Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
prison breaker	زندان گریز
Other Matches
breakaway	شکستن خط محاصره شکستن بند زندان فرار از زندان
gaoling	زندان
gaols	زندان
jail	زندان
gaoled	زندان
quod	زندان
house of correction	زندان
dungeon	زندان
dungeons	زندان
hoosegow	زندان
pokey	زندان
presidio	زندان
qoud	زندان
prison	زندان
jails	زندان
jailing	زندان
jailed	زندان
tolbooth	زندان
slammer	زندان
hothouses	زندان
hothouse	زندان
imprisonment	زندان
prisons	زندان
grates	زندان
grated	زندان
gaol	زندان
grate	زندان
bridewell	زندان
tollbooth	زندان
calaboose	زندان
scamper	گریز
truancy	گریز
desertion	گریز
evasion	گریز
escape	گریز
allusion	گریز
leg bail	گریز
metabasis	گریز
loop hole	گریز
escaped	گریز
digression	گریز
scuttling	گریز
scuttles	گریز
get away	گریز
allusions	گریز
chevy	گریز
jink	گریز
scampering	گریز
scampered	گریز
aposteophe	گریز
abscondence	گریز
subterfuges	گریز
subterfuge	گریز
escaping	گریز
elusion	گریز
escapes	گریز
scuttle	گریز
scuttled	گریز
escapement	گریز
leakages	گریز
leakage	گریز
flight	گریز
elopement	گریز
elopements	گریز
loop	گریز
misogynist	زن گریز
lubricious	گریز پا
fly-by-night	شب گریز
ineluctable	نا گریز
scampers	گریز
evasions	گریز
misogynists	زن گریز
side step	گریز
close confinement	زندان انفرادی
black holes	زندان تاریک
black hole	زندان تاریک
to cage up	در زندان افکندن
confinement	زندان بودن
can	زندان کردن
cans	زندان کردن
canning	زندان کردن
maximum security prison	زندان فوق امنیتی
to serve time	در زندان بسربردن
from out the prison	از توی زندان
serve time	در زندان به سر بردن
to break the prison	گریختن از زندان
sweatbox	زندان مجرد
state prison	زندان دولتی
state prison	زندان ایالتی
house of d.	زندان موقتی
put in jail	به زندان انداختن
put in jail	در زندان افکندن
prison breaking	زندان گریزی
dunggeon	زندان زیرزمین
disprison	از زندان دراوردن
life sentence	حکم زندان
bagnio	زندان شرقی
solitary confinement	زندان مجرد
solitary confinement	زندان انفرادی
cells	زندان انفرادی
prison camps	زندان صحرایی
prison camp	زندان صحرایی
confinement facility	تاسیسات زندان
disciplinary barracks	زندان انضباطی
disciplinary barracks	زندان دژبان
disciplinary segregation	زندان انضباطی
penology	اداره زندان
ward	سلول زندان
wardens	رئیس زندان
warden	رئیس زندان
incarcerated	در زندان نهادن
prisons	زندان کردن
incarcerates	در زندان نهادن
jailbreak	فرار از زندان
incarcerating	در زندان نهادن
cell	زندان تکی
cell	زندان انفرادی
cells	زندان تکی
prisons	وابسته به زندان
prison	وابسته به زندان
jailbreaks	فرار از زندان
prison	زندان کردن
lockup	زندان کردن
wards	سلول زندان
imprisoning	زندان کردن
imprisons	زندان کردن
lockups	زندان کردن
incarcerate	در زندان نهادن
imprison	زندان کردن
dodging	گریز زدن
inescapable	گریز نا پذیر
dodges	گریز زدن
ineludible	گریز ناپذیر
dodged	گریز زدن
dodge	گریز زدن
glycophyte	نمک گریز
esc	کاراکتر گریز
escape character	کاراکتر گریز
escape charaoter	دخشه گریز
escape clause	شرط گریز
escapists	گریز گرایانه
escape convention	قرارداد گریز
escape velocity	سرعت گریز
evasible	گریز زدنی
flight	عزیمت گریز
escapists	گریز گرای
fugue reaction	واکنش گریز
escape code	رمز گریز
eludible	قابل گریز
loup	گریز خیززدن
velocity of escape	سرعت گریز
escapist	گریز گرای
escapist	گریز گرایانه
Luddite	پیشرفت گریز
Luddites	پیشرفت گریز
misanthropes	انسان گریز
misanthropes	مردم گریز
misanthrope	انسان گریز
misanthrope	مردم گریز
unsocial	مردم گریز
centrifuges	مرکز گریز
hit and run	جنگ و گریز
hit-and-run	جنگ و گریز
running fight	جنگ و گریز
negative movement reflex	بازتاب گریز
loss	گریز سقوط
parthian shaft or shot	تیرهنگام گریز
parthian shaft or shot	جنگ و گریز
drives	گریز پا به توپ
drive	گریز پا به توپ
getaways	گریز فرار
getaway	گریز فرار
to give leg	گریز زدن
to put by	گریز زدن
to run off	گریز زدن
centrifuge	مرکز گریز
corticofugal	قشر گریز
loophole	راه گریز
escaped	گریز فرار
guy	فرار گریز
evasions	گریز زنی
unsociable	مردم گریز
evasion	گریز زنی
escape	گریز فرار
centrifugal	مرکز گریز
centrifugal	گریز از مرکز
centrifugal	گریز از مرکزی
apostrophize	گریز زدن
guys	فرار گریز
escapes	گریز فرار
evades	گریز از دشمن
misogynous	متنفر از زن زن گریز
evaded	گریز از دشمن
contrifuge	گریز از مرکز
dodage	گریز با توپ
loopholes	راه گریز
evade	گریز از دشمن
escaping	گریز فرار
evading	گریز از دشمن
dungeons	سیاه چال ها [در زندان]

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com