Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
to leave no stone unturned
زمین واسمان رابهم دوختن همه وسایل رابکاربردن
Other Matches
To move heaven and earth.
زمین وزمان رابهم دوختن
to hold a wolf by the ear
میان زمین واسمان معلق بودن
to be on tenter hooks
میان زمین واسمان معلق بودن
to be on tenters
میان زمین واسمان معلق بودن
skyline
خط افق که محل تقاطع زمین واسمان است
skylines
خط افق که محل تقاطع زمین واسمان است
composite defense
دفاع ترکیب شده از وسایل و زمین و عدههای مختلف
look
چشم رابکاربردن
looks
چشم رابکاربردن
looked
چشم رابکاربردن
golf cart
گاری دوچرخه برای حمل وسایل بازیگران در زمین گلف
Faraday cage
صفحه فلزی یا سیمی متصل به زمین که وسایل حساس را کامل حفظ میکند به طوری که هیچ واسط ی از جریان الکترومغناطیسی ایجاد نشود
to bang the door
در رابهم زدن
hamshackle
رابهم بستن
it turned my stomach
دلم رابهم زد
to knit up
سرش رابهم اوردن
to strike tens
اردو رابهم زدن
to set two men at variance
میانه دو کس رابهم زدن
poke the fire
اتش رابهم بزنید
to baffle one's plots
برنامههای کسی رابهم زدن
hawser bend
گره طنابی که دوسرطناب رابهم فروکند
intertie
تیرافقی که تیرهای عمودی رابهم نگاه میدارد
interspinalis
ماهیچه کوتاهی که برامدگی مهرههای پشت رابهم می پیوند د
cpu
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
beach gear
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
tackle
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recovers
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
excess property
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
sewed
دوختن
sews
دوختن
sew up
دوختن
sew
دوختن
escallop
دوختن
steek
دوختن
skirted
دامن دوختن
pourpoint
لحاف دوختن
skirt
دامن دوختن
frills
حاشیه دوختن بر
To anticipate a huge raki - off out something.
کیسه دوختن
to look fixedly
چشم دوختن
suture
چاک دوختن
frill
حاشیه دوختن بر
transfixion
بهم دوختن
skirts
دامن دوختن
channels
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
sewing
دوختن پارچه لباسی
fur
خز دوختن به باردار شدن
to darn socks
جوراب
[پاره]
را دوختن
furs
خز دوختن به باردار شدن
fashioner
لباس دوختن برای
furbelow
چین دوختن روی
To fix ones eyes on something.
به چیزی چشم دوختن
quilts
مثل لحاف دوختن
smock
روپوش زنانه دوختن
ninth part of a man
لباس دوختن برای
fix
جادادن چشم دوختن به
fixes
جادادن چشم دوختن به
it puckered up in sewing
هنگام دوختن جمع شد
quilt
مثل لحاف دوختن
smocks
روپوش زنانه دوختن
knight of the shears
لباس دوختن برای
pipeline assets
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
gazing
چشم دوختن زل زل نگاه کردن
reline
پارچه کتانی تازه دوختن
gazes
چشم دوختن زل زل نگاه کردن
gazed
چشم دوختن زل زل نگاه کردن
gaze
چشم دوختن زل زل نگاه کردن
it puckered up in sewing
درضمن دوختن چین خورد
bios
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
to limber up a gun carriage
پیش قطار و پس قطار توپ رابهم بستن
to limber up
پیش قطار و پس قطار توپ رابهم بستن
dispersal lays
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
scallops
گوش ماهی دوختن لبه تزئینی بلباس پختن
scallop
گوش ماهی دوختن لبه تزئینی بلباس پختن
red concept
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
to unstitch something
[sewing]
کوکی
[بخیه ای]
را باز کردن
[دوختن پارچه]
[فناوری بافندگی]
landing aids
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
pioneer tools
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
cryptoancillary equipment
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
basic
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
basic issue items
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
lacrosse
نوعی موشک زمین به زمین
pershing
موشک زمین به زمین پرشینگ
pervious ground
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
redstone
موشک زمین به زمین رداستون
biosphere
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
kits
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
talik
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
topography
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
hydrographer
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
موشک زمین به زمین
ground resolution
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall.
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
furniture
وسایل
plant
وسایل
media
وسایل
facilities
وسایل
plants
وسایل
assets
وسایل
accouterment
وسایل
means
وسایل
mess gear
وسایل غذاخوری
accessory equipment
وسایل یدکی
means
استطاعت وسایل
auxiliary equipment
وسایل کمکی
mess kit
وسایل غذاخوری
salvaging
وسایل اسقاطی
means of production
وسایل تولید
salvages
وسایل اسقاطی
salvaged
وسایل اسقاطی
salvage
وسایل اسقاطی
cable accessory
وسایل کابل
mnemonics
وسایل یادیار
war material
وسایل جنگی
tools of research
وسایل تحقیقات
attachment
وسایل وابسته
loading facilities
وسایل بارگیری
installs
از کارانداختن وسایل
captured material
وسایل اغتنامی
test equipment
وسایل ازمایش
auxiliary equipment
وسایل یدکی
installing
از کارانداختن وسایل
furtherance
تهیه وسایل
install
از کارانداختن وسایل
chaffing gear
وسایل ضد ساییدگی
layout
ترتیب وسایل
cryptomaterial
وسایل رمز
utensils
وسایل اسباب
utensil
وسایل اسباب
essential elements
وسایل ضروری
dust collection equipment
وسایل گردگیری
sundry items
وسایل متفرقه
cryptodevice
وسایل رمز
artificial aids
وسایل کمکی
rigging warrant
فهرست وسایل
communication channels
وسایل ارتباطی
scuba diver
غواص با وسایل
layouts
ترتیب وسایل
push botton
وسایل خودکار
sonic equipment
وسایل اوایی
sonic equipment
وسایل اوازی
utility
وسایل رفاهی
Home appliances
وسایل خانگی
pool equipment
وسایل تعمیرگاه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com