Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
cosmic microwave radiation background
زمینه تشعشعی میکرو موجی کیهانی
Other Matches
radiological monitoring
ارسال امواج تشعشعی یا رله امواج تشعشعی هستهای
micromicrofarad
میکرو میکرو فاراد
mmfd
میکرو میکرو فاراد
inversions
تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
inversion
تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
middle distance
فاصلهی میان زمینه و پیش زمینه
radiological
تشعشعی
emission nebula
ابری تشعشعی
tone-on-tone
[بکار گیری یک رنگ با پس زمینه متفاوت در زمینه فرش بطور مثال دو نوع رنگ قرمز یکی تیره و دیگری روشن]
solar radiation pressure
فشار تشعشعی خورشیغ
airborne radiation thermometer
میزان الحراره تشعشعی هوابرد
partitions
بخشی از حافظه کامپیوتر به عنوان حافظه پیش زمینه یا پس زمینه
partition
بخشی از حافظه کامپیوتر به عنوان حافظه پیش زمینه یا پس زمینه
rad
یک واحد از دوز تشعشعی دریافتی اتمی
radiotherapy
رادیو تراپی درمان بوسیله نیروی تشعشعی
cosmic
کیهانی
cosmic dust
غبار کیهانی
cosmic radiation
تابش کیهانی
primary cosmic rays
پرتو کیهانی
cosmic particles
ذرات کیهانی
cosmic radiation
پرتو کیهانی
cosmicray
پرتو کیهانی
cosmic rays
اشعه کیهانی
cosmic rays
تابش کیهانی
cosmic rays
پرتو کیهانی
primary cosmic rays
تابش کیهانی
spacesuits
جامهی کیهانی
cosmicray
اشعه کیهانی
spacesuit
جامهی کیهانی
cosmic composition
ترکیب کیهانی
radio sextant
گیرنده امواج کیهانی
micros
میکرو
micro
میکرو
microsecond
میکرو ثانیه
microfiche
میکرو فیش
microorganisms
میکرو ارگانیزم
microorganism
میکرو ارگانیزم
microfiches
میکرو فیش
m.f.d.
میکرو فاراد
microfilming
میکرو فیلم
microfilm
میکرو فیلم
micros
میلیونیم میکرو
microfilms
میکرو فیلم
micro
میلیونیم میکرو
microfilmed
میکرو فیلم
microfloppy disk
میکرو دیسک لغزان
microwave
ریز موج میکرو ویو
foreground
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
persec
واحد طول در مقیاس کیهانی معادل 262/3 سال نوری
soft fails
فهور ناگهانی نویزها درمدارهای ریز الکترونیکی ازطریق ذرات اشعه کیهانی
u
جانشینی برای حرف یونانی "mu" به معنای میکرو یاریز میباشد
actinism
خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
undulatory
موجی
sinuous
موجی
wavelike
موجی
flexuose
موجی
flexuous
موجی
flexural
موجی
sinuate
موجی
flecky
موجی
thread
موجی کردن
threads
موجی کردن
wave function
تابع موجی
sinuosity
حرکت موجی
sinuous flow
جریان موجی
wave mecanics
مکانیک موجی
gorge
[گچ بری موجی]
doucine
گچ بری موجی
cima
گچ بری موجی
cyma
گچ بری موجی
undulatory current
جریان موجی
waviness
حالت موجی
wave motion
حرکت موجی
corrugate
موجی شدن
radiant energy
نیروی موجی
cyma
گچ بری موجی
impedance level
مقاومت موجی
cyma recta
موجی افتاده
cyma reversa
موجی جمع
undulation
حرکت موجی زیروبم
crisfate
دارای حاشیه موجی
shell-shocked
موجی- مبتلا بهاختلالاتناشیازجنگ
plungers
موجی که ناگهان می شکند
plunger
موجی که ناگهان می شکند
vermiculate
دارای خطوط موجی
ripple sort
مرتب کردن موجی
sinuous
دارای شیارهای موجی
steady state wave motion
حرکت موجی پایا
schrodinger wave mechanics
مکانیک موجی شرودینگر
cymatium
گچ بری موجی شکل
full wave rectifier
یکسوکننده تمام موجی
half wave rectifier
یکسوکننده نیم موجی
sinuate
دارای حاشیه موجی
repand
دارای حاشیه موجی
shoulder
سمت موجی که هنوز نشکسته
shouldered
سمت موجی که هنوز نشکسته
shouldering
سمت موجی که هنوز نشکسته
undulaory
موجی نوسانی موج نما
wave
موجی بودن موج زدن
corrugated iron
اهن موجی یاچین دار
spiller
موجی که اهسته ویکنواخت می شکند
shoulders
سمت موجی که هنوز نشکسته
waves
موجی بودن موج زدن
ripples
بطور موجی حرکت کردن
waved
موجی بودن موج زدن
rippled
بطور موجی حرکت کردن
ripple
بطور موجی حرکت کردن
rippling
بطور موجی حرکت کردن
waving
موجی بودن موج زدن
thermal stress
ازمایش اثر حرارت تشعشعی رادیواکتیویته مقاومت درمقابل اثر فرساینده حرارت
radiant flux
درجه نشر و تراوش نیروی موجی
A wave of anger swept over the entire world .
