English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
upland زمین مرتفع دور از دریا
uplands زمین مرتفع دور از دریا
Other Matches
champaign زمین مرتفع
karroo قطعه زمین صاف مرتفع وخشک افریقا
karoo قطعه زمین صاف مرتفع وخشک افریقا
hypsometry پیمایش ارتفاعهای روی زمین نسبت به تراز دریا
land crab n خرچنگی که در زمین زندگی میکند ولی در دریا تخم می ریزد
continental shelf مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
neap tide کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
isovelocity نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
mean sea level سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
elevated مرتفع
high مرتفع
hiding مرتفع
highest مرتفع
raised flooring کف مرتفع
hidings مرتفع
highs مرتفع
plateaux جلگه مرتفع
plateaus جلگه مرتفع
obviate مرتفع کردن
highs جای مرتفع
outdoor antenna انتن مرتفع
Cat قلعه مرتفع
Cat حصار مرتفع
obviating مرتفع کردن
plateau جلگه مرتفع
highest جای مرتفع
obviated مرتفع کردن
high cloud ابرهای مرتفع
aerie خانهء مرتفع
blast furnaces کوره مرتفع
high level cistern ابفشان مرتفع
high aerial آنتن مرتفع
blast furnace کوره مرتفع
high جای مرتفع
obviates مرتفع کردن
height جای مرتفع
heights جای مرتفع
aerie اشیانهء مرتفع
eagre موج یا سدخیلی مرتفع
lift مرتفع بنظرامدن بلندی
to make all doubts even هرگونه شک را مرتفع کردن
cateran اهل مناطق مرتفع
lifted مرتفع بنظرامدن بلندی
lifting مرتفع بنظرامدن بلندی
lifts مرتفع بنظرامدن بلندی
detoxification مرتفع شدن حالت مسمومیت
aerie لانهء پرنده بر روی صخرهء مرتفع
reserved for unexpired risks ذخیره برای خطرات مرتفع نشده
arch-band [نوار یا تسمه ی مرتفع زیر طاق]
williwaw جریان هوای سرد که در سرزمینهای مرتفع میوزد
blast furnace slag تفاله کورههای مرتفع روباره کوره بلند
holding anchorage لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
roller-coaster راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
roller-coasters راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
roller coaster راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clown دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
inductive earthing زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
frost heave برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
fjeld فلات مرتفع وصخره داری که تقریبا هیچ درختی نداشته باشد
off side سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
tellurian ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
perelotok زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pervious ground زمین تراوا زمین نفوذپذیر
lacrosse نوعی موشک زمین به زمین
redstone موشک زمین به زمین رداستون
pershing موشک زمین به زمین پرشینگ
biosphere قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
mean sea level ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
contour flight پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
talik زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
deodorised بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorizing بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorized بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorizes بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorises بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorising بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorize بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
topography نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
hydrographer نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile موشک زمین به زمین
flooded رو د دریا
sea foam کف دریا
sea froth کف دریا
high water مد دریا
sepiolite کف دریا
d.j.'s locker ته دریا
waterscape اب دریا
high tides مد دریا
on the sea دریا
flood رو د دریا
cuttlebone کف دریا
cuttle bone کف دریا
benthos ته دریا
asea به دریا
saltwater اب دریا
asea در دریا
bree دریا
acajou دریا
spume کف آب دریا
sea bed کف دریا
holm دریا
beach foam کف آب دریا
ocean foam کف آب دریا
mere دریا
merest دریا
main دریا
sea foam کف آب دریا
at sea در دریا
floods رو د دریا
channelled دریا
ground کف دریا
lough اب دریا
the deep دریا
the blue دریا
channel دریا
channeled دریا
channeling دریا
channels دریا
seabed کف دریا
high water line خط مد دریا
seas دریا
overboard در دریا
sea دریا
meerschaum کف دریا
meerscham کف دریا
the wave دریا
high tide مد دریا
sea water damage خسارت اب دریا
shipman دریا نورد
seagoing دریا پیما
seagoer دریا نورد
seagoing دریا نورد
sea purse گرداب دریا
seacoast دریا کنار
seacraft دریا نوردی
seafolk دریا نوردان
mares تاریکی دریا
seagirt محاط دریا
seaborne دریا برد
seapuss گرداب دریا
seacoast ساحل دریا
seaward بسوی دریا
the lid of a kettle دریا سر کتلی
seaside دریا کنار
seastrand دریا کنار
seaport بندرساحلی دریا
seaport دریا بندر
seaports بندرساحلی دریا
seaports دریا بندر
the sea was lulled دریا ساکت شد
the waves of the sea خیزابهای دریا
the waves of the sea امواج دریا
shipper دریا نورد
seaworthy اماده دریا
mare تاریکی دریا
seaway دریا راه
thalassophobia دریا هراسی
sea state وضعیت دریا
bay salt نمک دریا
coasts کنار دریا
coast کنار دریا
sailors دریا نورد
sailor دریا نورد
heave of the sea زورخیزاب دریا
sands شن کرانه دریا
sand شن کرانه دریا
seabed بستر دریا
holding ground گیرایی کف دریا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com