Dictiornary-Farsi | زیستمند خاکی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 193 (9 milliseconds)

English	Persian
adaphic organism	زیستمند خاکی


Other Matches

organism	زیستمند
organisms	زیستمند
non symbiotic organism	زیستمند ناهمزیست
tractor group	گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
antiamphibious minefield	میدان مین ضد اب خاکی یا ضدعملیات اب خاکی دشمن
assault craft	ناوچههای هجومی اب خاکی قایق نفربرهجومی اب خاکی
naval landing party	تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
amphibious task group	گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
adaptable organism	موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
earthy	خاکی
earthborn	خاکی
earth dam	سد خاکی
embankment	سد خاکی
embankments	سد خاکی
tellurian	خاکی
edaphic	خاکی
amphibious	اب خاکی
mundane	خاکی
earthen	خاکی
earthly	خاکی
terrene	خاکی
worldly	خاکی
earth fill dam	سد خاکی
earth-bound	خاکی
embankment dam	سد خاکی
wood louse	خر خاکی
dust colour	خاکی
amphibious pack	تک اب خاکی
terrestrial	خاکی
alkaline earth	قلیایی خاکی
homogeneous earth dam	سد خاکی همگن
ground ivy	پاپیتال خاکی
amphibious pack	بارهای اب خاکی
earth born	خاکی فانی
angleworm	کرم خاکی
earethliness	خاکی بودن
dew worm	کرم خاکی
landing forces	قوای اب خاکی
amphibious vehicle	خودروی اب خاکی
amphibious transport ship	ترابر اب خاکی
geophyte	گیاه خاکی
amphibious operation	عملیات اب خاکی
earth work	عملیات خاکی
amphibious reconnaissance	شناسایی اب خاکی
earth work	کارهای خاکی
amphibious force	نیروی اب خاکی
amphibious tank	تانک اب خاکی
earth road	راه خاکی
earthiness	طبیعت خاکی
earthiness	خاکی بودن
earth dam	بند خاکی
fuse plug	سرریز خاکی
amphibious lift	ترابری اب و خاکی
landing party	گروه اب خاکی
lobworm	کرم خاکی
soil	خاکی کردن
soiling	خاکی کردن
soils	خاکی کردن
warping tug	یدک کش اب خاکی
khaki	خاکی رنگ
vault formed in the earth	طاق خاکی
dun	سمند خاکی
embankment	دیوار خاکی
zoned earth dam	سد خاکی ناهمگن
earthwork	ختل خاکی
border	پشته خاکی
bordered	پشته خاکی
bordering	پشته خاکی
staging	تمرین اب خاکی
dust color	رنگ خاکی
terrestrial	زمین خاکی
embankments	دیوار خاکی
earthworks	عملیات خاکی
earthworm	کرم خاکی
amphibian	ابی خاکی
amphibian	هواپیمای اب و خاکی
amphibian	وسیله اب و خاکی
milleped	جنس خر خاکی
milliped	جنس خر خاکی
earthworms	کرم خاکی
mold etc	خاکی کردن
amphibious	خاکی و ابی
terricolous	خاکزی خاکی
pulverulence	حالت خاکی
rain worm	کرم خاکی
semiterrestrial	نیمه خاکی
vallation	دیوار خاکی
brandling	یکجور کرم خاکی
borrow area	محل قرضه سد خاکی
boat team	تیم قایق اب خاکی
landing threshold	استانه فرود اب خاکی
man of mould	انسان خاکی یا فانی
joint amphibious operations	عملیات مشترک اب خاکی
establishing authority	فرماندهی نیروهای اب خاکی
landing ship dock	اسکله فرود اب خاکی
benching	جان پناه خاکی
beach party	گروه پیشرو اب خاکی
amphibious transport dock	ناومخصوص ترابری اب خاکی
amphibious striking forces	نیروهای ضربتی اب خاکی
amphibious squadron	گردان عملیات اب خاکی
amphibious lift	حمل ونقل اب خاکی
amphibious demonstration	عملیات اب خاکی نمایشی
amphibious control group	گروه کنترل اب خاکی
shouldering	دو طرف خاکی جاده
amphibious assault ship	ناومخصوص هجوم اب و خاکی
amphibious assault ship	ناو هجومی اب و خاکی
shoulder	دو طرف خاکی جاده
shouldered	دو طرف خاکی جاده
amphibian floats	شناورهای ابی خاکی
alkaline earth oxide	فلز قلیایی خاکی
vale	زمین جهان خاکی
shoulders	دو طرف خاکی جاده
vales	زمین جهان خاکی
amphibious task force	گروه رزمی اب خاکی
amphibious tractor	خودروشنی دار اب خاکی
navvies	کارگر کارهای خاکی
navvy	کارگر کارهای خاکی
alkaline earth metal	فلز قلیایی خاکی
assault ships	ناوهای هجومی اب خاکی
amphibious demonstration	عملیات نمایشی اب خاکی
advance force	نیروی جلودار اب خاکی
verge	شانه خاکی جاده
verges	شانه خاکی جاده
landing vehicle	خود روشنی دار اب خاکی
landing threshold	نقطه شروع عملیات اب خاکی
