Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
administration building
ساختمان اداری
office building
ساختمان اداری
Other Matches
bureaucreacy
رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
administrative wheeled vehicle fleet
کاروان خودروهای اداری خودروی اداری
building system
اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
bureaucrasy
حکومت اداری تاسیسات اداری
bureaucracy
تاسیسات اداری حکومت اداری
bureaucracies
تاسیسات اداری حکومت اداری
outline assembly drawing
نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
workday
ایام کار اداری ساعات کار اداری
workdays
ایام کار اداری ساعات کار اداری
angle-post
[تیرک عمودی در گوشه ساختمان اسکلت چوبی، واقع در کنج ساختمان]
building material dealer
فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
gigantic building
ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
dependency
[قسمتی از ساختمان های جدا از ساختمان اصلی]
coach-house
ساختمان خدمه
[در کنار ساختمان اصلی]
civil engineering contractor
مقاطعه کار ساختمان پیمانکار ساختمان
building enterprise
مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
enterprise network
شبکهای که همه ایستگاههای کاری و ترمینال ها یا کامپیوتر ها را در یک شرکت بهم وصل میکند. این میتواند در یک ساختمان یا چندین ساختمان درکشورهای مختلف باشد
constructional feature
ترکیب ساختمان کیفیت ساختمان
rotonda
ساختمان مدور ساختمان گنبددار
double shell constraction
ساختمان دو جداره ساختمان دو غلافی
rotunda
ساختمان مدور ساختمان گنبددار
rotundas
ساختمان مدور ساختمان گنبددار
block structure
ساختمان بلاکی ساختمان کندهای
foundation soil
شالوده ساختمان فونداسیون ساختمان
overbuild
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
base shear
نیروی کلی حاصل از زلزله در پای ساختمان برش پای ساختمان
bureaucrat
اداری
administerial
اداری
official
اداری
departmental
اداری
formal
اداری
executory
اداری
bureaucrats
اداری
administrative
اداری
prefectoral
وابسته به اداری
overhead gharges
هزینه اداری
administratively
بطور اداری
management expenses
مخارج اداری
administrative tribunal
دادگاه اداری
malfeasance
خطای اداری
bureaucrats
مامور اداری
bureaucrat
مامور اداری
administrative budget
بودجه اداری
administrative escort
ناو اداری
administrative flight
پرواز اداری
paperwork
تشریفات اداری
administrative flight
هواپیمای اداری
administrative law
قوانین اداری
office chair
صندلی اداری
administrative movement
حرکت اداری
office hours
ساعات اداری
office computer
کامپیوتر اداری
administrative law
حقوق اداری
administrative net
شبکه اداری
administrative services
قسمتهای اداری
administrative services
خدمات اداری
official communications
مکاتبات اداری
administrative publications
نشریات اداری
administrative order
دستور اداری
office work
کار اداری
office chair
مبل اداری
prefectorial
وابسته به اداری
business hours
ساعت اداری
bureaucreat
گماشته اداری
service element
عنصر اداری
administration building
قسمت اداری
administrative approval
موافقتنامه اداری
red tape
فرمالیته اداری
circular letter
نامه اداری
circular letter
بخشنامه اداری
officialism
سیستم اداری
unofficial
غیر اداری
departmental intelligence
اطلاعات اداری
departmentally
ازلحاظ اداری
prefecture
حوزه اداری
administrative march
راهپیمایی اداری
a white collar job
کار اداری
bureaus
هیئت اداری
administrative command
فرماندهی اداری
bureau
هیئت اداری
officially
از طریق اداری
administrative command
یکان اداری
administrative channels
طرق اداری
administrative channels
مجاری اداری
officialdom
سیستم اداری
administrative capacity
فرفیت اداری
formula
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
administrative escort
ناو اسکورت اداری
office swivel chair
صندلی گردان اداری
administrative landing
پیاده شدن اداری
bureaucratic
وابسته به امور اداری
officers
مامور کارمند اداری
Outside office hours.
