Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
corrosion
زنگ خوردگی فرسایش شیمیایی
Other Matches
wears
فرسایش خوردگی جنگ افزارها
wear
فرسایش خوردگی جنگ افزارها
attrition rate
میزان کاهش توان رزمی نواخت فرسایش سرعت فرسایش
hair crack
شکاف خوردگی ترک خوردگی
chemical survey
بررسی منطقه از نظر شیمیایی تجسس از نظر وجود عوامل شیمیایی
arid erosion
فرسایش مناطق خشک فرسایش مناطق کم اب
wear
فرسایش
wears
فرسایش
abrasion
فرسایش
fraying
فرسایش
abrasions
فرسایش
depletion
فرسایش
attrition
فرسایش
erosion
فرسایش
sever erosion
فرسایش نابهنجار
erosion
فرسایش وسایل
weathering
فرسایش در اثرهوا
sheet washing
فرسایش رویی
pot hole
دیگ فرسایش
scuffs
خراش فرسایش
scuffing
خراش فرسایش
scuffed
خراش فرسایش
scuff
خراش فرسایش
selective erosion
فرسایش انتخابی
surface erosion
فرسایش سطحی
sheet washing
فرسایش سطحی
rill erosion
فرسایش شیاری
soil erosion
فرسایش خاک
precession
فرسایش لوله
weathring test
ازمایش فرسایش
natural erosion
فرسایش طبیعی
erosive
فرسایش دهنده
erodible
قابل فرسایش
erosion control
جلوگیری از فرسایش
bioerosion
فرسایش زیستی
natural erosion
فرسایش نابهنجار
beach erosion
فرسایش ساحلی
gully erosion
فرسایش خندقی
shore erosion
فرسایش ساحلی
erodibility
قابلیت فرسایش
nuclear corrosion
فرسایش هستهای
concrete erosion
فرسایش بتن
electro erosion
فرسایش الکتریکی
wind erosion
فرسایش بادی
spark erossion
فرسایش الکتریکی
accelerated erosion
فرسایش تشدیدی
attrition
فرسایش نیروها
internal erosion
فرسایش داخلی
geologic erosion
فرسایش زمین شناسی
electroerosive
فرسایش قوس الکتریکی
elutriation
شستشو با اب فرسایش انتخابی
attenuation
فرسایش انرژی موج
electro erosion process
فرایند فرسایش الکتریکی
abrasion of surface
فرسایش سطح فرش
v , series
سری عوامل شیمیایی بی بو وبی رنگ عصبی سری عوامل شیمیایی عصبی
rain wash
فرسایش ناشی از ریزش باران
weatherability
قابلیت عدم فرسایش در هوا
restraint
نیروی خستگی یا فرسایش بار
restraints
نیروی خستگی یا فرسایش بار
planation
مسطح شدن زمین در اثر فرسایش
chafing
خوردگی
corrsion
خوردگی
corrosion
خوردگی
chafes
خوردگی
wears
خوردگی
chafe
خوردگی
wear
خوردگی
abrasion
خوردگی
erosion-corrosion
خوردگی
erosion
خوردگی
abrasions
خوردگی
fastness of color
عدم تغییر رنگ
[در برابر نور، آب و فرسایش]
detritus
ذراتی که در نتیجه عمل فرسایش از زمین جدامیشوند
soliflucation
فرسایش خاک یا زمین به وسیله یخ زدن و اب شدن یخ
muss
بهم خوردگی
cancellation
قلم خوردگی
ricks
پیچ خوردگی
ricking
پیچ خوردگی
corrosive action
اثر خوردگی
ricked
پیچ خوردگی
rick
پیچ خوردگی
collission
بهم خوردگی
graphitic corrosion
خوردگی گرافیتی
electrolytic corrosion
خوردگی الکترولیتی
fraction
ترک خوردگی
shrinkage
چروک خوردگی
disbandment
برهم خوردگی
cracking
ترک خوردگی
kink
پیچ خوردگی
inurement
پینه خوردگی
intercrystalline corrosion
خوردگی کریستالی
folding
چین خوردگی
erosion corrosion
خوردگی- فرسودگی
screw
پیچ خوردگی
fissuration
ترک خوردگی
folium
چین خوردگی
galvanic corrosion
خوردگی گالوانیکی
electrochemical corrosion
خوردگی الکتروشیمیایی
uneasiness
بهم خوردگی
backfall
زمین خوردگی
crossing out
قلم خوردگی
indisposedness
بهم خوردگی
induration
پینه خوردگی
screws
پیچ خوردگی
turmoil
بهم خوردگی
vermiculation
کرم خوردگی
ruga
تاب خوردگی
rugosity
چروک خوردگی
surface corrosion
خوردگی سطحی
wrinkles
چین خوردگی
wrinkle
چین خوردگی
pliature
چین خوردگی
fractions
ترک خوردگی
twist
پیچ خوردگی
queasiness
بهم خوردگی
rancidity
باد خوردگی
twisting
پیچ خوردگی
torsion
پیچ خوردگی
twists
پیچ خوردگی
wrinkling
چین خوردگی
bed plate
