English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English Persian
ball park زمین بازیهای با توپ
Search result with all words
track زمین بازیهای میدانی
tracked زمین بازیهای میدانی
tracks زمین بازیهای میدانی
Other Matches
olympics بازیهای المپیک
computerized game playing بازیهای کامپیوتری
asian games بازیهای اسیایی
net games بازیهای توردار
court games بازیهای محوطهای
youth sports بازیهای جوانان
games بازیهای المپیک
plympic games بازیهای المپیک
racket games بازیهای راکتدار
field games بازیهای میدانی
olympiad جشنهای بازیهای المپیک
amusement arcade سالن بازیهای الکترونیکی
pan american games بازیهای ملتهای امریکایی
winter olympic بازیهای المپیک زمستانی
goal games بازیهای دروازه دار
match رویارویی بازیهای دو جانبه
matches رویارویی بازیهای دو جانبه
party politics سیاست بازیهای حزبی
team tennis بازیهای مختلف تنیس
olympian شرکت کننده بازیهای المپیک
courtesy runner بازیگر سهیم در بازیهای غیررسمی
queen of دختری که در بازیهای روزیکم می بعنوان ملکه برگزیده میشود
groundhopper [British English] طرفدار فوتبال که مرتب همه بازیهای دور [از خانه] تیم خود را دیدار میکند.
roughhouse بازیهای خرکی و پر سر وصدا بین ساکنان یک اطاق بازی خرکی و پر سر وصداکردن
clown دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowned دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
inductive earthing زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
regulus نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
off side سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
to break up از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
geognosy زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
perelotok زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeants گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx نوعی موشک زمین به زمین دریایی
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
lacrosse نوعی موشک زمین به زمین
pershing موشک زمین به زمین پرشینگ
redstone موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground زمین تراوا زمین نفوذپذیر
biosphere قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
talik زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
democratic comiteism سیستم کمیتهای دمکراتیک اصطلاحی است که لنین وتروتسکی و سایر نویسندگان کمونیست برای کمیسیون بازیهای سیستم دممراتیک وضع کرده اند و این نحوه عمل را از نقاط ضعف و عیوب دمکراسی می دانند
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile موشک زمین به زمین
ground resolution قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall. بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
surface-to-surface موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface to surface موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface missile موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
floors کف زمین
tellus زمین
globe زمین
graze زمین
geodetically زمین
cinder track زمین دو
real estate زمین
cinder tracks زمین دو
ground surface کف زمین
extra terrestrial زمین
land زمین
ground line خط زمین
earth زمین
earths زمین
grass roots کف زمین
acre زمین
acres زمین
soil زمین
terrain زمین
floored کف زمین
norland زمین
land n زمین
domains زمین
domain زمین
ground : زمین
ground زمین
floor کف زمین
soiling زمین
soils زمین
this earthly round زمین
grazes زمین
ground [British] [floor] کف زمین
fields زمین
rooter زمین کن
earthing زمین
globes زمین
fielded زمین
aerospace جو زمین
field زمین
floor کف زمین
ground کف زمین
grazed زمین
lackland بی زمین
abuttal زمین مجاور
abuttals زمین مجاور
collctive land زمین مشاع
certificate of land قباله زمین
artificial ground زمین مصنوعی
cohesive soil زمین چسبناک
abuttals زمین سرحدی
to go to grass زمین خوردن
circumnavigate زمین رادورزدن
above the earth در روی زمین
to kiss the ground زمین بوسیدن
abuttals زمین همسایه
change court تعویض زمین
to fall to the ground زمین خوردن
champaign زمین مرتفع
veldt زمین مرغزار
variable terrain زمین دوعارضه
border land زمین مرزی
variable terrain زمین متغیر
vantage ground زمین سرکوب
unplayable زمین نامناسب
underground water اب درون زمین
barren land زمین لم یزرع
banquette زمین بلند
badland زمین لم یزرع
auger زمین سوراخ کن
bad soil زمین سست
axis of earth محور زمین
touchline خط کنار زمین
alkaline earth زمین قلیایی
breaking into the ground فرورفتن در زمین
midfield line خط میانی زمین
alkali earth زمین قلیایی
center stripe خط میانی زمین
center line خط وسط زمین
center line خط میانی زمین
to send to grass زمین زدن
cadastral survey ممیزی زمین
broken ground زمین ناهموار
broken country زمین دوعارضه
veld زمین مرغزار
broken country زمین مضرس
touch line خط کناری زمین
backfall زمین خوردگی
above the earth بالای زمین
landlessness فاقد زمین
bog زمین باطلاقی
lairds صاحب زمین
laird صاحب زمین
borderlands زمین سرحدی
borderland زمین سرحدی
surface-to-air زمین به هوا
I fell down. افتادم زمین
My birthday falls on a Staurday. جشن زمین
uplands زمین کوهستانی
bogs زمین باطلاقی
speculation زمین خواری
parkland زمین پارک
crusts پوسته زمین
crust پوسته زمین
smallholding زمین کوچک
smallholdings زمین کوچک
floors محدوده زمین
floored محدوده زمین
floor محدوده زمین
paralysis زمین گیری
uplands زمین بلند
upland زمین کوهستانی
upland زمین بلند
sidelines خط کنار زمین
sidelined خط کنار زمین
sideline خط کنار زمین
grounding ایجاد زمین
grounding زمین کردن
ground level تراز زمین
ground level سطح زمین
west مغرب زمین
sidelining خط کنار زمین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com