English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 67 (1 milliseconds)
English Persian
supernumerary زیاده
de trop زیاده
kow-tow زیاده
kow-towed زیاده
kow-towing زیاده
kow-tows زیاده
overly زیاده
Other Matches
indulgent زیاده رو
more and more زیاده و زیاده
intemperate زیاده رو
infrugal زیاده رو
fulsomely زیاده از حد
distemperate زیاده رو
excesses زیاده از حد
excess زیاده از حد
overmuch زیاده از حد
extorsion زیاده ستانی
hyperpragia زیاده اندیشی
immoderation زیاده روی
extorter زیاده ستان
inordinacy زیاده روی
inordinateness زیاده روی
intemperance زیاده روی
to pieces <idiom> خیلی زیاده
self indulgence زیاده روی
ultraism زیاده روی
hairsplitting موشکافی زیاده از حد
exorbitance زیاده روی
excess clearance تولرانس زیاده از حد
acquisitive زیاده طلب
extortion زیاده ستانی
surfeit زیاده روی
avarice زیاده جویی
extortionary زیاده ستان
extortionate زیاده ستان
hyperaesthetic زیاده از حد حساس
avaricious طماع زیاده جو
indulgence زیاده روی افراط
exceeding زیاده روی زیادتی
superheat زیاده از حد گرم کردن
indulgences زیاده روی افراط
extravagance زیاده روی بی اعتدالی
austerity ریاضت سادگی زیاده از حد
richest زیاده چرب یا شیرین
richer زیاده چرب یا شیرین
inexpressibly بیش از اندازه زیاده از حد
rich زیاده چرب یا شیرین
extravagances زیاده روی بی اعتدالی
insobriety زیاده روی در میگساری
intemperately ازروی افراط با زیاده روی
hypercriticize زیاده خرده گیری کردن
He is too clever(smart,shrewd). زیاده از حد زرنگ (نا قلا) است
lay it on thick <idiom> زیاده حداز کسی تمجیدکردن
crapulence زیاده روی درخوردونوش بی اعتدالی
over پیشوندی بمعنی زیادو زیاده و بیش
To go too far . شور کاری را درآوردن ( زیاده روی )
over- پیشوندی بمعنی زیادو زیاده و بیش
crapulent وابسته به هرزه خوری و زیاده روی
supererogation زیاده روی درکار خوش خدمتی
to push your luck [British English] to press your luck [American English] زیاده روی کردن [شورکاری را در آوردن] [اصطلاح مجازی]
packing قرار دادن حجم زیاده داده در فضاهای ذخیره سازی کوچک
ultraist کسیکه در مسائل دینی وسیاسی و مانند انها زیاده روی میکند
indulging زیاده روی کردن شوخی کردن
indulges زیاده روی کردن شوخی کردن
indulged زیاده روی کردن شوخی کردن
indulge زیاده روی کردن شوخی کردن
overweary زیاده خسته کردن خسته شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com