Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 135 (2 milliseconds)
English	Persian
raucous	زمخت ناهنجار
Other Matches
coarsen	زمخت شدن زمخت کردن
coarsened	زمخت شدن زمخت کردن
coarsening	زمخت شدن زمخت کردن
coarsens	زمخت شدن زمخت کردن
abnormal	ناهنجار
cacophonous	ناهنجار
agrestic	ناهنجار
abnormous	ناهنجار
inelegant	ناهنجار
nefarious	ناهنجار
surly	ناهنجار
scruffy	ناهنجار
uncouth	ناهنجار
scruffiest	ناهنجار
scruffier	ناهنجار
roughest	ناهنجار
rough	ناهنجار
backhand	ناهنجار
backhands	ناهنجار
coarse fibred	ناهنجار
incult	ناهنجار
of a coarse fibre	ناهنجار
inurbane	ناهنجار
maladaptive	ناهنجار
maladroit	ناهنجار
incondite	ناهنجار
unnormalized	ناهنجار
unrefined	ناهنجار
dissonant	ناموزون ناهنجار
gruff	ناهنجار بدخلق
lumpiest	ناهنجار قلنبه
maladdress	رفتار ناهنجار
unkempt	نامرتب ناهنجار
screeck	صدای ناهنجار
lumpier	ناهنجار قلنبه
hetrogeneous	ناهمگن ناهنجار
malformed	بدشکل ناهنجار
screak	صدای ناهنجار
excrescence	رویش ناهنجار
excrescences	رویش ناهنجار
lumpy	ناهنجار قلنبه
jars	لرزیدن صدای ناهنجار
lumpiest	کلفت ناهنجار تودهای
lumpier	کلفت ناهنجار تودهای
awkwardly	بطور زشت یا ناهنجار
lumpy	کلفت ناهنجار تودهای
jar	لرزیدن صدای ناهنجار
haggish	بطور ناهنجار کریه
timber	صدای خشک ناهنجار
rustic manners	اطوار روستایی یا ناهنجار
jarred	لرزیدن صدای ناهنجار
ill grained	زمخت
tougher	زمخت
tough	زمخت
blowzed	زمخت
rudas	زمخت
clumsy	زمخت
toughest	زمخت
clumsiest	زمخت
clumsier	زمخت
coarse fibred	زمخت
cruder	زمخت
coarse	زمخت
crudest	زمخت
crude	زمخت
rudest	زمخت
ruder	زمخت
grossest	زمخت
rude	زمخت
hardest	زمخت
grossing	زمخت
hard	زمخت
harder	زمخت
rugged	زمخت
coarser	زمخت
grosses	زمخت
grossed	زمخت
impolite	زمخت
gross	زمخت
churlish	زمخت
grosser	زمخت
crass	زمخت
coarsest	زمخت
screeches	جیغ کشیدن صدای ناهنجار
screeched	جیغ کشیدن صدای ناهنجار
screeching	جیغ کشیدن صدای ناهنجار
cacophony	صدای ناهنجار و خشن بدصدایی
screech	جیغ کشیدن صدای ناهنجار
blowzy	خشن زمخت
broad tuning	میزانسازی زمخت
trachyphonia	زمخت صدایی
heavyset	کلفت زمخت
stogie	کفش زمخت
stogy	کفش زمخت
blowsy	خشن زمخت
rough	زمخت کردن
roughest	زمخت ناهموار
roughest	زمخت کردن
tough	زمخت بادوام
tougher	زمخت بادوام
toughest	زمخت بادوام
rough	زمخت ناهموار
blue [joke] <adj.>	زمخت [جوک]
harsh	جنس زمخت
ungainly	زمخت و غیرجذاب
cluttered	صداهای ناهنجار دراوردن درهم ریختن
clutter	صداهای ناهنجار دراوردن درهم ریختن
ill favored	زشت دارای صورت ناهنجار وزننده
clutters	صداهای ناهنجار دراوردن درهم ریختن
clodhopper	کفشهای زمخت سنگین
of a coarse fibre	درشت بافت زمخت
incult	زمخت کشت نشده
clodhoppers	کفشهای زمخت سنگین
rough hewn	طرح شده زمخت
drugget	پارچه پشمی زمخت
rough-hewn	طرح شده زمخت
churl	ادم خشن و زمخت
unflattering <adj.>	برخورنده [ناملایم] [زمخت]
grogram	نوعی پارچه زمخت
scabble	زمخت وناصاف تهیه کردن
gruff	دارای ساختمان خشن و زمخت
gothicize	زمخت وبدون فرافت کردن
clownish	دارای رفتار زمخت وبدون اداب
an unlicked cub	جوان زمخت- ادم نتراشیده ونخراشیده
yowling	صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowl	صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowls	صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowled	صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
grossed	جمع کردن زمخت کردن
grosser	جمع کردن زمخت کردن
grossing	جمع کردن زمخت کردن
grosses	جمع کردن زمخت کردن
grossest	جمع کردن زمخت کردن
gross	جمع کردن زمخت کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com