Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
brucsels treaty organization
سازمان پیمان بروکسل پیمان دفاعی منعقده بین بلژیک و بریتانیا و فرانسه وهلند و لوکزامبورگ در 8491
Other Matches
central treaty organization
سازمان پیمان مرکزی سازمان دفاعی متشکل ازایران
locarno treaty
بلژیک و فرانسه به سال 5291 که ضمن ان بلژیک فرانسه و المان حفظ مرزهای موجود را تضمین کردند و المان حالت غیرنظامی "راینلند" را تعهد نمود
cento
سازمان پیمان مرکزی
north atlantic treaty organization (nato
سازمان پیمان اتلانتیک شمالی
NATO
مخفف ناتو سازمان پیمان اتلانتیک شمالی
Bruxelles
بروکسل پایتخت بلژیک
Brussels
بروکسل پایتخت بلژیک
concordat
پیمان دولت با جماعت مذهبی پیمان رسمی میان دو فرقه مذهبی
Common Market
فرانسه لوکزامبورگ و هلند
contract
پیمان مقاطعه عقد و پیمان بستن تعهد کردن مقاطعه کردن
The
[main]
protagonists in the colonial struggle were Great Britain and France.
بریتانیا و فرانسه سردمداران
[اصلی]
در مبارزه مستعمراتی بودند.
bogota
نام شهری در جمهوری کلمبیای امریکا که در سال 8491 کنفرانسی در ان منعقدشد و سازمان دولتهای امریکایی را به وجود اورد
e c s c (european coal & steel commissio
سازمان متشکل ازنمایندگان بلژیک
western european union
اتحادیه اروپای غربی اتحادیه متشکل از انگلستان بلژیک فرانسه
dumbarton oaks conference
کنفرانس "دومبارتون اکس " کنفرانس منعقده در ساختمان دومبارتون اکس واقع درواشنگتن به سال 4491 که طی ان دولتهای امریکا بریتانیا
central treaty organization
پاکستان وترکیه که ایالات متحده امریکانیز در ان نظارت دارد و درمانورهایش شرکت میکند .این سازمان به سال 9591تاسیس یافته و دو سازمان دفاعی دیگر غرب یعنی Natoو Seato را به هم متصل میکند
federated
هم پیمان
federate
هم پیمان
covenant
پیمان
oaths
پیمان
federates
هم پیمان
act
پیمان
federating
هم پیمان
obstriction
پیمان
confederates
هم پیمان
acted
پیمان
confederate
هم پیمان
oath
پیمان
leagues
پیمان
league
پیمان
covenants
پیمان
compacted
پیمان
compacting
پیمان
compacts
پیمان
troth
پیمان
vow
پیمان
vowed
پیمان
vowing
پیمان
vows
پیمان
compact
پیمان
promise
پیمان
avows
پیمان
avowing
پیمان
avow
پیمان
allied
هم پیمان
promises
پیمان
ally
هم پیمان
lague
پیمان
contract
پیمان
hand
پیمان
in league
هم پیمان
allegiant
هم پیمان
deed of covenant
پیمان
treaty
پیمان
treaties
پیمان
agreement
پیمان
pacts
پیمان
testament
پیمان
testaments
پیمان
pact
پیمان
compaction
پیمان
convenant
پیمان
handing
پیمان
agreements
پیمان
allying
هم پیمان
abjurer or abjuror
پیمان شکن
to pawn one's word
پیمان بستن
affiance
پیمان ازدواج
tripartite pact
پیمان سه جانبه
violation
پیمان شکنی
dunkrik treaty
پیمان دونکرک
violaor
پیمان شکن
warlock
پیمان شکن
warsaw treaty
پیمان ورشو
written contract
پیمان نامه
abjuration
پیمان شکنی
handfast
پیمان عروسی
purchase notice agreements
پیمان خرید
conspire
هم پیمان شدن
conspired
هم پیمان شدن
conspires
هم پیمان شدن
conspiring
هم پیمان شدن
perfidy
پیمان شکنی
perfidiousness
پیمان شکنی
peace pact
پیمان صلح
locarno treaty
پیمان لوکارنو
reneger
پیمان شکن
to give ones faith
پیمان دادن
faith
دین پیمان
faiths
دین پیمان
allied
کشورهای هم پیمان
perfidious
پیمان شکن
offensive alliance
پیمان تهاجمی
perjured
پیمان شکن
concord
یکجوری پیمان
renewal of the convention
تجدید پیمان
nonaligned
ناهم پیمان
treason
پیمان شکنی
compacts
پیمان معاهده
accord
مصالحه پیمان
compacting
پیمان معاهده
covenant
پیمان بستن
covenants
پیمان بستن
compact
پیمان معاهده
contract
کنترات پیمان .
contract
: پیمان بستن
accorded
مصالحه پیمان
contractor
پیمان کار
accords
مصالحه پیمان
compacted
پیمان معاهده
contractors
پیمان کار
treaties
قرارداد پیمان نظامی
confederacy
ایالات هم پیمان هم پیمانی
quadruple pact
پیمان چهار جانبه
locarno treaty
پیمان منعقدبین المان
forswore
پیمان شکنی کرد
conventions
پیمان نامه انجمن
treaty
قرارداد پیمان نظامی
capitulating
پیمان تسلیم بستن
capitulated
پیمان تسلیم بستن
convention
پیمان نامه انجمن
confederacies
ایالات هم پیمان هم پیمانی
Old Testament
پیمان یا وصیت قدیم
pacific security pact
پیمان امنیت پاسفیک
pact of non aggression
پیمان عدم تجاوز
pacts
معاهده پیمان بستن
perfidiously
ازروی پیمان شکنی
pact
معاهده پیمان بستن
Bilateral contract.