صفحه فلزی که در کف ابگیرنصب میشود تا از فرسایش جلوگیری کند
anti wear
مواد افزودنی جهت کاهش سایندگی و فرسایش پشم
cavities
کرم خوردگی دندان
he is recovered from his cold
سرما خوردگی او برطرف شد
stress corrosion
خوردگی در اثر تنش
hot crack
ترک خوردگی گرم
fold
چین خوردگی زمین
corrosion pit
فرورفتگی در اثر خوردگی
corrosion control
جلوگیری و کنترل خوردگی
folded
چین خوردگی زمین
deception
حیله فریب خوردگی
slight cold
سرما خوردگی کم یا جزئی
revolts
بهم خوردگی انقلاب
cavity
کرم خوردگی دندان
anticorrosive protection
حفافت در برابر خوردگی
revolt
بهم خوردگی انقلاب
folding test
ازمایش چین خوردگی
bending over test
ازمایش چین خوردگی
disorderliness
اختلال بهم خوردگی
caries
کرم خوردگی دندان
folds
چین خوردگی زمین
worm hole
جای کرم خوردگی
amusements
فریب خوردگی پذیرایی
turn one's stomach
<idiom>
باعث حال به هم خوردگی
indispositions
بهم خوردگی مزاج
indisposition
بهم خوردگی مزاج
amusement
فریب خوردگی پذیرایی
deceptions
حیله فریب خوردگی
turns
پیچ خوردگی قرقره
trainsick
دچاربهم خوردگی حال
turn
پیچ خوردگی قرقره
stainless steel
فولاد مقاوم در برابر خوردگی
cross folding test
ازمایش چین خوردگی عرضی
he is rather i. than sick
بهم خوردگی یاساکت دارد
cold cracking
ترک خوردگی فلز سرد
upset _
برهم زنی بهم خوردگی
jetties
سنگ چینی یا تیربندی که در مقابل فرسایش درهنگام لاروبی انجام میشود
jetty
سنگ چینی یا تیربندی که در مقابل فرسایش درهنگام لاروبی انجام میشود
natural erosion
فرسایش طبیعی که گاهی با پدیده خاک زائی در حالت تعادل است
corrosion resistant
مقاومت در برابر خوردگی وزنگ زدگی
carsick
مبتلا به بهم خوردگی حال دراتومبیل
to knock under
تن دردادن اقراربزمین خوردگی کردن ازپادرامدن
special degration
نابودی ویژه که عبارتست ازوزن خاک فرسایش یافته سالیانه در واحد سطح
bolstered
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
reventment
روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
bolsters
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
polygonal soil
زمین چند دامنهای که شیبهای ان در اثر فرسایش یخ یا برف تولید شده باشد
rill erosion
این نوع فرسایش دراولین بسترفرسایش یافته بصورت جوی دیده میشود
bolster
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
oxygen tents
چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
structural damage
خسارت ناشی از خرابی یاترک خوردگی ساختمان
oxygen tent
چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
seasick
مبتلا به استفراغ وبهم خوردگی حال در سفردریا
varus
پیچ خوردگی پابسوی درون چنبرشدگی پاازدرون
nurse a cold
سرما خوردگی را ماندن درخانه علاج کردن
seasickness
تهوع وبهم خوردگی حال در سفر دریا
chemic
شیمیایی
chemical sense
حس شیمیایی
chemicals
شیمیایی
chemical
شیمیایی
chemical biological and radiological
شیمیایی
aprons
لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
apron
لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
windage
پیچ خوردگی حرکت دادن دستگاه درجه درسمت
monel
الیاژی از نیکل و کبالت که دربرابر خوردگی مقاوم است
airsick
مبتلا بکسالت و بهم خوردگی مزاج در اثر پرواز
chemical agent
عامل شیمیایی
compounds
ترکیب شیمیایی
chemical agent
ماده شیمیایی
galvanic cell
پیل شیمیایی
chemical ammunition
مهمات شیمیایی
electrochemical
برقی- شیمیایی
chemical analyse
تجزیه شیمیایی
chemical grouting
تزریق شیمیایی
chemical consolidation
تزریق شیمیایی
chemical compound
ترکیب شیمیایی
chemical combination
ترکیب شیمیایی
chemical bond
پیوند شیمیایی
chemical analysis
تجزیه شیمیایی
mulch
ماده شیمیایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com