Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 175 (9 milliseconds)
English
Persian
office hours
ساعات اداری
Search result with all words
workday
ایام کار اداری ساعات کار اداری
workdays
ایام کار اداری ساعات کار اداری
out of
[outside]
office hours
خارج از ساعات اداری
Other Matches
bureaucreacy
رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
administrative wheeled vehicle fleet
کاروان خودروهای اداری خودروی اداری
bureaucracies
تاسیسات اداری حکومت اداری
bureaucrasy
حکومت اداری تاسیسات اداری
bureaucracy
تاسیسات اداری حکومت اداری
dead hours
ساعات خاموشی در شب ساعات خاموشی شبانه
curfew period
ساعات خاموشی
visiting hours
ساعات ملاقات
prime time
ساعات اوج
off hours
ساعات فراغت
silent hours
ساعات خواب
waking hours
ساعات بیداری
thoughtful hours
ساعات تفکر
workweek
ساعات کارهفته
thoughtful hours
ساعات فکر
prime time
ساعات پر بیننده
hours of labor
ساعات کار
overtime
ساعات اضافی
off hours
ساعات بیکاری
prime time
ساعات پر شنونده
office hours
ساعات کار
duration of sunshine
ساعات افتابی
dead hours
ساعات خاموشی در شب
the small hours
ساعات بعد از نیمه شب
happy hour
<idiom>
ساعات تفریح وخوشی
timetabled
جدول ساعات کار
timetabling
جدول ساعات کار
hours of worship
ساعات پرستش یا نماز
timetables
جدول ساعات کار
timetable
جدول ساعات کار
vacant hours
ساعات بیکاری یا فراغت
horoscopes
جدول ساعات روز
commander's call
ساعات در اختیار فرماندهی
quantity of leisure
مقدار ساعات بیکاری
schooltime
ساعات درس مدرسه
small hours
ساعات عبادت صبحگاهی
impatient hours
ساعات نا شکیبایی یا بی صبری
horoscope
جدول ساعات روز
man-hours
جمع تعداد ساعات کار
man-hour
جمع تعداد ساعات کار
horary
مربوط به ساعات دعایاکتاب دعا
canonical hours
ساعات رسمی نماز یا عقد
curfew period
ساعات منع عبور و مرور
daylight saving time
افزودن یک ساعت بر ساعات روز
time book
دفتر ثبت ساعات کار
time sheet
ورقه ثبت ساعات کار
split shift
تقسیم ساعات کار بدو یا چندقسمت
keep regular hours
ساعات خواب و بیداری منظم داشتن
leisure hours
ساعات فراغت یا بیکاری هنگام فرصت
timetables
صورت اوقات برنامه ساعات کار
timetabling
صورت اوقات برنامه ساعات کار
timetabled
صورت اوقات برنامه ساعات کار
timetable
صورت اوقات برنامه ساعات کار
full timer
بچهای که درهمه ساعات اموزشگاه دراموزشگاه میما
time chart
جدول تطبیق ساعات نصف النهارات مختلف
administrative
اداری
bureaucrat
اداری
official
اداری
executory
اداری
departmental
اداری
formal
اداری
bureaucrats
اداری
administerial
اداری
overhead gharges
هزینه اداری
prefectoral
وابسته به اداری
prefectorial
وابسته به اداری
prefecture
حوزه اداری
officialism
سیستم اداری
office building
ساختمان اداری
office computer
کامپیوتر اداری
official communications
مکاتبات اداری
office work
کار اداری
a white collar job
کار اداری
office chair
صندلی اداری
office chair
مبل اداری
service element
عنصر اداری
administrative flight
هواپیمای اداری
administrative order
دستور اداری
administrative publications
نشریات اداری
administrative budget
بودجه اداری
administrative approval
موافقتنامه اداری
administrative services
خدمات اداری
administrative services
قسمتهای اداری
administration building
قسمت اداری
administrative tribunal
دادگاه اداری
administratively
بطور اداری
administrative net
شبکه اداری
administrative movement
حرکت اداری
administrative march
راهپیمایی اداری
administrative flight
پرواز اداری
administrative escort
ناو اداری
administrative command
فرماندهی اداری
administrative command
یکان اداری
administrative channels
طرق اداری
administrative law
قوانین اداری
administrative law
حقوق اداری
