Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
geological
زمین شناختی
Other Matches
ecological equilibrum
همترازی بووم شناختی تعادل بوم شناختی
cognitive
شناختی
technological
فن شناختی
technologically
فن شناختی
morphological
ریخت شناختی
aesthetic
زیبایی شناختی
mythological
اسطوره شناختی
aesthetically
زیبایی شناختی
petrological
سنگ شناختی
ecological change
تغییربوم شناختی
criminological
جرم شناختی
sociological
جامعه شناختی
esthetic
زیبایی شناختی
methodological
روش شناختی
pathological
اسیب شناختی
biological
زیست شناختی
biologically
زیست شناختی
ecological
بوم شناختی
ecologically
بوم شناختی
phonetic
اوا شناختی
neurological
عصب شناختی
cognitive schema
طرحواره شناختی
cognitive map
نقشه شناختی
philologically
زبان شناختی
ecological factor
همگربوم شناختی
cognitive dissonance
ناهماهنگی شناختی
cognitive system
نظام شناختی
acoustic
صوت شناختی
cognitive consonance
هماهنگی شناختی
cognitive style
سبک شناختی
epistemological
معرفت شناختی
phenomenological
پدیدار شناختی
ecological realized natality
زه و زاد بوم شناختی
ecological unit
یگان بوم شناختی
ecological constallation
برج بوم شناختی
psychobiology
روانشناسی زیست شناختی
preferred cognitive mode
شیوه شناختی مرجح
acoustic investigation
جستار صوت شناختی
neuropsychology
روانشناسی عصب شناختی
ecological process
فرایند بوم شناختی
ecological nich
زیستخوان بوم شناختی
ecological change
دگرگونی بوم شناختی
ecological backlash
وازنش بوم شناختی
ecological equivalent
هم ارزی بوم شناختی
graphopathology
اسیب شناسی خط شناختی
ecological distance
فاصله بوم شناختی
cosmological constant
ثابت کیهان شناختی
ethnopsychology
روانشناسی قوم شناختی
biologism
زیست شناختی نگری
cosmological model
مدل کیهان شناختی
cosmological principal
اصل کیهان شناختی
ecological factor
سازه بوم شناختی
biological control
کنترل زیست شناختی
genetic engineering
مهندسی زاد شناختی
ecological architecture
معماری بوم شناختی
kinesiological analysis
تحلیل حرکت شناختی بدن
kinesiological principle
اصول حرکت شناختی بدن
ecological mortality
مرگ و میر بوم شناختی
Industrial Aesthetic
[سیستم زیبایی شناختی ساختمان های صنعتی]
biodegraability
قابلیت تجزیه بیولوژیکی پذیرندگی فروافت زیست شناختی
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pershing
موشک زمین به زمین پرشینگ
pervious ground
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
redstone
موشک زمین به زمین رداستون
lacrosse
نوعی موشک زمین به زمین
biosphere
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
little john
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
talik
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
contour flight
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
topography
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
hydrographer
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
موشک زمین به زمین
ground resolution
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall.
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
surface to surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface-to-surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface missile
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
graze
زمین
ground line
خط زمین
ground surface
کف زمین
acres
زمین
floor
کف زمین
norland
زمین
this earthly round
زمین
land
زمین
terrain
زمین
acre
زمین
tellus
زمین
floored
کف زمین
soils
زمین
grass roots
کف زمین
grazed
زمین
grazes
زمین
lackland
بی زمین
land n
زمین
cinder tracks
زمین دو
cinder track
زمین دو
floors
کف زمین
soil
زمین
soiling
زمین
rooter
زمین کن
earths
زمین
ground
کف زمین
ground
زمین
earthing
زمین
ground
: زمین
fielded
زمین
floor
کف زمین
domains
زمین
domain
زمین
real estate
زمین
fields
زمین
ground
[British]
[floor]
کف زمین
aerospace
جو زمین
field
زمین
globes
زمین
earth
زمین
geodetically
زمین
globe
زمین
extra terrestrial
زمین
paralytic disability
زمین گیری
earth excavating
حفاری زمین
occident
مغرب زمین
uplands
زمین بلند
oblique compartment
زمین مورب
feature line
خط عوارض زمین
earth science
زمین شناسی
open country
زمین باز
borderland
زمین سرحدی
borderlands
زمین سرحدی
laird
صاحب زمین
lairds
صاحب زمین
orbit of the earth
مدار زمین
flat ground
زمین تخت
field of play
زمین بازی
bogs
زمین باطلاقی
original ground
زمین طبیعی
speculation
زمین خواری
bog
زمین باطلاقی
original ground
زمین بکر
uplands
زمین کوهستانی
nutation
اهتزاز زمین
earth electrode
الکترد زمین
earth current
برق زمین
mixed graze
توام زمین
mid court
وسط زمین
measuring rod
گز زمین پیمایی
measurement ofland
زمین پیمایی
end
زمین حریف
ended
زمین حریف
ends
زمین حریف
marsh land
زمین ماندابی
geology
زمین شناسی
mool
زمین خشک
geodesy
زمین سنجی
crusts
پوسته زمین
flat ground
زمین مسطح
foreland
زمین جلوامده
drill harrow
زمین صاف کن
paralysis
زمین گیری
land tax
مالیات زمین
floor
محدوده زمین
floored
محدوده زمین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com