Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
English
Persian
high leg attack and shoulder control
زیر یک خم با گرفتن شانه حریف سرنگون کردن و افت کامل
Other Matches
leg block and under over
فن تندر با گرفتن بازوهای حریف از بیخ شانه و از تو وپیچاندن او
underhook
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
shoulder block
سد کردن حریف با ضربه شانه
side sweep and over under
گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
double leg pick up
زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
gain ground
ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
front underlock
خیمه کامل و پریدن به پشت حریف
heckles
بباد طعنه گرفتن شانه
heckling
بباد طعنه گرفتن شانه
heckle
بباد طعنه گرفتن شانه
heckled
بباد طعنه گرفتن شانه
burn
امتیاز گرفتن از حریف
burns
امتیاز گرفتن از حریف
loop
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
holding and hitting
گرفتن حریف و ضربه زدن
stationary tactics
دردروازه ضربه ازاد از حریف گرفتن
unseat
سرنگون کردن
unseating
سرنگون کردن
unseats
سرنگون کردن
unseated
سرنگون کردن
overthrows
سرنگون کردن
overthrown
سرنگون کردن
overthrowing
سرنگون کردن
overthrow
سرنگون کردن
overthrew
سرنگون کردن
hackle
شانه مخصوص شانه کردن لیفهای کتان وابریشم کتان زن
tackle
ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
tackling
ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
tackled
ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
dummy
کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
dummies
کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
armlock
گرفتن بازوی حریف و کشیدن ان با فشار به پشت ارنج
set up
جلو برتری حریف را گرفتن پاس به یار ازادتر
tackles
ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
reed
شانه
[وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
overset
برهم زدن سرنگون کردن
olympic lift and cross face
گرفتن بازوی چپ حریف از جلو وران پای راست از پشت
subversion
سرنگون کردن حکومت سیستم براندازی
hold
گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
holds
گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
overtumble
سرنگون کردن منقرض کردن
covered
گرفتن شمشیر به وضعی که شمشیر خودبخود در حمله حریف منحرف نشود
head and arm
هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
obstruction
خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
obstructions
خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
heckle
شانه کردن
heckles
شانه کردن
hackle
شانه کردن
heckled
شانه کردن
heckling
شانه کردن
cop-out
شانه خالی کردن
beat
شانه خالی کردن
weasel
شانه خالی کردن
evade
شانه خالی کردن
shrinks
شانه خالی کردن از
weasels
شانه خالی کردن
repudiate
شانه خالی کردن
flinching
شانه خالی کردن
flinches
شانه خالی کردن
shirked
شانه خالی کردن از
flinched
شانه خالی کردن
shirks
شانه خالی کردن از
shirk
شانه خالی کردن
flinch
شانه خالی کردن
shirking
شانه خالی کردن از
bleneh
شانه خالی کردن
shrinking
شانه خالی کردن از
shirk
شانه خالی کردن از
quail
شانه خالی کردن
quails
شانه خالی کردن
shrink
شانه خالی کردن از
carding
شانه کردن پشم یاپنبه
back-comb
شانه کردن مو به سمت فرق سر
to c. ata difficulty
ازسختی شانه خالی کردن
crown imperial
گل سرنگون
fritillaria
گل سرنگون
fritillary
گل سرنگون
to reject something with a shrug
[of the shoulders]
با شانه بالا انداختن چیزی را رد کردن
To shirk ones responsibility .
اززیر با رمسئولیت شانه خالی کردن
lie down
از زیرکار شانه خالی کردن درازکشیدن
lie-down
از زیرکار شانه خالی کردن درازکشیدن
shrink one's duty
از انجام وظیفه شانه خالی کردن
to overrun one's duty
از انجام وفیفه شانه خالی کردن
crash
قفل سرنگون
crashed
قفل سرنگون
nosedive
سرنگون شدن
crashes
قفل سرنگون
verthrow
سرنگون سازی
nosedives
سرنگون شدن
nosediving
سرنگون شدن
crashing
قفل سرنگون
crashingly
قفل سرنگون
one aircraft was shot down
سرنگون گردید
nosedived
سرنگون شدن
head to head
رقابت شانه به شانه
noil
خرده پشمی که هنگام شانه کردن میریزد
full mobilization
تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
sign off
از زیر بار تعهد یامشارکتی شانه خالی کردن
plummeting
نازل شدن سرنگون وارافتادن
plummeted
نازل شدن سرنگون وارافتادن
plummets
نازل شدن سرنگون وارافتادن
plummet
نازل شدن سرنگون وارافتادن
combing
شانه کردن جستجو کردن
combed
شانه کردن جستجو کردن
comb
شانه کردن جستجو کردن
dribbled
رد کردن توپ از حریف
dribbles
رد کردن توپ از حریف
dribbling
رد کردن توپ از حریف
marks
نشانه کردن حریف
put the ball on the floor
رد کردن توپ از حریف
mark
نشانه کردن حریف
clinch
بغل کردن حریف
dribble
رد کردن توپ از حریف
clinching
بغل کردن حریف
clinches
بغل کردن حریف
clinched
بغل کردن حریف
carding brush
شانه حلاجی یا کیله جهت موازی کردن الیاف به روش دستی
squeezing
سد کردن مدافع حریف با دونفر
hooking
سد کردن غیرمجاز حریف باچوب
simple leg ride
شگک خراب کردن حریف
parry
دفع کردن حمله حریف
parrying
دفع کردن حمله حریف
parries
دفع کردن حمله حریف
interference
سد کردن غیرمجاز راه حریف
to overcrow one's rival
از پیروزی بر حریف شادی کردن
parried
دفع کردن حمله حریف
squeezes
سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezed
سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeeze
سد کردن مدافع حریف با دونفر
finger hold
خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
full scale
باندازه کامل بمقیاس کامل
full annealing
بازپخت کامل تاباندن کامل
completed case
جعبه کامل خشاب کامل
to row back
<idiom>
<verb>
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
kneeing
خطای سد کردن راه حریف بازانو
overplays
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplay
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
change of engagement
وادار کردن حریف به تغییرمسیر شمشیر
hip check
سد کردن راه حریف با کمر وباسن
hook check
سد کردن راه چوب حریف ازعقب
near all
نزدیک کردن شانههای حریف به تشک
triple team
سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
to backtrack
<idiom>
<verb>
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
wraparound check
سد کردن چوب حریف گوی دارباچوب
overplayed
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplaying
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
sweat out
بازحمت حریف را از میدان بدر کردن
finishes
کامل کردن
finish
کامل کردن
totalize
کامل کردن
complemented
کامل کردن
complement
کامل کردن
mature
کامل کردن
matures
کامل کردن
complementing
کامل کردن
complements
کامل کردن
roundest
کامل کردن
round
کامل کردن
hits
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off
رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
jab
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
disengages
رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
disengaging
رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
jabs
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
flea flicker
پاس اشفته برای گیج کردن حریف
disengage
رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
jabbing
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jabbed
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
rest up
استراحت کامل کردن
to pay home
تلافی کامل کردن
use up
<idiom>
استفاده کامل کردن
overhauls
اوراق کردن کامل
to rest up
استراحت کامل کردن
overhauling
اوراق کردن کامل
overhaul
اوراق کردن کامل
overhauled
اوراق کردن کامل
check up
رسیدگی کامل کردن ازمایش کردن
straight arm
حریف را با مشت جلو امده ازخود دور کردن
speared
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
ceding parry
کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
angle block
سد راه شدن از کنار برای منحرف کردن حریف
spear
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
to turn the tables on any one
وسائل بهبودوضع خودرانسبت به وضع حریف فراهم کردن
spearing
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
spears
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
clipped
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clips
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clip
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clippings
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
overmaster
مهارت کامل پیدا کردن در
completed
کامل کردن انجام دادن
salvage
پیاده کردن کامل قطعات
complete
کامل کردن انجام دادن
to post up
مطلع کردن کامل دادن به
salvaging
پیاده کردن کامل قطعات
salvaged
پیاده کردن کامل قطعات
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com