Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
free spokenness
ساده گویی
Other Matches
chiromancy
پیش گویی وغیب گویی با دیدن خطوط کف دست
simple design
طرف کف ساده
[هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
basic
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basics
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
telnet
پروتکل TCP/ IP که به کاربر امکان اتصال و کنترل از طریق اینترنت به کامپیوترهای راه دور میدهد به طوری ککه گویی همان جا هستند و دستورات را تایپ میکند به طوری که گویی در مقابل کامپیوترهستند
mirror carpet
طرح آینه
[در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
structures
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structure
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structuring
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
candour
رک گویی
downrightness
رک گویی
outdpokenness
رک گویی
laconic speech
کم گویی
hypophrasia
کم گویی
scandals
بد گویی
hypologia
کم گویی
plain speaking
رک گویی
scandal
بد گویی
free spokenness
رک گویی
soliloquies
تک گویی
so to peaking
گویی
to stab in the back
بد گویی
soliloquy
تک گویی
candor
رک گویی
pauciloquy
کم گویی
as thought
گویی
ingenuousness
رک گویی
knop
گویی
one would say
گویی
self contradiction
تناقض گویی
vituperation
ناسزا گویی
divagation
پریشان گویی
cluttering
بریده گویی
wittiness
بذله گویی
ranting
بیهوده گویی
tachyphemia
شتابان گویی
contradiction
خلاف گویی
contradictions
خلاف گویی
tachylalia
شتابان گویی
witticisms
بذله گویی
verbalization
دراز گویی
ellipsis
بریده گویی
witticism
بذله گویی
idioglossia
نامفهوم گویی
ambage
ابهام گویی
leasing
دروغ گویی
waggery
بذله گویی
ranted
بیهوده گویی
rant
بیهوده گویی
somniloquy or quence
سخن گویی
knob
دستگیره گویی
knobs
دستگیره گویی
repetitions
باز گویی
repetition
باز گویی
soliloquize
تک گویی کردن
ironies
وارونه گویی
irony
وارونه گویی
so to speak
چنانکه گویی
invective
ناسزا گویی
incoherence
گسسته گویی
wits
بذله گویی
overstatements
گزافه گویی
improvisation
بدیهه گویی
premonition
شوم گویی
exaggeration
گزافه گویی
jocosely
بذله گویی
jocose
بذله گویی
reticence
سکوت کم گویی
piffle
مهمل گویی
disclosure
بی پرده گویی
wittiness
لطیفه گویی
restatement
باز گویی
verbosity
اطناب گویی
word salad
اشفته گویی
stilted speech
مطنطن گویی
bullshit
گزافه گویی
premonitions
شوم گویی
overstatement
گزافه گویی
open heartedness
رک گویی صداقت
polyphrasia
پریشان گویی
polylogia
پریشان گویی
labyrinthine speech
پریشان گویی
reticency
سکوت کم گویی
iterance
باز گویی
revilement
ناسزا گویی
idiolalia
مهمل گویی
to fling d.
بد گویی کردن
tautologize
مکرر گویی
restatements
باز گویی
lallation
کودکانه گویی
logorrhea
پراکنده گویی
poeticism
شعر گویی
knocks
بد گویی کردن از
knocked
بد گویی کردن از
prate
یاوه گویی
missatement
خلاف گویی
metonymy
به تقریب گویی
to speak ill of
بد گویی کردن از
pseudology
دروغ گویی
ranten
بیهوده گویی
knock
بد گویی کردن از
rhodomontade
گزاف گویی
divination
غیب گویی
agitolalia
شتابان گویی
rodomontade
گزاف گویی
scandalum magnatum
بد گویی از بزرگان
disclosures
بی پرده گویی
wit
بذله گویی
facetiousness
بذله گویی
extemporization
بالبداهه گویی
unreserve
بی پرده گویی
echophrasia
پژواک گویی
echolalia
پژواک گویی
rants
بیهوده گویی
gossips
اراجیف بد گویی
gossiping
اراجیف بد گویی
door-knob
دستگیره گویی
tympany
گزافه گویی
jests
بذله گویی
jest
بذله گویی
gossip
اراجیف بد گویی
gossiped
اراجیف بد گویی
gratulation
تبریک گویی
veridical
از روی حقیقت گویی
overstating
گزافه گویی کردن
bounce
جست گزاف گویی
chicaneries
ضد ونقیض گویی مغالطه
overstate
گزافه گویی کردن
bounces
جست گزاف گویی
natter
یاوه گویی کردن
exaggerating
گزافه گویی کردن
tergiversation
بی ثباتی تناقض گویی
bounced
جست گزاف گویی
doted
پرت گویی کردن
dotes
پرت گویی کردن
bullshit
چرند گویی کردن
overstates
گزافه گویی کردن
overstated
گزافه گویی کردن
exaggerate
گزافه گویی کردن
exaggerates
گزافه گویی کردن
dote
پرت گویی کردن
chicanery
ضد ونقیض گویی مغالطه
obsequiousness
تملق مزاج گویی
quirk
مزاجی تناقض گویی
fribble
یاوه گویی کردن
forebode
پیش گویی کردن
quirks
مزاجی تناقض گویی
divining rod
چوب غیب گویی
corespondent
مسئول جواب گویی
recriminatory
پس دهنده بد گویی یاتهمت
witticisms
شوخی لطیفه گویی
grandiloquence
گزاف گویی مبالغه
effusively
چنانکه گویی بریزد
recriminative
پس دهنده بد گویی یا تهمت
logorrhea
پرحرفی وبیهوده گویی
it look as if
چنین مینماید که گویی
hyperbolize
گزافه گویی کردن
gutter ball
گویی که به شیار میافتد
deliriousness
پرت گویی
[روانشناسی]
deliriousness
هذیان گویی
[روانشناسی]
witticism
شوخی لطیفه گویی
toucher
گویی که باجک برخوردکند
Is that so ? You dont say.
نه بابا ( جدی می گویی ) ؟
natters
یاوه گویی کردن
delirium
پرت گویی دیوانگی
pleasantry
بذله گویی شوخی
pleasantries
بذله گویی شوخی
hyperbole
غلو گزاف گویی
extravaganzas
فانتزی گزاف گویی
nattering
یاوه گویی کردن
extravaganza
فانتزی گزاف گویی
nattered
یاوه گویی کردن
Do you mean it ? Really ? Honestly ?
جان من ؟( جدی می گویی )
divines
غیب گویی کردن
divining
غیب گویی کردن
divined
غیب گویی کردن
divine
غیب گویی کردن
ingenuously
ازروی سادگی بارک گویی
mealy mouthed
دریغ دارنده ازراست گویی
mealy-mouthed
دریغ دارنده ازراست گویی
magniloquence
قلمبه نویسی گزاف گویی
monological
وابسته بشیوه تنهاسخن گویی
my ears burn
گویی کسی از من سخن می گوید
mythomania
جنون دروغ یا اغراق گویی
bounced
پریدن گزاف گویی کردن
rodomontade
گزافه گویی کردن فریاد
he made a show of goung
چنان وانمودکردکه گویی میرود
self contradiction
معارضه بانفس تناقض گویی
longbow
اغراق گویی کمان دستی
geomancy
غیب گویی ازروی خاک
longbows
اغراق گویی کمان دستی
divination
پیش گویی فال گیری
flim flam
هرزه درایی گزاف گویی
bombast
جنس پنبهای گزافه گویی
he coins money
گویی پول سکه میزند
bounce
پریدن گزاف گویی کردن
welcoming drink
نوشیدنی خوش آمد گویی
bounces
پریدن گزاف گویی کردن
You took the words out of my mouth.
جانا سخن از زبان ما می گویی
humoristic
مبنی بربذله گویی یا فکاهی نویسی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com