English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
English Persian
rurality زندگی روستایی
Search result with all words
idyll چکامه درباره زندگی روستایی
idylls چکامه درباره زندگی روستایی
idyl چکامه درباره زندگی روستایی
ruralization ایجاد زندگی روستایی
Other Matches
it is impossible to live there نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it. ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
agrestic روستایی
villager روستایی
rural روستایی
churl روستایی
rustic روستایی
yokels روستایی
boor روستایی
boors روستایی
yokel روستایی
clodhopper روستایی
clodhoppers روستایی
cottager روستایی
cottagers روستایی
Ferme ornee [روستایی]
villagers روستایی
hawbuck روستایی کم رو
loblolly روستایی
ruralist روستایی
russeting روستایی
bucolic روستایی
tao روستایی
peasant روستایی
peasants روستایی
muzhik or moujik روستایی
russetting روستایی
municipal road راه روستایی
plough boy جوانک روستایی
predial or prae کشتی روستایی
diamond-faced روستایی سازی
musette یکجوررقص روستایی
villatic روستایی دهاتی
cottages خانه روستایی
gammer پیر زن روستایی
hobnail دهاتی روستایی
cottage industry صنعت روستایی
isolated electric plant نیروگاه روستایی
hoyden روستایی بی تربیت
cottage industries صنعت روستایی
swain جوان روستایی
ruralize روستایی شدن
puli سگ روستایی مجارستانی
cottage خانه روستایی
russet روستایی ضخیم
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
bumpkin روستایی نادان یا کودن
snowshed پناهگاه روستایی در برابربرف
hawbuck روستایی بیدست وپا
rustic manners اطوار روستایی یا ناهنجار
georgic وابسته به کشاورزی روستایی
country seats خانهی بزرگ روستایی
country seat خانهی بزرگ روستایی
gaffers پیر مرد روستایی
vertical loom دار روستایی [قالی]
cot کلبه روستایی [حقیر]
peasntry حالت یا خوی روستایی
bumpkins روستایی نادان یا کودن
pastoralism سبک شعر روستایی
countryfied روستایی روستا صفت
countrified روستایی روستا صفت
gaffer پیر مرد روستایی
idyll شرح منظرهای اززندگانی روستایی
pastoralist سازنده شعرهای روستایی چوپان
pastorale شعرویاموسیقی روستایی داستان شبانی
grange خانه ییلاقی یا ساختمانهای روستایی
a rural backwater محل روستایی عقب افتاده
idyl شرح منظرهای اززندگانی روستایی
granges خانه ییلاقی یا ساختمانهای روستایی
idylls شرح منظرهای اززندگانی روستایی
cottar روستایی اسکاتلندی که کلبه رعیتی دارد
kern پیاده سبک اسحله ایرلندی روستایی
jacquerie شورش و قیام روستاییان طبقه روستایی
cotter روستایی اسکاتلندی که کلبه رعیتی دارد
vestal روستایی وابسته به الهه کانون خانواده
cottier روستایی ایرلندی که کلبهای اجاره کرده است
pop goes the weasel یکجور رقص روستایی که شیوه ان اینست که رقصنده از زیر دست انهامی گذرد
They have successfully managed the balancing act between retaining the rustic charm and modern conversion. آنها با موفقیت توانستند تعادل بین افسون روستایی و تبدیل مدرن را ایجاد کنند.
cottage contract نوعی قرارداد بافت روستایی که کارفرما کاغذ شطرنجی، نخ های رنگ شده و طرح را آماده کرده و دستمزد بافنده پس از فروش به وی پرداخت می شود
wile a در زندگی
lives of great men زندگی
togetherness زندگی با هم
habitance زندگی
vivification زندگی
lives زندگی
lifelines خط زندگی
existences زندگی
life زندگی
existence زندگی
vita زندگی
habitancy زندگی
eau de vie اب زندگی
lifeline خط زندگی
living زندگی
pieds-a-terre جای زندگی
ever lasting life زندگی جاویدان
dwelt زندگی کرد
modus vivendi روش زندگی
redivivus زندگی نویافته
vitalize زندگی دادن
married life زندگی زناشویی
marriage life زندگی زناشویی
renascence زندگی مجدد
lifetime مدت زندگی
lifetime دوره زندگی
vital energy نیروی زندگی
lifetimes مدت زندگی
evening of life شام زندگی
monandry زندگی با یک شوهر
temporal life زندگی موقت
pied-a-terre جای زندگی
planetary life زندگی دربدر
parasitism زندگی طفیلی
public life زندگی در سیاست
public life زندگی سیاسی
country life زندگی روشنایی
life-cycle چرخه زندگی
easy circumstances زندگی راحت
monkery زندگی راهبی
lifestyles شیوهی زندگی
lifestyle شیوهی زندگی
joie de vivre نشاط زندگی
eremitic life زندگی زاهدانه
eremitism زندگی زاهدانه
living death زندگی مرگبار
living expenses هزینه زندگی
living cost هزینه زندگی
single life زندگی مجردی
incertitude ناپایداری زندگی
intravital در زمان زندگی
intravitam در زمان زندگی
life style سبک زندگی
life motto شعار زندگی
soldiering زندگی سربازی
life instinct غریزه زندگی
life history تاریخچه زندگی
life experiences تجارب زندگی
life cycle دوره زندگی
life chance مجال زندگی
taedium vitae بیزاری از زندگی
level of living سطح زندگی
habits زندگی کردن
sequestered life زندگی مجرد
lifeway طرز زندگی
happy life زندگی اسوده
happy life زندگی باخوشدل
living area منطقه زندگی
liveable قابل زندگی
lifetimes دوره زندگی
habit زندگی کردن
uterine life زندگی زهدانی
live forever زندگی ابدی
livable قابل زندگی
livers زندگی کننده
he lives on air زندگی میکند
scheme of life رویه زندگی
life sustenance گذران زندگی
scheme of life نقشه زندگی
sentience زندگی فکری
hutment زندگی در کلبه
living standard سطح زندگی
careers دوره زندگی
standards of living معیار زندگی
standards of living استاندارد زندگی
standards of living سطح زندگی
standard of living معیار زندگی
standard of living استاندارد زندگی
standard of living سطح زندگی
bane مخرب زندگی
firesides زندگی خانگی
life expectancies امید به زندگی
life expectancies امید زندگی
careering دوره زندگی
careered دوره زندگی
career دوره زندگی
life-cycles چرخه زندگی
vital وابسته به زندگی
lifeless عاری از زندگی
life expectancy امید زندگی
life expectancy امید به زندگی
fireside زندگی خانگی
cost of living هزینه زندگی
biographies تاریخچه زندگی
biography تاریخچه زندگی
enlivens زندگی بخشیدن
enlivening زندگی بخشیدن
enlivened زندگی بخشیدن
enliven زندگی بخشیدن
larks روش زندگی
cohabitation زندگی باهم
afterlife زندگی پس از مرگ
resident <adj.> محل زندگی
symbiosis زندگی تعاونی
domiciled [law] [politics] <adj.> محل زندگی
going مشی زندگی
life of privation زندگی در سختی
a life full of incidents زندگی پر رویداد
lark روش زندگی
social life زندگی اجتماعی
Shame on you ! تف بر این زندگی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com