Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 174 (9 milliseconds)
English	Persian
smatt	زیبا باهوش
Other Matches
shrewd	باهوش
smarted	باهوش
smarter	باهوش
smartest	باهوش
knacky	باهوش
keen witted	باهوش
smarts	باهوش
understandings	باهوش
understanding	باهوش
shrewdest	باهوش
shrewder	باهوش
precocious	باهوش
bright	باهوش
brighter	باهوش
brightest	باهوش
spiffy	باهوش
smart	باهوش
heavyweight	باهوش
smarting	باهوش
on the ball <idiom>	باهوش
heavyweights	باهوش
cleverer	باهوش با استعداد
perceptive	حساس و باهوش
to have brains	باهوش بودن
have something on the ball <idiom>	باهوش ،زرنگ
intelligential	عقلانی باهوش
men of intellgence	مردم باهوش
trick of the trade <idiom>	باهوش وذکاوت
nobody's fool <idiom>	شخص باهوش
gleg	حساس باهوش
clever	باهوش با استعداد
smarter	باهوش شیک
keen	زیرک باهوش
sagacious	باهوش بافراست
cleverest	باهوش با استعداد
spry	فرز باهوش
smart	باهوش شیک
smarts	باهوش شیک
keenest	زیرک باهوش
smarted	باهوش شیک
smarting	باهوش شیک
smartest	باهوش شیک
knowledgeable	قابل درک باهوش
poodle	نوعی سگ پشمالوی باهوش
poodles	نوعی سگ پشمالوی باهوش
apprehensive	درک کننده باهوش
the baby takes notice	بچه باهوش است
head piece	ادراک ادم باهوش
wise guy <idiom>	باهوش تراز بقیه جلودادن
swishing	صدای ضربت تازیانه باهوش
swishes	صدای ضربت تازیانه باهوش
swished	صدای ضربت تازیانه باهوش
swish	صدای ضربت تازیانه باهوش
cutest	زیبا
eyeful	زیبا
crumpets	زن زیبا
pulchritudinous	زیبا
well favored	زیبا
cute	زیبا
picturesque	زیبا
yummy	زیبا
beautiful	زیبا
crumpet	زن زیبا
dinky	زیبا
gainly	زیبا
queen of hearts	زن زیبا
queen of love	زن زیبا
sightliness	زیبا
belles	زن زیبا
spiffy	زیبا
good looking	زیبا
good-looking	زیبا
inelegant	نا زیبا
goodly	زیبا
bonny	زیبا
elegant	زیبا
scrumptious	زیبا
belle	زن زیبا
swells	زیبا
swelled	زیبا
swell	زیبا
beauteous	زیبا
chic	زیبا
stylish	زیبا
fair	زیبا
fairest	زیبا
fairs	زیبا
fairer	زیبا
cuter	زیبا
She looks appealing.	او [زن] زیبا است.
She looks nice.	او [زن] زیبا است.
to look good	زیبا بودن
beauty	زنان زیبا
beauties	زنان زیبا
beautifully	بطور زیبا
fine arts	هنرهای زیبا
knockout <idiom>	خانم زیبا
well favoured	زیبا خوشگل
tittivate	زیبا کردن
titivate	زیبا کردن
to be good-looking	زیبا بودن
adorns	زیبا کردن
corking	خیلی زیبا
nymphs	زن بسیار زیبا
china aster	گل رعنا زیبا
beaux arts	هنرهای زیبا
nymph	زن بسیار زیبا
beautification	زیبا سازی
peaches	زن یادختر زیبا
lapwing	مرغ زیبا
peach	زن یادختر زیبا
handsomely	بطور زیبا
lapwings	مرغ زیبا
smarten	زیبا کردن
adorn	زیبا کردن
deluxe	بسیار زیبا
peewits	مرغ زیبا
pewit	مرغ زیبا
prettyish	نسبتا زیبا
habiliment	لباس زیبا
peewit	مرغ زیبا
graphic arts	هنرهای زیبا
proper dress	جامه زیبا
killdeer	مرغ زیبا
aesthete	طرفدار صنایع زیبا
aesthetes	طرفدار صنایع زیبا
virtuosity	استعدادهنرهای زیبا یا فنون
nymphet	دختر کوچک و زیبا
pinup	تصویر دختر زیبا
plumate	دارای پر وبال زیبا
embellishing	زیبا کردن پیراستن
queen of heaven	نام زن ژوپیطر زن زیبا
embellishes	زیبا کردن پیراستن
tittivate	اراستن زیبا شدن
embellished	زیبا کردن پیراستن
embellish	زیبا کردن پیراستن
greenhouse	هنرستان هنرهای زیبا
dilettanti	دوستدارتفننی صنایع زیبا
conservatoire	اموزشگاه هنرهای زیبا
venus	زن زیبا ستاره زهره
bonnily	بطرز زیبا ودلپذیر
conservatories	هنرستان هنرهای زیبا
well lookirg	زیبا خوش منظر
titivate	اراستن زیبا شدن
conservatory	هنرستان هنرهای زیبا
trimly	بطور اراسته و زیبا
dressed to the nines (teeth) <idiom>	زیبا وبرازندهلباس پوشیدن
dilettantes	دوستدارتفننی صنایع زیبا
handsome	خوش قیافه زیبا
dilettante	دوستدارتفننی صنایع زیبا
groom	زیبا کردن داماد شدن
grooms	زیبا کردن داماد شدن
specious	دارای فاهر زیبا وفریبنده
shangri	شهر زیبا سرزمین دلخواه
the nine	نه تن الهه شعر و هنرهای زیبا
belles lettres	شعر و اثارادبی زیبا وهنری
to look like a million dollars [bucks] [American E] <idiom>	بسیار زیبا بودن [اصطلاح روزمره]
aestheticism	زیبایی پرستی علاقمندی به هنرهای زیبا
Ravishingly beautiful .	مثل ماه شب چهارده ( بی نهایت زیبا )
Ravishingly beautiful.	مثل پنجه آفتاب ( بسیار زیبا )
belletrist	نویسنده شعر و اثارادبی زیبا ادیب
pretty to look at [to watch]	زیبا [خوشگل] برای نگاه کردن
Frigi darium	[تزئینات زیبا و بزرگ در حمام های رومی]
dressage	حرکات زیبا و شیرین کاری اسبهای تربیت شده
to look [feel] like a million dollars	بسیار زیبا [به نظر آمدن] بودن [اصطلاح روزمره]
cinerarium	[گلدان یا ظرف زیبا شبیه جعبه برای نگهداری خاکستر مردگان]
shiner	ادم باهوش ادم زرنگ
bimbo	زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
tootsie	زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
grunter [Australian E]	زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
painted woman	زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
goer	زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
chippy	زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com