English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
continous earth زمین دائمی
Search result with all words
permafrost لایه منجمد دائمی اعماق زمین
Other Matches
standing orders دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
standing order دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
retainers حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
retainer حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
standing دائمی
perennial دائمی
ceaseless دائمی
constants دائمی
permanent دائمی
constant دائمی
continous دائمی
sequential دائمی
perennials دائمی
first string دائمی
permanent storage انباره دائمی
permanent saving پس انداز دائمی
continous rolling نورد دائمی
permanent magnet اهنربای دائمی
permanent storage انبارش دائمی
consistent flow جریان دائمی
permanent load بار دائمی
permanent error خطای دائمی
permanent consumption مصرف دائمی
permanent storage حافظه دائمی
permanent fault عیب دائمی
continous operation کار دائمی
continous cycle گردش دائمی
permanent way مسیر دائمی
permanent tooth دندان دائمی
permanent income درامد دائمی
permanent structures ساختمانهای دائمی
permanent store انباره دائمی
regular salary حقوق دائمی
permanent hardness سختی دائمی
continous running گردش دائمی
constant power توان دائمی
standing committee کمیته دائمی
permanent insane مجنون دائمی
everlasting همیشگی دائمی
steady state حالت دائمی
steady flow جریان دائمی
standing army ارتش دائمی
continual دائمی همیشگی
regular army ارتش دائمی
premanent way خط ثابت خط دائمی
persistent inflation تورم دائمی
costant load بار دائمی
creep limit حد انبساط دائمی
permanent دائمی ماندنی
eternal بی پایان دائمی
permanent سیر دائمی
sustained speed سرعت دائمی
permanent color رنگ دائمی
clowns دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
inductive earthing زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
frost heave برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
off side سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
perpetual motion machine ماشین خودکار دائمی
fatigue bending machine دستگاه خمش دائمی
keelboat قایق با تیر دائمی کف
indefinite leave to remain [British E] جواز اقامت دائمی
sustained short circuit اتصال کوتاه دائمی
permanent residence permit جواز اقامت دائمی
cruising speed سرعت دائمی اتومبیل
continuous rain بارش باران دائمی
fereter [معابد دائمی در کلیساها]
continous milling machine دستگاه فرز دائمی
continous strand furnace کوره رشتهای دائمی
continous heating furnace کوره حرارتی دائمی
continous mixer مخلوط کننده دائمی
continous traction نیروی کشش دائمی
continous conveyor بالابر دائمی و ثابت
permanent magnet steel فولاد اهنربای دائمی
fatigue bending test ازمایش خمش دائمی
continous anealing furnace کوره ملتهب دائمی
to break up از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
tellurian ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
continous rod mill دستگاه نورد سیم دائمی
alternating stress تنش نوسان دار دائمی
continous casting method روش ریخته گری دائمی
continous casting plant تاسیسات ریخته گری دائمی
continous tinning line تاسیسات قلع کاری دائمی
perpetuate دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuates دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuated دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuating دائمی کردن جاودانی ساختن
perennially بطور ماندگاریا دائمی همیشه
perpetual stock record سابقه دائمی موجودی انبار
engram تحولات دائمی هسته سلول
engramme تحولات دائمی هسته سلول
perelotok زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
permanent emplacement موضع دائمی یکان یا جنگ افزار
mandate قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
mandate حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی
permanent income hypothesis فرضیه درامد دائمی درباره مصرف
sergeants گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
hallucinosis حالت هذیانی و وهمی ابتلاء به توهم دائمی
alnico الیاژی از اهن جهت ساخت اهنربای دائمی
engramme اثر دائمی که درنتیجه یک محرک درسلول باقی میماند
engram اثر دائمی که درنتیجه یک محرک درسلول باقی میماند
cross to bear/carry <idiom> رنج دادن کاری بصورت دائمی انجام میگیرد
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
flag station جایی که قطاربادیدن پرچم ویژه نگاه میدارندوایستگاه دائمی نیست
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pervious ground زمین تراوا زمین نفوذپذیر
lacrosse نوعی موشک زمین به زمین
pershing موشک زمین به زمین پرشینگ
redstone موشک زمین به زمین رداستون
thefts بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
theft بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
biosphere قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
contour flight پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
talik زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
tenant in fee simple متصرف مطلق و دائمی ومادام العمر مال غیر منقول که تصرفاتش به اخلاف وی نیز منتقل میشود
permanent income hypothesis این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
presidium هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت هیئت رئیسه
hydrographer نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile موشک زمین به زمین
continous immersion test ازمایش فروبری دائمی ازمایش غوطه وری
ground resolution قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall. بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
perpetual inventory فهرست دائمی موجودی موجودی دائم
surface-to-surface موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface to surface موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
perpetual bonds اوراق قرضه بدون مدت اوراق قرضه دائمی
air pollution monitoring مراقبت دائمی الودگی هوا فرابینی الودگی هوا
surface missile موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
terrain زمین
land زمین
rooter زمین کن
soil زمین
cinder track زمین دو
norland زمین
this earthly round زمین
acre زمین
acres زمین
lackland بی زمین
grass roots کف زمین
soils زمین
graze زمین
grazed زمین
tellus زمین
land n زمین
grazes زمین
floor کف زمین
soiling زمین
floored کف زمین
floors کف زمین
cinder tracks زمین دو
globe زمین
ground surface کف زمین
aerospace جو زمین
fields زمین
earth زمین
geodetically زمین
domain زمین
domains زمین
floor کف زمین
ground [British] [floor] کف زمین
real estate زمین
extra terrestrial زمین
ground : زمین
earths زمین
ground line خط زمین
ground کف زمین
field زمین
ground زمین
earthing زمین
globes زمین
fielded زمین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com