Dictiornary-Farsi | سازگاری شغلی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 118 (7 milliseconds)

English	Persian
vocational adjustment	سازگاری شغلی


Other Matches

salubrity	سازگاری
salucrity	سازگاری
consentaneity	سازگاری
agreeableness	سازگاری
maladjustment	کژ سازگاری
maladjustments	کژ سازگاری
incompatibility	نا سازگاری
adaptability	سازگاری
agreeability	سازگاری
consistency	سازگاری
fitness	سازگاری
adjustments	سازگاری
adjustment	سازگاری
accords	:سازگاری
accorded	:سازگاری
accord	سازگاری
amenity	سازگاری
amenities	سازگاری
compatibility	سازگاری
pc compatibility	سازگاری با PC
mutual consistency	سازگاری متقابل
accompt	سازگاری توافق
adaptableness	قوه سازگاری
downward compatibility	سازگاری بزیر
adjustment mechanism	مکانیسم سازگاری
harmony of interests	سازگاری منافع
consistency check	بررسی سازگاری
internal consistency	سازگاری داخلی
consistence	توافق سازگاری
bell adjustment inventory	پرسشنامه سازگاری بل
social adjustment	سازگاری اجتماعی
compatibility	سازگاری دمسازی
second wind	سازگاری ثانوی
readjustments	سازگاری مجدد
rapport	مناسبت سازگاری
readjustment	سازگاری مجدد
upward compatibility	سازگاری بالاگرا
unity	سازش سازگاری
adjustment inventory	پرسشنامه سازگاری
adaptability	توافق سازگاری
consistency	توافق سازگاری
software compatability	سازگاری نرم افزاری
adaptive disorder	اختلالات سازگاری [روانشاسی]
software compatible	سازگاری نرم افزاری
adjustment disorder	اختلالات سازگاری [روانشاسی]
inoccupation	بی شغلی
vocational	شغلی
occupational	شغلی
vocational guidance	راهنمایی شغلی
occupational interests	رغبتهای شغلی
occupational aptitude	استعداد شغلی
dead-end job	شغلی بی آینده
trade tests	ازمونهای شغلی
occupational mobility	تحرک شغلی
vocational selection	گزینش شغلی
occupational stability	ثبات شغلی
occupational test	ازمون شغلی
vocational maladjustment	ناسازگاری شغلی
vocational counseling	مشاوره شغلی
occupational psychology	روانشناسی شغلی
occupational hazards	صدمه شغلی
occupational hazards	سانحه شغلی
occupational hazard	سانحه شغلی
fringe benefit	مزایای شغلی
occupational hazard	صدمه شغلی
occupational family	گروه شغلی
duty position	محل شغلی
job security	امنیت شغلی
job specification	مشخصات شغلی
job enlargement	گسترش شغلی
job elements	عناصر شغلی
job satisfaction	رضایت شغلی
job specification	ویژگیهای شغلی
job description	توصیف شغلی
job analysis	تحلیل شغلی
job training	اموزش شغلی
job evaluation	ارزشیابی شغلی
vocational rehabilitation	توان بخشی شغلی
to accept a job	کاری [شغلی] را پذیرفتن
But not just any job .	ولی البته نه هر شغلی
vacancy	موقعیت شغلی آزاد
vocational interest blank	پرسشنامه علائق شغلی
vocational aptitude test	ازمون استعداد شغلی
occupational hierarchy	سلسله مراتب شغلی
runner	اداره کننده شغلی
military occupational speciality	تخصص شغلی نظامی
job description	شرح وفایف شغلی
job classification	طبقه بندی شغلی
to follow a profession	شغلی راپیشه کردن
professional liability insurance	بیمه تعهدات شغلی
dictionary of occupational titles	واژگان عنوانهای شغلی
jobs	پست شغلی و کار
runners	اداره کننده شغلی
job	پست شغلی و کار
kuder occupational interest survey	رغبت سنج شغلی کودر
to promote somebody	به کسی در شغلی درجه دادن
to upgrade somebody	به کسی در شغلی درجه دادن
entry group	واجدین شرایط تخصصی شغلی
strong vocational interest blank	رغبت سنج شغلی استرانگ
test protectors	بازرس ازمایشات کارایی شغلی
tied down <idiom>	مسئولیت شغلی یا خانوادگی داشتن
svib	رغبت سنج شغلی استرانگ
sinecures	هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
sinecure	هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
no branch	شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
test examiner	مسئول ازمایشات مهارت تخصصی و کارایی شغلی
upward compatible	طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
upwards compatible	طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
convention	استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
conventions	استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
frictional unemployment	اطلاعات ناقص مربوط به فرصتهای شغلی و عدم توانائی اقتصاددر تطابق دادن هر چه سریعتر افراد با مشاغل میباشد
to pull off something [contract, job etc.]	چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
proficiency rating	طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
fringe benefits	مزایای شغلی غیر نقدی مزایای فرعی
occupational disease	امراض شغلی [نظیر بیماری های برونشیت در رنگرزان و بافندگان، پوکی استخوان، خمیدگی ستون مهره ها در بافندگان، ضعف چشم و غیره]
upward compatible	اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
plug compatible	دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال