Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
machine made
ساخت ماشین
Other Matches
work in process
کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
work in progress
کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
Visual Basic
ابزار برنامه نویسی ساخت ماکروسافت که باعث ساخت برنامههای کاربردی ویندوز به آسانی میشود
os/
سیستم عامل چندکاره برای کامپیوترهای PC ساخت IBM و ماکروسافت که ساخت آن توسط IBM ادامه دارد تا تغییری در ویندوز ماکروسافت باشد
self binder
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed .
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
machinist
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
cybernetics
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machines
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines
ماشین کردن با ماشین رفتن
machined
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
ماشین کردن با ماشین رفتن
faxes
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
disassembler
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assemble
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
automated teller machine
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
digital computer
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
the machine is in operation
ماشین در گردش است ماشین دایر است
Jacquard loom
ماشین بافندگی ژاکارد
[این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
form
ساخت
constructions
ساخت
generation
ساخت
unstructured
بی ساخت
formed
ساخت
fecit
ساخت
forms
ساخت
generations
ساخت
make up
ساخت
make-up
ساخت
manufactory
ساخت
conformation
ساخت
making
ساخت
habitus
ساخت
manufactures
ساخت
construction
ساخت
syntheses
ساخت
synthesis
ساخت
fabrication
ساخت
manufacturing
ساخت
compositions
ساخت
performance
ساخت
performances
ساخت
structuring
ساخت
composition
ساخت
structures
ساخت
substandard
بد ساخت
structure
ساخت
workmanship
ساخت
formation
ساخت
manufacture
ساخت
invenit
ساخت
manufactured
ساخت
built
ساخت
designs
ساخت
texture
ساخت
design
ساخت
textures
ساخت
structured
ساخت یافته
rebuilds
تجدید ساخت
makes
رسیدن به ساخت
rebuild
تجدید ساخت
structured
دارای ساخت
productions
ارائه ساخت
make
ساخت ترکیب
workmanship
کار ساخت
makes
ساخت ترکیب
man-made
ساخت بشر
makes
ساختمان ساخت
structuralists
ساخت گرای
man made
ساخت بشر
production
ارائه ساخت
make
رسیدن به ساخت
elaborates
ساخت استاد
production time
زمان ساخت
production cost
ارزش ساخت
production process
روند ساخت
power structure
ساخت قدرت
structuralist
ساخت گرای
population structure
ساخت جمعیت
phrase structure
با ساخت عبارتی
personality structure
ساخت شخصیت
program structure
ساخت برنامه
prototyping
ساخت یک نمونه
well made
خوش ساخت
elaborated
ساخت استاد
elaborate
ساخت استاد
tree structure
ساخت درختی
tectonics
زمین ساخت
unstructured interview
مصاحبه بی ساخت
static structure
ساخت ایستا
social strcture
ساخت اجتماعی
simple structure
ساخت ساده
newmade
تازه ساخت
new buit
تازه ساخت
new built
تازه ساخت
grafted
ساخت وپاخت
graft
ساخت وپاخت
manufacture cost
ارزش ساخت
perceptual structure
ساخت ادراکی
manufacturing
صنعت ساخت
elaborating
ساخت استاد
design and construction
طراحی و ساخت
grafts
ساخت وپاخت
manufacture process
فرایند ساخت
manufacture process
فراگرد ساخت
building blocks
کنده ساخت
building block
کنده ساخت
mental structure
ساخت ذهنی
market structure
ساخت بازار
manufacturing process
پویش ساخت
manufacturing process
فرایند ساخت
manufacturing cost
هزینه ساخت
make
ساختمان ساخت
field strcture
ساخت میدانی
reconstitute
تجدید ساخت
reconstituted
تجدید ساخت
reconstitutes
تجدید ساخت
home made
ساخت بومی
reconstituting
تجدید ساخت
affect structure
ساخت عاطفه
tectonic
زمین ساخت
shop
محل ساخت
shopped
محل ساخت
shops
محل ساخت
capital structure
ساخت سرمایه
block structured
با ساخت کندهای
class structure
ساخت طبقاتی
control structure
ساخت کنترل
covin
ساخت وپاخت
formatio reticularis
ساخت شبکهای
family structure
ساخت خانواده
reticular formation
ساخت شبکهای
factory order
سفارش ساخت
group structure
ساخت گروهی
file structure
ساخت پرونده
assembly
نصب ساخت
home made
ساخت داخلی
dynamic structure
ساخت پویا
data structure
ساخت داده ها
covinous
ساخت وپاختی
block structure
ساخت کندهای
forbade
نا مقدور ساخت
confections
ترکیب ساخت
structures
ساختار ساخت
confection
ترکیب ساخت
home-made
ساخت میهن
latent structure
ساخت نهفته
structuralism
ساخت گرایی
structure
ساختار ساخت
collusion
ساخت و پاخت
agro industry
کشت و ساخت
brand name
علامت ساخت
brand names
علامت ساخت
collusion
ساخت وپاخت
homemade
ساخت میهن
infra structure
زیر ساخت
structuring
ساختار ساخت
deep structure
ژرف ساخت
american make
ساخت امریکایی
layout
ساخت
[سازمانی یا سیستمی]
design
ساخت
[سازمانی یا سیستمی]
style
ساخت
[سازمانی یا سیستمی]
What can't be cured must be endured.
<idiom>
باید سوخت و ساخت.
packaging
ساخت
[سازمانی یا سیستمی]
make-up
ساخت
[سازمانی یا سیستمی]
structured walkthroughs
بررسیهای ساخت یافته
structural psychology
روانشناسی ساخت گرا
production
عمل اوری ساخت
the lord will provide
خداوسیله خواهد ساخت
man made wealth
ثروت ساخت بشر
man made goods
کالاهای ساخت بشر
structured english
انگلیسی ساخت یافته
structured interview
مصاحبه ساخت دار
make or buy decision
تصمیم به ساخت یاخرید
Intel
بیتی ساخت intel
development order
دستور ساخت اماد
productions
عمل اوری ساخت
productions
سرعت ساخت محصول
it occasioned his death
مرگ اورافراهم ساخت
manufacture
عمل اوردن ساخت
manufactured
عمل اوردن ساخت
collude
ساخت وپاخت کردن
manufactures
عمل اوردن ساخت
constructed
ایجاد کردن ساخت
constructing
ایجاد کردن ساخت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com