Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (34 milliseconds)
English
Persian
neutral earth
زمین کردن نقطه صفر
Search result with all words
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
Other Matches
critical point
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
surface zero
نقطه صفر زمین
epicentre
نقطه فهوروانتشارزمین لرزه درسطح زمین
epicentres
نقطه فهوروانتشارزمین لرزه درسطح زمین
perigee
نزدیکترین نقطه مدار به کره زمین
departure end
نقطه شروع کنده شدن هواپیما از زمین
hyperborean
ساکن دورترین نقطه شمالی زمین بسیار سرد
succeeding spot
نقطه بعدی که توپ باید انجابه زمین گذاشته شود
offset distance
مسافتی که نقطه صفر زمین از مرکز منطقه هدف دورباشد
zeroes
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
point of fall
نقطه فرود گلوله به زمین به طور فرضی که با دهانه لوله در یک افق قرار دارد
check point
نقطه از پیش تعیین شدهای در سطح زمین برای کنترل حرکت رسانگرها یا پرتابه ها
load point
نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
junction
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
plan range
در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
control point
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
pull up point
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
foot spot
نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
triple point
نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
bearing
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
picture point
نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
ti;me to go
زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
pointillism
شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision
خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
switching
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
free drop
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
approached
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
mark
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
azimuth
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
marks
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
approach
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approaches
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
speckle
نقطه نقطه یا خال خال کردن
fleck
خط خط کردن نقطه نقطه کردن
fixes
نقطه کردن
flecks
خط خط کردن نقطه نقطه کردن
fix
نقطه کردن
pyramid spot
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
flash point
نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing point
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
localising
در یک نقطه جمع کردن
punctuating
نقطه گذاری کردن
localize
در یک نقطه جمع کردن
punctuates
نقطه گذاری کردن
localizing
در یک نقطه جمع کردن
punctuated
نقطه گذاری کردن
punctuate
نقطه گذاری کردن
localizes
در یک نقطه جمع کردن
point
نقطه گذاری کردن
localises
در یک نقطه جمع کردن
holding point
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
point
نقطه گذاری کردن ممیز
fulcrum
دارای نقطه اتکاء کردن
roll in point
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
punctuating
نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuate
نشان گذاری کردن نقطه دار
mooring
نقطه مهار کردن قایق به ساحل
punctuated
نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuates
نشان گذاری کردن نقطه دار
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
stipple
با نقطه سایه زدن یانقشی ایجاد کردن
hue
[نقطه جدا کردن رنگ های مختلف از یکدیگر]
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
staging area
فاصله بین منطقه اماده کردن اتومبیل و نقطه شروع
ground
زمین کردن
grounding
زمین کردن
paralyses
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyse
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzes
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzed
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralysing
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralysed
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzing
زمین گیر کردن خنثی کردن
punctuation marks
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point
نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation mark
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
search
مراقبت کردن از زمین
to dig out
گود کردن زمین
dig , in
گود کردن زمین
searches
کاوش کردن زمین
dibble
گود کردن زمین
searchingly
مراقبت کردن از زمین
protective earthing
زمین کردن حفافتی
searchingly
کاوش کردن زمین
search
کاوش کردن زمین
harrows
صاف کردن زمین
geodesy
مساحی کردن زمین
peneplane
فرسوده کردن زمین
to cultivate land
زمین را کشت کردن
peneplain
فرسوده کردن زمین
harrow
صاف کردن زمین
searched
کاوش کردن زمین
terrain spotting
تجسس کردن زمین
searches
مراقبت کردن از زمین
searched
مراقبت کردن از زمین
terrain spotting
دیدبانی کردن زمین
to work the land
زمین را زراعت کردن
to till the soil
زمین را کشت کردن
to clear land
زمین راصاف کردن
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
point to point network
شبکه نقطه به نقطه
point-to-point connection
اتصال نقطه به نقطه
pointillism
نقاشی نقطه نقطه
blue key
نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
grubbed
زمین کندن جستجو کردن
harrow
باچنگک زمین را صاف کردن
grub
زمین کندن جستجو کردن
grubs
زمین کندن جستجو کردن
harrows
باچنگک زمین را صاف کردن
photo imagery
عکس برداری کردن از زمین
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
lacrosse
نوعی موشک زمین به زمین
pervious ground
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
pershing
موشک زمین به زمین پرشینگ
redstone
موشک زمین به زمین رداستون
geologize
مطالعه علم زمین شناسی کردن
bedraggle
روی زمین کشیدن و چرک کردن
geologize
ازنظر زمین شناسی بازرسی کردن
biosphere
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
break up point
نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
hovering
پرواز کردن نزدیک زمین به طور ثابت
reclaimed
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaiming
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaim
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
soil improvement
بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
reclaims
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
peg out
کوبیدن میخ چوبی در زمین پیاده کردن
talik
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
clips
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clippings
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clipped
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
bow line
نوعی گره برای متصل کردن هواپیما به زمین
clip
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
fix
نقطه کردن ناو تعیین محل ناو روی نقشه
fixes
نقطه کردن ناو تعیین محل ناو روی نقشه
reventment
روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
lied
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
hydrographer
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
موشک زمین به زمین
polkadot
طرح نقطه نقطه خال خال
ground resolution
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall.
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
descentheight
ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
fumble
از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumbled
از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumbles
از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
send in
وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
lapped
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lap
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
surface to surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface-to-surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
spots
نقطه
neel point
نقطه نل
punctulate
نقطه نقطه
speck
نقطه
specks
نقطه
punctum
نقطه
point to point
نقطه به نقطه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com