English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
microseism زمین لرزه غیرمحسوس زلزله خفیف
Other Matches
earthquake زمین لرزه
earthquakes زمین لرزه
world shaking زمین لرزه
seismism پدیدههای زمین لرزه
tidal waves موجهای پس از زمین لرزه
the victims of the earthquake اسیب دیگان از زمین لرزه
seismic وابسته به زمین لرزه مرتعش
epicentre نقطه فهوروانتشارزمین لرزه درسطح زمین
epicentres نقطه فهوروانتشارزمین لرزه درسطح زمین
Brontide نوعی صدا [صدایی خفه شده و آرام که در برخی از مناطق زلزله خیز، به خصوص در امتداد سواحل و روی دریاچه ها شنیده میشود و تصور میرود که به دلیل لرزشهای ضعیف زمین باشد.]
insusceptible غیرمحسوس
imperceptible غیرمحسوس
inconspicuous جزئی غیرمحسوس
incorporeally بطور غیرمحسوس
fainter خفیف
milder خفیف
mild خفیف
faint خفیف
faintest خفیف
mildest خفیف
low خفیف
febricula تب خفیف
fainted خفیف
faints خفیف
gauze مه خفیف
waff خفیف
earthquakes زلزله
seism زلزله
earthquake proof ضد زلزله
temblor زلزله
earthquake زلزله
let-ups خفیف شدن
gossamery خفیف لطیف
stroking ضربه خفیف
hypomania جنون خفیف
strokes ضربه خفیف
hypomania شیدایی خفیف
stroked ضربه خفیف
stroke ضربه خفیف
pseudodebility کودنی خفیف
let up خفیف شدن
let-up خفیف شدن
low pressure فشار خفیف
smallest محقر خفیف
lowering خفیف کردن
lowers خفیف کردن
lower خفیف کردن
popgun تفنگ خفیف
lowered خفیف کردن
hypomania مانی خفیف
smaller محقر خفیف
small محقر خفیف
the earthquake sufferers زلزله دیدگان
epicenter مرکز زلزله
seismologist زلزله شناس
the earthquake sufferers زلزله زدگان
earthquake factor ضریب زلزله
seismic focus کانون زلزله
seismic belt کمربند زلزله
seismic loads سربارهای زلزله
seismographs زلزله نگار
earthquake factor فاکتور زلزله
earthquake fountains شکافهای زلزله
seismology زلزله شناسی
seismograph زلزله سنج
earthquake proof foundation شالوده ضد زلزله
seismoscope زلزله بین
seismometry زلزله سنجی
seismography زلزله نگاری
seismographer زلزله نگار
seismographs زلزله سنج
seismometer زلزله سنج
seismograph زلزله نگار
hemiparesis فلج خفیف یک سویه
subrange میدان تیر خفیف
neap خفیف ترین جزر و مد
low water جزر ومد خفیف
low tide جزر ومد خفیف
hypomanic دارای جنون خفیف
pastel shades سایه رنگهای خفیف
whee صدای سوت خفیف
sea quake زلزله زیر دریایی
earthquake period دوره تناوب زلزله
shock point نقطه ایجاد زلزله
seismic method روش زلزله نگاری
shivered لرزه
shivering لرزه
tremor لرزه
vibrators لرزه گر
vibrator لرزه گر
oscillations لرزه
shiver لرزه
tremors لرزه
aftershock پس لرزه
oscillation لرزه
jarred لرزه
quaked لرزه
quakes لرزه
jars لرزه
jar لرزه
quaking لرزه
fremitus لرزه
quake لرزه
thrills لرزه
thrill لرزه
shivery لرزه
tremour لرزه
paresis فلج خفیف ضعف عضلانی
low explosive ماده منفجره کندسوختار خفیف
humiliatingly پست سازنده خفیف کننده
pastel <adj.> رنگهای خفیف [با مداد رنگی]
humiliating پست سازنده خفیف کننده
microseismograph زلزله سنج میکرومتری یاجزیی
earthquake proof foundation غیر مقاوم درمقابل زلزله
multivibrator لرزه گر مرکب
tremble لرز لرزه
seismographs لرزه نگار
seismograph لرزه نگار
seismogram لرزه نگاشت
trembled لرز لرزه
vibratility لرزه نوسان
vibrationless بدون لرزه
vibratory testing machine لرزه سنج
synchronous vibrator لرزه گر همزمان
seismology لرزه شناسی
vibrational لرزه نوسان
vibration لرزه نوسان
trembles لرز لرزه
seismogram منحنیهای ترسیم شده بوسلیه زلزله نگار
clowned دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowning دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
geotaxis گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
frost heave برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
atlantis جزیرهای که سابقا گویند درمغرب جبل الطارق وجودداشته و در اثر زلزله بدریافرورفته است
isoseismic line خطی که بوسیله ان جاهایی که زورزمین لرزه درانهایکسان است نشان میدهد
honest john نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
tellurian ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
geognosy زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
perelotok زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pershing موشک زمین به زمین پرشینگ
pervious ground زمین تراوا زمین نفوذپذیر
lacrosse نوعی موشک زمین به زمین
redstone موشک زمین به زمین رداستون
biosphere قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
contour flight پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
degrades کم کردن درجه خفیف کردن
degrade کم کردن درجه خفیف کردن
topography نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
base shear نیروی کلی حاصل از زلزله در پای ساختمان برش پای ساختمان
hydrographer نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile موشک زمین به زمین
ground resolution قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall. بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
surface to surface موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface-to-surface موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface missile موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
cinder track زمین دو
soil زمین
grazes زمین
norland زمین
cinder tracks زمین دو
soiling زمین
grazed زمین
land زمین
soils زمین
graze زمین
earthing زمین
real estate زمین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com