Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (12 milliseconds)
English
Persian
savannah
زمین هموار
savannahs
زمین هموار
savannas
زمین هموار
savanna
زمین هموار
table land
زمین هموار
Search result with all words
espianade
قطعه زمین هموار شیب ملایم
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
tableland
زمین هموار و مسطح
Other Matches
planing
هموار
tabulate
هموار
incompliant
نا هموار
smooths
هموار
tabulated
هموار
tabulates
هموار
flatly
هموار
planed
هموار
flat
هموار
even
هموار
flattest
هموار
planes
هموار
smooth
هموار
plane
هموار
plain
هموار
smoothed
هموار
smoothest
هموار
rolling
هموار
plainer
هموار
plainest
هموار
levels
هموار
levelled
هموار
leveled
هموار
level
هموار
plains
هموار
smoothe
هموار
plane
رویه هموار
evenly
بطور هموار
smoothed
هموار کردن
smooth
هموار کردن
smooths
هموار کردن
plane
سطح هموار
shim
هموار کردن
flat plain
دشت هموار
planing
سطح هموار
planing
رویه هموار
planes
سطح هموار
planes
رویه هموار
aggradation
هموار کردن
smoothest
هموار کردن
smooth scrolling
حرکت هموار
planed
سطح هموار
soft shoulder
شانه هموار
planed
رویه هموار
peneplain=peneplane
دشت هموار شده
flatted cargo
بار هموار و صاف
flat race
مسیر هموار بی مانع اسبدوانی
beds
سطح هموار کف میز بیلیارد
bed
سطح هموار کف میز بیلیارد
knobble
دگمه کوچک هموار کردن
To pave the way . To prepare the ground.
زمینه رافراهم ( هموار) کردن
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
There is no royal road to learning .
<proverb>
مقصد علم و دانش را,جاده اى نیست هموار .
trims
هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
trimmest
هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
trim
هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pervious ground
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
redstone
موشک زمین به زمین رداستون
lacrosse
نوعی موشک زمین به زمین
pershing
موشک زمین به زمین پرشینگ
biosphere
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
contour flight
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
talik
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
topography
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
hydrographer
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
موشک زمین به زمین
ground resolution
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall.
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
aggrade
ضخیم کردن هموار کردن
earth's attraction
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface to surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface-to-surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface missile
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
norland
زمین
soils
زمین
soiling
زمین
earths
زمین
floor
کف زمین
acre
زمین
ground line
خط زمین
grass roots
کف زمین
graze
زمین
grazed
زمین
land n
زمین
land
زمین
extra terrestrial
زمین
geodetically
زمین
lackland
بی زمین
ground surface
کف زمین
acres
زمین
soil
زمین
earthing
زمین
grazes
زمین
rooter
زمین کن
floor
کف زمین
floored
کف زمین
real estate
زمین
domains
زمین
floors
کف زمین
ground
[British]
[floor]
کف زمین
ground
کف زمین
cinder track
زمین دو
domain
زمین
ground
زمین
ground
: زمین
aerospace
جو زمین
globe
زمین
fields
زمین
earth
زمین
globes
زمین
cinder tracks
زمین دو
tellus
زمین
field
زمین
this earthly round
زمین
terrain
زمین
fielded
زمین
crusts
پوسته زمین
earthmoving
حرکت زمین
My birthday falls on a Staurday.
جشن زمین
floors
محدوده زمین
earthing
اتصال زمین
geology
زمین شناسی
emblements
حاصل زمین
paralysis
زمین گیری
earthling
اهل زمین
floor
محدوده زمین
ends
زمین حریف
ended
زمین حریف
crust
پوسته زمین
earth's axis
محور زمین
end
زمین حریف
earthing strap
تسمه زمین
earthward
بسوی زمین
earthward
بطرف زمین
earthwards
سوی زمین
elevated ground
زمین بلند
floored
محدوده زمین
emblements
محصول زمین
earthwards
بطرف زمین
speculation
زمین خواری
geoid
زمین وار
earth electrode
الکترد زمین
basements
زیر زمین
abuttal
زمین مجاور
geoid
زمین دیسه
geoisotherm
همدمای زمین
geotherm
همدمای زمین
isogeotherm
همدمای زمین
geolatry
زمین پرستی
geosphere
زمین سپهر
geostrategy
زمین شناسی
geotaxis
زمین گرایی
geotropism
زمین گرایی
upland
زمین بلند
bogs
زمین باطلاقی
bog
زمین باطلاقی
lairds
صاحب زمین
laird
صاحب زمین
feature line
خط عوارض زمین
foreland
زمین جلوامده
field of play
زمین بازی
flat ground
زمین تخت
borderlands
زمین سرحدی
flat ground
زمین مسطح
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com