پیمان ( قرارداد ) دو جانبه
perjurious
ناشی از پیمان شکنی
capitulate
پیمان تسلیم بستن
nato forces
نیروهای پیمان ناتو
promise of marriage
قول یا پیمان عروسی
allied headquarters
قرارگاه کشورهای هم پیمان
to fly away from an agreement
پیمان شکنی کردن
breach of promise
شکستن پیمان ازدواج
casus fofderis
سبب انعقاد پیمان
to keep to one's word
درست پیمان بودن
forswear
پیمان شکنی یانقض
forswearing
پیمان شکنی یانقض
forswears
پیمان شکنی یانقض
to stand in with any one
با کسی هم پیمان بودن
to pledge one's word
قول یا پیمان دادن
adhesion
الحاق دولتی به یک پیمان
capitulates
پیمان تسلیم بستن
contracting officer
افسر متصدی پیمان
casus fofderis
هدف انعقاد پیمان
alliance
پیمان بین دول
contractor plant
کارخانه پیمان کار
brian kellogg
پیمان بریان کلوگ
to forswear oneself
پیمان شکنی کردن
alliances
پیمان بین دول
formation
برنامه سازمان دفاعی یاتهاجمی در اغاز هر مسابقه
tour de france
مسابقه تور دو فرانس بمسافت 0004 کیلومتر در12 روز که دوچرخه سواران از کشورهای فرانسه بلژیک اسپانیا ایتالیا المان و سویس می گذرند و از سال 3091پایه گذاری شده و اغلب مسیرکوهستانی است
league
هم پیمان شدن گروه ورزشی
promise
قول دادن پیمان بستن
accords
پیمان غیررسمی بین المللی
accorded
پیمان غیررسمی بین المللی
to plight oneself to a person
پیمان نامزدی با کسی بستن
accord
پیمان غیررسمی بین المللی
to strike hands
دست پیمان بهم دادن
value cost contract
پیمان بستن با قیمتهای پایه
leagues
هم پیمان شدن گروه ورزشی
to vow
عهد کردن
[پیمان دادن]
they are sworn frends
با هم پیمان دوستی بسته اند
treaties
قرار داد پیمان نامه
in treaty
مشغول مذاکره و عقد پیمان
promises
قول دادن پیمان بستن
stipulate
پیمان بستن تصریح کردن
stipulates
پیمان بستن تصریح کردن
stipulating
پیمان بستن تصریح کردن
to enter into an agreement
پیمان یا قراردادی منعقد کردن
to forfeit ones word
پیمان پکستن بدقول درامدن
treaty
قرار داد پیمان نامه
abjuratory
پیمان شکنی مبنی بر نقض عهد
to perform one's oromise
پیمان یاوعده خودرا انجام دادن
hagiographa
بخش سوم کتاب پیمان کهن
privity in contract
انحصار نتیجه پیمانی به طرفین ان پیمان
handfast
دست نامزدی پیمان عروسی بستن با حلقه
seato forces
نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
covenantor
اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری
eastern european mutual assisstance trea
پیمان کمک متقابل اروپای شرقی treaty warsaw
rio treaty
پیمان منعقد بین کلیه کشورهای نیمکره غربی به استثناء کانادا
north atlantic treaty organization (nato
پیمانی که در 9491 باشرکت 51 کشور به وجود امدو هدف ان در واقع مقابله نظامی با پیمان ورشو وبلوک شرق است
purchase request
درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
to perjure oneself
پیمان شکنی کردن نقض عهد کردن
he does not know french
او زبان فرانسه نمیداند فرانسه بلد نیست
written agreement
موافقت نامه پیمان نامه
statute of fraud
قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود
strong point
پایگاه دفاعی سنگر مستحکم دفاعی
Luxembourg-Ville
لوکزامبورگ
Luxembourg
کشور لوکزامبورگ
marriage
ازدواج پیمان ازدواج
marriages
ازدواج پیمان ازدواج
brussels sprout
کلم بروکسل
brussel sprouts
کلم بروکسل
French
فرانسه زبان فرانسه
warsaw treaty
پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
brussels nomenclature
تعرفه گمرکی بروکسل
sub domain
سطح دوم آدرس دهی در اینترنت که مربوط به نام سازمان در یک سازمان بزرگتر است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com