موجی از خشم دنیا را فرا گرفت
creese
یکجور خنجر که تیغه ان موجی است
surged
برق موجی از هوا تشکیل موج دادن
surge
برق موجی از هوا تشکیل موج دادن
surges
برق موجی از هوا تشکیل موج دادن
kymograph
دستگاه ثبت نوسانات یا حرکات موجی مانند نبض
pitches
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
pitch
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
strigil
برس یاماهوت پاکن مخصوص بدن یکرشته تزئینات موجی ساختمان
electromagnetic wave
موجی که دراثر تاثیرشدت میدان الکتریسته و مغناطیسی یا تناوب همزمان برروی هم ایجاد میشود
actinoelectric
اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
basis
زمینه
backgrounds
پس زمینه
ground
زمینه
flash color
زمینه
flat paint
زمینه
tendencies
زمینه
outline
زمینه
tendency
زمینه
background
زمینه
design
زمینه
designs
زمینه
outlined
زمینه
ground note
نت زمینه
outlines
زمینه
background
پس زمینه
backgrounds
زمینه
settings
زمینه
ichnograph
زمینه
setting
زمینه
outlining
زمینه
sketches
زمینه
sketched
زمینه
conspectus
زمینه
predisposition
زمینه
predispositions
زمینه
sketch
زمینه
contexts
زمینه
terrain
زمینه
context
زمینه
contrasted
رنگ زمینه
matrixes
زمینه ملاط
contrasting
رنگ زمینه
matrix
زمینه ملاط
predisposing
زمینه را مهیاساختن
in this connextion
دراین زمینه
contrasts
رنگ زمینه
ichnography
زمینه سازی
contrast
رنگ زمینه
intrigue
زمینه سازی
surveyed
زمینه یابی
surveys
زمینه یابی
intriguing
زمینه سازی
groundwork
زمینه اساس
planning
زمینه سازی
ambient
پس زمینه معمولی
intrigues
زمینه سازی
protective ground
زمینه حفافتی
survey
زمینه یابی
host crystal
بلور زمینه
root
سرچشمه زمینه
main color
رنگ زمینه
blue print
زمینه ابی
ground color
رنگ زمینه
ambient music
موسیقی پس زمینه
background music
موسیقی پس زمینه
theme
ریشه زمینه
themes
ریشه زمینه
roots
سرچشمه زمینه
foreground
پیش زمینه
predispose
زمینه را مهیاساختن
predisposed
زمینه را مهیاساختن
predisposes
زمینه را مهیاساختن
background sound
موسیقی پس زمینه
display background
زمینه نمایش
dominant design
زمینه اصلی
ground colour
رنگ زمینه
background noise
صدای پس زمینه
background current
جریان زمینه
background noise
اختلال پس زمینه
background communication
ارتباط پس زمینه
background printing
چاپ پس زمینه
background process
فرایندهای پس زمینه
background radiation
تابش زمینه
figure ground
شکل و زمینه
wherein
درچه زمینه
background level
تراز زمینه
survey research
پژوهش زمینه یاب
field
زمینه رزمی صحرایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com