Dictiornary-Farsi | ساده دلی بسیطی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
simplicity	ساده دلی بسیطی


Other Matches

simple design	طرف کف ساده [هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
basics	یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basic	یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
mirror carpet	طرح آینه [در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
structure	با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structuring	با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structures	با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
free spoken	ساده گو
incomposite	ساده
unceremonious	ساده
incomplex	ساده
naive	ساده
explicit	ساده
plains	ساده
unceremoniously	ساده
simple minded	ساده دل
plain	ساده
plainer	ساده
plainest	ساده
fructose	ساده
homespun	ساده
unassuming	ساده
frugal	ساده
simplistic	ساده
inexpensive	ساده
positive	ساده
artless	ساده
unmeaning	ساده
sheepish	ساده دل
sheepishly	ساده دل
bald	ساده
balder	ساده
baldest	ساده
baldly	ساده
clodhopper	ساده
unsophisticated	ساده
idiot	ساده
freestanding	ساده
clean	ساده
cleaned	ساده
cleanest	ساده
cleans	ساده
fraudless	ساده
fanciless	ساده
daff	ساده دل
untutored	ساده
charmless	ساده
downright	ساده
taffetized	ساده
unaadorned	ساده
idiots	ساده
clodhoppers	ساده
simple	ساده دل
good-humored	ساده دل
simpler	ساده
seemly <adj.>	ساده دل
innocent <adj.>	ساده دل
simple-hearted <adj.>	ساده دل
slick	ساده
slickest	ساده
unaffected	ساده
semplice	ساده
simpleminded	ساده دل
simple hearted	ساده دل
plain hearted	ساده دل
naif	ساده
conversable <adj.>	ساده دل
expansive <adj.>	ساده دل
simplest	ساده دل
simple	ساده
simplest	ساده
simplex	ساده
simpler	ساده دل
booby	ساده لوح
simple structure	ساخت ساده
soft eye	چشمی ساده
book keeping by single e.	دفترداری ساده
lamb	ادم ساده
lambs	ادم ساده
simple shear	برش ساده
two time	دو حرکت ساده
simple stress	تنش ساده
simple interest	سود ساده
simplified	ساده شده
basic circuit	مدار ساده
sot	ساده لوح
simplistic	ساده طبع
credulity	ساده لوحی
navvies	کارگر ساده
simple attack	حمله ساده
simpletons	ساده لوح
simpleton	ساده لوح
sketches	نقشه ساده
sketches	طرح ساده
sketched	طرح ساده
sketch	نقشه ساده
sketch	طرح ساده
simplex channel	مجرای ساده
nincompoops	ساده لوح
navvy	کارگر ساده
underhand service	سرویس ساده
simple truss	خرپای ساده
nincompoop	ساده لوح
simpleminded	ساده لوح
credulousness	ساده لوحی
sketched	نقشه ساده
unfigured	بی صورت ساده
unskilled worker	کارگر ساده
penny whistles	نی لبک ساده
penny whistle	نی لبک ساده
simplifying	ساده سازی
smpleton	ساده لوح
simple mean	میانگین ساده
lamblkin	ساده لوح
lamblike	ساده لوح
king post truss	خرپای ساده
plain paper	کاغذ ساده
infrugal	غیر ساده
plain rib	تیغه ساده
plain weave	بافت ساده
in plain english	به انگلیسی ساده
simplifcation	ساده سازی
simple distillation	تقطیر ساده
gullibility	ساده لوحی
simplex transmission	مخابره ساده
plain flap	فلپ ساده
pick wickian	ساده بی تکلف
simple magnet	مغناطیس ساده
naivete	ساده لوحی
natively	بطور ساده
simple fraction	کسر ساده
overhand knot	گره ساده
martin	ساده لوح
perfect gazes	گازهای ساده
simple eye	چشم ساده
phoneme	صدای ساده
simple minded	ساده لوح
phonemes	صداهای ساده
gowk	ساده لوح
primary cell	پیل ساده
simple correlation	همبستگی ساده
simplifier	ساده کننده
empirical formula	فرمول ساده
dupable	ساده لوح
simple parry	دفاع ساده
single bevel but weld	جوش لب به لب "وی " ساده
clean collection	وصولی ساده
clean bill of lading	بارنامه ساده
clean bill	برات ساده
single bond	پیوند ساده
simple schizophrenia	اسکیزوفرنی ساده
cats paw	ساده لوح
simple average	میانگین ساده
flat rate	نرخ ساده
ingenue	دختر ساده
gobemouche	ساده لوح
galah	ساده لوح
simple compression	فشار ساده
gaby	ساده لوح
frugal food	خوراک ساده
reducible	ساده شدنی
simple beam	تیر ساده
free spokenness	ساده گویی
simple beam	تیره ساده
sementem	معنی ساده
simple oscillator	نوسانگر ساده
single entry	حسابداری ساده
simplifying	ساده کردن
reduction	ساده سازی
goofed	ادم ساده
baring	ساده اشکار
barest	ساده اشکار
oafs	ساده لوح
goofs	ادم ساده
bares	ساده اشکار
barer	ساده اشکار
bared	ساده اشکار
bare	ساده اشکار
dupe	ساده لوح
duped	ساده لوح
dupes	ساده لوح
duping	ساده لوح
goof	ادم ساده
oaf	ساده لوح
reductions	ساده سازی
open and shut	ساده واضح
ingenuous	صاف و ساده
take it easy <idiom>	ساده بگیر
noddy	ساده لوح
plain clothes	ساده پوش
credulous	ساده لوح
liquidation	ساده سازی
plain design	طرح کف ساده
fall guys	ساده لوح
fall guy	ساده لوح
simple-minded	ساده لوح
(a) snap <idiom>	خیلی ساده
simple bending	خمش ساده
soft headed	ساده لوح
open-and-shut	ساده واضح