administrative channels
مجاری اداری
administrative capacity
فرفیت اداری
administration building
ساختمان اداری
bureaucreat
گماشته اداری
business hours
ساعت اداری
officially
از طریق اداری
officialdom
سیستم اداری
bureaucrats
مامور اداری
bureau
هیئت اداری
bureaucrat
مامور اداری
paperwork
تشریفات اداری
departmentally
ازلحاظ اداری
departmental intelligence
اطلاعات اداری
unofficial
غیر اداری
circular letter
بخشنامه اداری
management expenses
مخارج اداری
malfeasance
خطای اداری
red tape
فرمالیته اداری
circular letter
نامه اداری
bureaus
هیئت اداری
administrative escort
ناو اسکورت اداری
administrative landing
پیاده شدن اداری
administrative data processing
پردازش دادههای اداری
bureaucratic
وابسته به امور اداری
officer
مامور کارمند اداری
officers
مامور کارمند اداری
office swivel chair
صندلی گردان اداری
Outside office hours.
خارج از وقت اداری
extra official
بیرون ازوفایف اداری
key personnels
کادر اداری اصلی
placeman
صاحب منصب اداری
office information system
سیستم اطلاعات اداری
general administration cost
هزینه عمومی اداری
deck department
قسمت اداری ناو
officialism
رسمیت مقررات اداری
service echelon
رده اداری و خدماتی
provisional order
دستور موقت اداری
administrative(financial,legal)process.
جریان اداری (مالی .حقوقی )
administrative lead time
زمان اداری دریافت اماد
red tapism
رعایت تشریفات اداری به حدافراط
disciplinary court
دادگاه انتظامی محکمه اداری
administrative storage
انبار کردن به طریق اداری
administrative shippings
ارسال اماد به طریق اداری
ministerial
وابسته به وزیر یا کشیش اداری
superstructure
سازمانهای اداری ومدیریه کشور
superstructures
سازمانهای اداری ومدیریه کشور
formally
مقررات رسمی یا اداری فاهرا"
services
قسمتهای اداری ادارات نظامی
genitourinary
وابسته به دستگاه اداری تناسلی
bureaucracy
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
formal
مقید به اداب ورسوم اداری
bureaucracies
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
bureaucrasy
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
generals
شرکت مربوط به امور اداری اصلی
general
شرکت مربوط به امور اداری اصلی
bureaucrats
فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
bureaucrat
فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
administrative acceptees
پرسنل قبول شده از نظر اداری
administrative landing
پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
administrative segregation
زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
admin
تشریفات اداری و وفایف دیگر مربوط به کارکرد یک موسسه
fiscal station
قسمت اداری یا مالی که در یک سلسله به ترتیب شماره قرارگرفته باشد
nihilism
اعتقاد به تباهی وفساد دستگاههای اداری ولزوم از بین رفتن انها
capitulary
عضو دستهای درکلیسا مجموعه دستورهاوایین نامههای اداری وشرعی سرلوحه
federal government
دولتهای متشکله یک دولت اتحادی که از نظر دول خارجی فقط واحدهای اداری مستقل تلقی می شوند
workflow
نرم افزار طراحی شده برای بهبود جریان متنهای الکترونیکی در یک شبکه اداری از یک کاربر به دیگری
nepotism
انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری
informally
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
loom time
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
brief case
[briefcase]
کیف اداری
[کیف جعبه ای دستی چرمی]
attache case
کیف اداری
[کیف جعبه ای دستی چرمی]
transfer processing
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
office automation
خودکارسازی اداری خودکارسازی دفتری
interdict
حکم نهی حکم اداری
apparatus
[machinery]
سازمان
[سازمان اداری ]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com