجو زمان طلب
present
زمان حاضر زمان حال
presented
زمان حاضر زمان حال
presents
زمان حاضر زمان حال
presenting
زمان حاضر زمان حال
stirling cycle
سیکل موتور گرمایی که در ان گرما در حجم ثابت افزوده میشود و سبب انبساط همدمامیگردد
read time
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
replenishing phase
بخشی از سیکل عملکردموتورهای پالس جت که دران افت فشار داخل مجرا سبب ورود سوخت میگردد
time
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
timed
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
boostrap operation
عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
fetch
بخشی از سیکل بازیابی- بود که دستورات را از حافظه بازیابی و کدگشایی میکند
fetches
بخشی از سیکل بازیابی- بود که دستورات را از حافظه بازیابی و کدگشایی میکند
fetched
بخشی از سیکل بازیابی- بود که دستورات را از حافظه بازیابی و کدگشایی میکند
imprescriptible
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time
خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
loom time
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequency
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
burning train
مسیر انفجار سیکل انفجار
cycle per second
سیکل بر ثانیه تناوب در ثانیه
early time
زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
short cycle annealing
سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
cryptoperiod
زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
tensest
زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses
زمان فعل تصریف زمان فعل
tense
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed
زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser
زمان فعل تصریف زمان فعل
non interlaced
سیستمی که اشعه الکترون تصویر هر خط صفحه نمایش را یک بار اسکن میکند در حین هر سیکل تنظیم . این اشعه یک اسکن نمایش در هر خط انجام میدهد
synchronised
قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی شده است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی همان شده است و زمانهای بین عملیات حافظه را حذف میکند
synchronising
قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی شده است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی همان شده است و زمانهای بین عملیات حافظه را حذف میکند
synchronizes
قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی شده است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی همان شده است و زمانهای بین عملیات حافظه را حذف میکند
synchronize
قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی شده است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی همان شده است و زمانهای بین عملیات حافظه را حذف میکند
synchronises
قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی شده است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی همان شده است و زمانهای بین عملیات حافظه را حذف میکند
angular velocity sight
زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
stroked
زمان
simultaneously
در یک زمان
stroke
زمان
zeitgeist
زمان
stroking
زمان
strokes
زمان
whene'er
هر زمان
termed
زمان
term
زمان
contemporaneous
هم زمان
thitherto
تا ان زمان
coinstantaneous
هم زمان
cotemporaneous
هم زمان
date
زمان
time of blowing
زمان دم
synchronous
هم زمان
yet
تا ان زمان
cycle time
زمان
terming
زمان
dates
زمان
synchrone
هم زمان
away
از ان زمان
thence
از ان زمان
time-consuming
زمان بر
tempos
زمان
timed
زمان
clocks
زمان ها
tempo
زمان
time consuming
زمان بر
period
زمان
periods
زمان
time
زمان
clock
زمان
time-piece
زمان
ticker
[colloquial]
[watch]
زمان
timepiece
زمان
times
زمان
dead time
زمان مرده
local time
زمان محلی
standard time
زمان استانده
solar time
زمان خورشیدی
time lag
زمان مرده
input time
زمان اولیه
time log
جدول زمان
length of time
طول زمان
time lapse
مرور زمان
time interval
زمان طی شده
time dependent
وابسته به زمان
leisure time
زمان اسودگی
installation time
زمان نصب
solar time
زمان شمسی
whenever
هر زمان که هرگاه
the secular bird
فرید زمان
time lags
زمان تاخیر
lapse time
زمان کاهش
lapse of time
مرور زمان
kill time
زمان کشندگی
kill time
زمان خطر
system time
زمان سیستم
production time
زمان تولید
statute of limitation
مرور زمان
production time
زمان ساخت
intervalometer
زمان سنج
intravital
در زمان زندگی
instruction time
زمان دستورالعمل
latency
زمان بیکاری
reaction time
زمان واکنش
the fullness of time
زمان کامل
standard time
زمان رسمی
time lags
زمان مرده
the preterite tense
زمان گذشته
the past tense
زمان گذشته
testing time
زمان ازمایش
time lag
زمان تاخیر
standby time
زمان جانشینی
preterit
زمان ماضی
lead time
زمان پیشگیری
intravitam
در زمان زندگی
zeitgeist
روح زمان
universal time
زمان عام
non productive time
زمان مرده
multiplication time
زمان ضرب
turnaround time
زمان برگشت
period of concentration
زمان تمرکز
turnaround time
زمان گردش
turn around time
زمان برگشت
transition time
زمان انتقال
physiological time
زمان فیزیولوژیکی
transition time
زمان تحول
transit time
زمان عبور
nonsynchronous
ناهم زمان
variable time
زمان متغیر
vicissitudes of time
انقلابات زمان
passtime
زمان گذارستون
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com