numbered wave	امواج پشت سر هم عملیات اب خاکی
tractors	قایق اب خاکی شنی دار
pay dirt <idiom>	زیر خاکی پیدا کردن
non cohesive soil	خاکی که فاقد چسبندگی باشد
good	مسیر خاکی مرطوب و محکم
earthworks	خاک کاری کارهای خاکی
What on earth shall I do now?	حالاچه خاکی بسرم بریزم ؟
khaki	لباس کار خاکی رنگ
scraper	یکی از ماشینهای عملیات خاکی
initiating directive	دستورالعمل شروع عملیات اب خاکی
benching	تختک خاکی پله بندی
barbette	تپههای خاکی که توپها را بر ان قرارمیدهند
curf	خاکی که اجر از ان تهیه میشود
tractor	قایق اب خاکی شنی دار
amphibious command ship	ناو فرماندهی عملیات اب خاکی
amphibious transport dock	ناو حمل و نقل اب خاکی
agc	ناو فرماندهی نیروی اب خاکی
establishing authority	مقام مسئول نیروهای اب خاکی
serial	سریال راهپیمایی یااب خاکی سری
shore party	گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
boat group	ناو گروه قایقها در عملیات اب خاکی
serials	سریال راهپیمایی یااب خاکی سری
apotheoses	رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
assault shipping	ترابری دریایی در عملیات هجومی اب خاکی
apotheosis	رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
boat team	تیم سوارشونده در یک قایق در عملیات اب خاکی
fuller's earth	خاکی که درصافی اب وغیره بکار میرود
causeways	راه خاکی یا بنائی در زمین ابگیر
causeway	راه خاکی یا بنائی در زمین ابگیر
amphibious vehicle availability table	جدول نمودار موجودی خودروهای اب خاکی
tine	دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
strength group	گروه عمده قوای دریایی درعملیات اب خاکی
beach master	افسر لجستیک در عملیات اب خاکی رئیس اسکله
jahemmy	جراثقال چرخدار مخصوص اخراجات ناوچههای اب خاکی
extraterrestrials	بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
extraterrestrial	بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
assault area diagram	نمودار مشخصات منطقه هجوم عملیات اب خاکی
attack transport	ناوحمل و نقل شرکت کننده درنیروی اب خاکی
mounting area	منطقه سوار شدن یکانهای اب خاکی یا هوابرد
range markers	علامت تعیین کننده مسیر عملیات اب خاکی در شب
boat diagram	دیاگرام محل قایقها درعملیات هجومی اب خاکی
sea echelon	بخشی از ناوهای هجومی که در عملیات اب خاکی در دریاباقی می ماند
molehill	توده خاکی که موش کور زیرزمینی درست میکند
aeolian soil	خاکی که از مواد متشکله باد تشکیل یافته است
molehills	توده خاکی که موش کور زیرزمینی درست میکند
windrow	تل خاکی که هنگام کارماشینهای راه سازی در کنارجاده تشکیل میشود
transfer area	در عملیات اب خاکی منطقه نقل و انتقال نیروها ازناوچه ها به ساحل
transfer berth	دوبه یا سکوی نقل و انتقال نیروها به ساحل از ناوچههای اب خاکی
touchdown	درعملیات اب خاکی پیاده شدن اولین گروههای موج هجومی در ساحل
tac log group	گروه رابط نیروهای پیاده شونده به ساحل در روی ناوهای اب خاکی
touchdowns	درعملیات اب خاکی پیاده شدن اولین گروههای موج هجومی در ساحل
neutral soil	خاکی که نه خاصیت اسیدی دارد نه قلیائی یعنی پ هاش ان مساوی 7است
mole hill	توده خاکی که کوش کور زیرزمینی هنگام کندن زمین درست میکند
y site	نوعی محوطه انبار مهمات روباز موقت که اطراف ان باسدهای خاکی احاطه شده باشد
moto cross	مسابقه موتورسیکلت رانی درمسیر خاکی محدود تپه و پیچ جاده و پرش در دو بخش 03یا 54 دقیقه
boat lanes	خط سریال هجوم قایقها درعملیات اب خاکی ستون قایقهای هجوم کننده
scheduled wave	امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه
marshalling	تجمع جمع شدن دور هم مجتمع شدن یکانها در عملیات اب خاکی
assaulted	مرحله هجوم درعملیات اب خاکی هجوم کردن
short clay	خاکی که خاک رسش کم باشد خاک رس کم مایه
assaults	مرحله هجوم درعملیات اب خاکی هجوم کردن
assault	مرحله هجوم درعملیات اب خاکی هجوم کردن
hotbed	بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds	بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
landing schedule	برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود
army landing forces	نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
launching area	منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی