English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Search result with all words
submarginal land زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
Other Matches
utterly مطلقا
simpliciter مطلقا
categorically مطلقا`
invariably مطلقا" همواره
to be absolutely forbidden [prohibited] مطلقا ممنوع بودن
inflationary gap بیکاری مطلقا" وجودنداشته باشد
without any reservation بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
clowning دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowned دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clown دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
geotaxis گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
inductive earthing زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
frost heave برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
off side سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
tellurian ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
geognosy زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
perelotok زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeant گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeants گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx نوعی موشک زمین به زمین دریایی
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone موشک زمین به زمین رداستون
pershing موشک زمین به زمین پرشینگ
pervious ground زمین تراوا زمین نفوذپذیر
lacrosse نوعی موشک زمین به زمین
biosphere قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
talik زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
topography نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
hydrographer نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile موشک زمین به زمین
ground resolution قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall. بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
earth's attraction جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface-to-surface موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface to surface موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface missile موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
geodetically زمین
floor کف زمین
ground line خط زمین
this earthly round زمین
real estate زمین
lackland بی زمین
fields زمین
ground [British] [floor] کف زمین
floor کف زمین
land n زمین
earthing زمین
globe زمین
floored کف زمین
grazes زمین
earths زمین
grass roots کف زمین
domain زمین
floors کف زمین
earth زمین
acres زمین
grazed زمین
extra terrestrial زمین
tellus زمین
graze زمین
norland زمین
domains زمین
acre زمین
rooter زمین کن
ground زمین
soils زمین
ground : زمین
soiling زمین
globes زمین
ground surface کف زمین
land زمین
field زمین
soil زمین
ground کف زمین
cinder track زمین دو
terrain زمین
aerospace جو زمین
fielded زمین
cinder tracks زمین دو
upland زمین بلند
earthing اتصال زمین
earth terminal ترمینال زمین
earth's crust پوسته زمین
earth socket پریز زمین
borderland زمین سرحدی
earth's attraction ربایش زمین
earthward بطرف زمین
earthling اهل زمین
upland زمین کوهستانی
earthing strap تسمه زمین
basements زیر زمین
earthward بسوی زمین
earth's axis محور زمین
uplands زمین کوهستانی
uplands زمین بلند
earthwards سوی زمین
ground effect اثر زمین
glebe زمین خاک
terrain نوع زمین
glebe زمین وقف
geotropism زمین گرایی
geotaxis زمین گرایی
geostrategy زمین شناسی
geosphere زمین سپهر
terrain زمین عملیات
graben فرو زمین
greenside در مجاورت زمین
ground detector اشکارساز زمین
ground detector تستر زمین
ground cushion بالشتک زمین
ground conection اتصال زمین
soccer field زمین فوتبال
gridition زمین فوتبال
terrain عوارض زمین
gridiron زمین فوتبال
terrain زمین ناحیه
geolatry زمین پرستی
isogeotherm همدمای زمین
earthmoving حرکت زمین
field of play زمین بازی
feature line خط عوارض زمین
basement زیر زمین
saturated ground زمین سیراب
emblements حاصل زمین
emblements محصول زمین
elevated ground زمین بلند
earthwards بطرف زمین
flat ground زمین مسطح
foreland زمین جلوامده
geotherm همدمای زمین
geoisotherm همدمای زمین
geoid زمین دیسه
geoid زمین وار
geodesy زمین سنجی
geochemistry زمین شیمی
flat ground زمین تخت
borderlands زمین سرحدی
axis of earth محور زمین
auger زمین سوراخ کن
artificial ground زمین مصنوعی
alkaline earth زمین قلیایی
geological زمین شناختی
alkali earth زمین قلیایی
abuttals زمین مجاور
abuttals زمین همسایه
abuttals زمین سرحدی
backfall زمین خوردگی
geological زمین شناسی
badland زمین لم یزرع
cadastral survey ممیزی زمین
broken ground زمین ناهموار
broken country زمین دوعارضه
broken country زمین مضرس
breaking into the ground فرورفتن در زمین
border land زمین مرزی
barren land زمین لم یزرع
banquette زمین بلند
abuttal زمین مجاور
above the earth در روی زمین
above the earth بالای زمین
playground زمین بازی
paralysis زمین گیری
boggy زمین باطلاقی
grasses زمین چمن
grass زمین چمن
faults شکست زمین
faulted شکست زمین
fault شکست زمین
palsy زمین گیری
playgrounds زمین بازی
landed زمین دار
landfall ریزش زمین
field hockey زمین هاکی
earthquakes زمین لرزه
earthquake زمین لرزه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com