English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
quayside زمین اطراف بارانداز
Other Matches
touchline خط اطراف زمین فوتبال
boundry lines خطوط اطراف زمین والیبال
legs ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
leg ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
hottest شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
wharfs بارانداز
docks بارانداز
docked بارانداز
quay بارانداز
quays بارانداز
dock بارانداز
jetty :بارانداز
dockside بارانداز
jetties :بارانداز
wharf بارانداز
depots بارانداز
depot بارانداز
wharves بارانداز
dockers کارگر بارانداز
exq تحویل در بارانداز
quay wall دیوار بارانداز
terminal operations عملیات بارانداز
dock yard محوطه بارانداز
docker کارگر بارانداز
free docks تحویل در بارانداز
beach master رئیس بارانداز
hard stand بارانداز هوایی
ex quay تحویل در بارانداز مقصد
dock warrant رسید انبار بارانداز
discharge capacity فرفیت تخلیه بارانداز
alternate water terminal بارانداز ابی موقت
beach unit یکان تهیه بارانداز
aerial port squadron گردان بارانداز هوایی
sea island terminal بارانداز داخل دریا
aerial port squadron گردان عملیات بارانداز هوایی
rear waistlock and side sweep درو با مایه سالتو و بارانداز
yardmaster رئیس محوطه بارانداز راه اهن
truck head سکوی نظامی یا بارانداز کنارایستگاه خودروها
terminal service company گروهان خدمات بارانداز یاسکوی نظامی
railhead depot بارانداز یا سکوی نظامی درایستگاه راه اهن
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowning دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowned دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
geotaxis گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
frost heave برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
nap of the earth از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
hard stand بارانداز داخل فرودگاه محل پارک اسفالت شده برای خودروها
navigation head بارانداز کنار اسکله دریایی محل مبادله بار کشتیها دراسکله
geognosy زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
perelotok زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeant گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeants گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
environs اطراف
environment اطراف
environments اطراف
milieu اطراف
milieus اطراف
from the four winds از اطراف
milieux اطراف
parties اطراف
mess around <idiom> دو رو اطراف بازیکردن
architrave گچبری اطراف در
graveside اطراف قبر
gravesides اطراف قبر
pappus کلاله اطراف گل
periderm پوست اطراف
about در اطراف نزدیک
edge zone اطراف لبه
pericardium اطراف قلب
sides of the question اطراف موضوع
wryly به اطراف چرخاندن
ambient noise صدای اطراف
vicinity در حدود در اطراف
go around <idiom> به اطراف سفرکردن
wry به اطراف چرخاندن
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
black eye سیاهی اطراف چشم
atmospheres فضای اطراف هرجسمی
black eyes سیاهی اطراف چشم
atmosphere فضای اطراف هرجسمی
parties متداعیین اطراف دعوی
sea chest مکندههای اطراف ناو
seaward اطراف دریا روبدریا
barnyard محوطهء اطراف انبار
port ریل اطراف ناو
look round اطراف کار را دیدن
barnyards محوطهء اطراف انبار
to look a bout اطراف کار را پاییدن
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pershing موشک زمین به زمین پرشینگ
redstone موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground زمین تراوا زمین نفوذپذیر
lacrosse نوعی موشک زمین به زمین
reel دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
whiskery موی اطراف گونه وچانه
heat muff پوشش اطراف پنجه اگزوز
paraselene روشنایی اطراف هاله ماه
sword dance اجرای رقص در اطراف شمشیر
reeling دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reeled دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
safe distance مسافت امن اطراف مین
snaking تورگیری اطراف توپ ناو
reels دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
drop leaf رومیزی اویخته از اطراف میز
(keep/have one's) ear to the ground <idiom> بادقت مراقب اطراف بودن
periosteal واقع در اطراف ضریع استخوان
balteus [نواری در اطراف بالشتک قوسی]
frame و مرز اطراف فضای پنجره
whisker موی اطراف گونه وچانه
areola محوطهء کوچک اطراف چیزی
greater شهر و حومه و شهرکهای اطراف آن
biosphere قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
beach group گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
ambience نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
ambiance نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
thistledown پرز اطراف گلهای خاربن یا ژاژ
plaster cast گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
maul گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
aureola هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
albumens مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
albumen مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
burg حصار یانرده اطراف خانه یاشهر
mauls گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
cross pointing ارایش طنابهای اطراف ناو یااستنچی
plaster casts گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
ambient متوسط دمای طبیعی اطراف یک وسیله
seminars جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
seminar جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
vibrissa سبیل وموی اطراف دهان حیوان
mauled گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
aureole هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
mauling گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
peristyle ردیف ستونهای اطراف ایوان یا حیاط
cimbia [نوار یا ابزار مغزی اطراف ستون]
talik زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
terminal command فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
margin فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
riviera ناحیه ساحلی فرانسه و ایتالیادر اطراف مدیترانه
splinter screen پوسته زره پوش اطراف پل فرماندهی ناو
cladding ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی
primary cluster تشکیل ورودیهای یک جدول در اطراف یک خانه منفردجدول
aerodynamic shape شکل یک جسم در رابطه باجریان هوا در اطراف ان
Gibbs surround [معماری نواری اطراف چارچوب در، طاقچه و پنجره]
to send things flying [بخاطر ضربه] به اطراف در هوا پراکنده شدن
gipsy bonnet کلاه زنانه که اطراف ان برگههای پهن دارد
margins فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
to be wary of saying something در گفتن سخن ملاحظه اطراف کار راکردن
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
terminal سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminals سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
compass rose دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
dead knot گرهای که با عضوهای اطراف خود اتصال نداشته باشد
fluffing موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
periodontics مبحث امراض لثه وبافتهای محافظ اطراف دندان
sprite شی ای که اطراف صفحه نمایش در گرافیک کامپیوتری حرکت کند
facing distance مسافت بین نفرات در صف برای سهولت چرخش به اطراف
fluffs موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
riparian law قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه
to look round اطراف کار را دیدن یا پاییدن امکان چیزیی راسنجیدن
broken stowage فضای خالی اطراف امادها وبارها در داخل کشتی
fluff موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
fluffed موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
Is there an inexpensive restaurant around here? آیا رستوران ارزان این اطراف پیدا میشود؟
run around تنظیم متن در اطراف یک شکل دریک صفحه چاپ شده
joystick وسیلهای که به کار امکان میدهد نمایشگر را اطراف صفحه بچرخاند
apron چمن کوتاه اطراف سوراخ گلف قسمتی از کف رینگ بوکس
axis 1-خط ی که چیزی اطراف آن می چرخد 2-خط مرجعی که پایه مختصات یک گراف است
tulip design طرح گل لاله [گاه اطراف ترنج مرکزی را با آن تزئین می کنند.]
aprons چمن کوتاه اطراف سوراخ گلف قسمتی از کف رینگ بوکس
centred محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centre محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centers محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centered محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
joysticks وسیلهای که به کار امکان میدهد نمایشگر را اطراف صفحه بچرخاند
interrogatory مجموعه سوالاتی که از شهودیا سایر اطراف دعوی در یک دادگاه میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com