خارج از وقت اداری
officer
مامور کارمند اداری
deck department
قسمت اداری ناو
placeman
صاحب منصب اداری
out of
[outside]
office hours
خارج از ساعات اداری
extra official
بیرون ازوفایف اداری
service echelon
رده اداری و خدماتی
key personnels
کادر اداری اصلی
provisional order
دستور موقت اداری
officialism
رسمیت مقررات اداری
office information system
سیستم اطلاعات اداری
administrative data processing
پردازش دادههای اداری
general administration cost
هزینه عمومی اداری
administrative lead time
زمان اداری دریافت اماد
superstructure
سازمانهای اداری ومدیریه کشور
disciplinary court
دادگاه انتظامی محکمه اداری
ministerial
وابسته به وزیر یا کشیش اداری
bureaucrasy
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
services
قسمتهای اداری ادارات نظامی
red tapism
رعایت تشریفات اداری به حدافراط
superstructures
سازمانهای اداری ومدیریه کشور
bureaucracy
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
formally
مقررات رسمی یا اداری فاهرا"
formal
مقید به اداب ورسوم اداری
administrative(financial,legal)process.
جریان اداری (مالی .حقوقی )
bureaucracies
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
administrative storage
انبار کردن به طریق اداری
genitourinary
وابسته به دستگاه اداری تناسلی
administrative shippings
ارسال اماد به طریق اداری
generals
شرکت مربوط به امور اداری اصلی
general
شرکت مربوط به امور اداری اصلی
administrative acceptees
پرسنل قبول شده از نظر اداری
bureaucrat
فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
bureaucrats
فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
administrative segregation
زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
administrative landing
پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
beneficial occupancy
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
admin
تشریفات اداری و وفایف دیگر مربوط به کارکرد یک موسسه
construction batalion
گردان مهندسی ساختمان گردان ساختمان
fiscal station
قسمت اداری یا مالی که در یک سلسله به ترتیب شماره قرارگرفته باشد
capitulary
عضو دستهای درکلیسا مجموعه دستورهاوایین نامههای اداری وشرعی سرلوحه
nihilism
اعتقاد به تباهی وفساد دستگاههای اداری ولزوم از بین رفتن انها
modular construction
ساختمان پیش ساخته ساختمان با بلوک پیش ساخته
federal government
دولتهای متشکله یک دولت اتحادی که از نظر دول خارجی فقط واحدهای اداری مستقل تلقی می شوند
workflow
نرم افزار طراحی شده برای بهبود جریان متنهای الکترونیکی در یک شبکه اداری از یک کاربر به دیگری
nepotism
انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری
informally
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
attache case
کیف اداری
[کیف جعبه ای دستی چرمی]
brief case
[briefcase]
کیف اداری
[کیف جعبه ای دستی چرمی]
carbody
ساختمان
building
ساختمان
homoplastic
هم ساختمان
building line
بر ساختمان
structure of an animal
ساختمان
erection
ساختمان
erections
ساختمان
built up
پر از ساختمان
built-up
پر از ساختمان
structureless
بی ساختمان
type
ساختمان
typed
ساختمان
types
ساختمان
structures
ساختمان
construction
ساختمان
constructions
ساختمان
structure
ساختمان
frame
ساختمان
making
ساختمان
stances
ساختمان
structuring
ساختمان
foundation
پی ساختمان
stance
ساختمان
substructure
پی ساختمان
substructures
پی ساختمان
mechanism
ساختمان
mechanisms
ساختمان
propylaeum
در بزرگ ساختمان
structuralization
ایجاد ساختمان
constructiveness
قوه ساختمان
cost of construction
بهای ساختمان
trisyly
ساختمان سه ستونی
cost of construction
هزینه ساختمان
local building inspector
پلیس ساختمان
contractors pump
پمپ ساختمان
structuralize
ساختمان کردن
contracting industry
صنعت ساختمان
pygidium
ساختمان دم و کفل
dentition
ساختمان دندانها
soil structure
ساختمان خاک
steel construction
ساختمان فولادی
site engineering
مدیر ساختمان
steel framed structured
ساختمان فولادی
data structure
ساختمان داده ها
under construction
دردست ساختمان
crane construction
ساختمان جرثقیل
turn out
ساختمان اب پخش
sandwitch construction
ساختمان لایهای
situation of a building
موقعیت ساختمان
high-rise
ساختمان بلند
industrial building
ساختمان صنعتی
fleuron
[آراستن ساختمان با گل]
imperfect structural
ساختمان ناتمام
zonation
ساختمان غشایی
chapter-house
ساختمان جلسات
length overall
طول ساختمان
building line
خط کناری ساختمان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com